به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ستاد خبری جشنواره جهانی فیلم فجر، در این نشست سه نفر از کارشناسان درباره سینمای شاعرانه تارکوفسکی صحبت میکنند.
الکساندر ترافیموف سینماگر و منتقد سینما از روسیه گفت: تارکوفسکی برای من غریبه نیست. ۲۰ سال پیش پسر کوچکم را به افتخار آرسنی تارکوفسکی آرسنی نامگذاری کردم. زمانی که داشتم در مسکو فیلم هنری میساختم، خانمی به نام مارشا با من همکاری میکرد. او بعد از پایان فیلمبرداری به من گفت قبلا در کارهای تارکوفسکی همکاری داشته و برای من درباره تارکوفسکی و اخلاق بدش صحبت کرد. برای اینکه او آدم سختگیری بود و اخلاق تندی داشت و تصمیماتش میتوانست آنی عوض شود.
او ادامه داد: آنقدر درباره تارکوفسکی زیاد گفته شده که من تکرار مکررات نمیکنم و نکاتی میگویم که کمتر شنیده شده است. کاری که آندری تارکوفسکی میکند این است که در حالات روحی انسان غرق میشود. ابزار اصلی هنر، روح و روان آدمی است، حوزه دیگر از هنر هم وجود دارد که به روایت و تاریخ وابسته نیست و آن حوزه، شعر است. شعر آرسنی تارکوفسکی و ارتباطی که آندری با شعر پدرش دارد، سپهر هنری میسازد در پایان از شما میخواهم که نترسید و دایناسور باشید و با این فکر فیلم بسازید.
سپس
او در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: سخن گفتن درباره تارکوفسکی بدون درک صدا، دیر یا زود ما را به سوءتفاهم میکشاند. ما عادت داریم تارکوفسکی را شاعر تصاویر بدانیم اما اگر با چشم فرهنگ، نه با چشم سینما به آثار او نگاه کنیم میتوانیم بفهمیم او حامل یک سنت آوایی است که کهنتر از هنر سینماست. انسان نخستین پیش از اینکه حرف بزند یا تصویر بسازد، میشنید، اولین صدایی که او را شگفتزده کرد صدای خودش بود.
نورشرق در ادامه صحبتهایش افزود: من به هیچ عنوان ادعای تداوم تاریخی نمیکنم بلکه از تداوم ساختاری صحبت میکنم. باوری میگوید صدا تجسد روح است، اگر صدای کسی را بدزدند روحش را دزدیدهاند چون صدا واسطه دو جهان است. در سنتهای اوستایی صدای آوایی تنها پدیدهای بود که دو جهان را بههم پیوند میداد. صدا در سینمای تارکوفسکی بیشتر از تصویر اهمیت دارد. تارکوفسکی میگوید صدا یعنی زندگی، صدا مثل نفس است تا وقتی هست زمان هم هست. این جمله فقط یک استعاره شاعرانه نیست بلکه او نغمه را سرنوشت هستی میدانست. تارکوفسکی در «زمان مهر شده» مینویسد هنر دعایی است که با صدا و نور خوانده میشود. تارکوفسکی سینما را ادامه آوازخوانان مقدس میداند. صدای آب، صدای باد، صدای زنگ و نفس کشیدن واقعیتهای مادی هستند اما در فیلمها او این واقعیت به زبان و معنا اشاره دارند.
او همچنین گفت: تارکوفسکی در «یادداشتها» میگوید هنرمند واسطه میان آسمان و زمین است. تارکوفسکی تاریخ را روایت نمیکند جهان را به عنوان روایت نمیبیند بلکه جهان را میشنود، در فیلمهای او تاریخ و روایت در حاشیه هستند و صداها در مرکز.
نور شرق بیان کرد: در سینمای تارکوفسکی زیباییشناسی زمانی اتفاق میافتد که صدا به خلق نغمه میانجامد، صدا در سینمای او واقعیتی مادی نیست بلکه رویداد حضور است، در سینمای رایج صدا یک نقش تزیینی دارد. اما در آثار تارکوفسکی صدا در خدمت واقعگرایی نیست. او میگوید من صدا را ضبط نمیکنم بلکه جستجو میکنم. صداهای فیلمهای او طبیعی نیستند بلکه فراواقعی هستند کاری که تارکوفسکی میکند ماجرای دیگری است. محتوای صدا در سینمای او یک جهان عجیب و غریب و پیچیده است که به سینمای او شکل میدهد. فیلمهای او ساختار نیایشی دارند.
در پایان محمدی بیان کرد: بسیاری تا مدتها آرسنی را به عنوان مترجم شعرهای شرق میدانستند چون روح شعر شرقی در آثار او وجود دارد. در روسیه معمولاً به ویژه در قرن نوزدهم و بیستم شاعران در سن پایین به شهرت میرسند و خیلی زود هم میمیمردند یعنی یا تیرباران میشدند یا به زندگی خود پایان میدادند در واقع عمر طولانی نداشتند. اما آرسنی در ۵۵ سالگی تازه اولین مجموعه شعرش را چاپ کرد. دوره دوم شاعری آرسنی تارکوفسکی در دهه ۶۰ قرن بیستم بود. در آن دوران عدهای شاعر و هنرمند قربانی استالینزدایی شدند اما در همان زمانی که شعرها پر از فریاد و روح انقلاب بود آرسنی تارکوفسکی شعر عشق و آزادی را در فضای روسیه طنینانداز میکند. حفظ فردیت و حفظ شیوه تفکر از ویژگیهای او بود. آرسنی تارکوفسکی که لنین و استالین را از سر گذارند مصیبتزدهترین دوران را داشته است چون جمع این همه حاکم مستبدی که احساس صاحب نظر بودن میکنند آفرینش را دشوار میکردند.
۲۴۲۲۴۳


