چگونه ترامپ و شی نسخه اقتصادی بازدارندگی جنگ سرد را احیا کردند؟

به گزارش اقتصادنیوز، رویارویی تجاری جدید واشنگتن و پکن مایه نگرانی بسیاری از سیاستگذاران و تحلیلگران جهانی شده و آن را نشانه برآمدن نظم جدیدی در عرصه سیاست و اقتصاد بینالملل میدانند.
کریگ سینگلتون، پژوهشگر ارشد چین و دیپلمات سابق آمریکایی با انتشار یادداشتی در فارن پالیسی با عنوان «به عصر آشفتگی حتمی متقابل خوش آمدید» این موضوع را مورد بررسی خود قرار داده و این وضعیت را با بازدارندگی هسته ای در عصر جنگ سرد مقایسه کرده است.
جنگ تجاری متعارف یا مبارزهای پایدار؟
به نظر میرسد آتشبس تجاری شکننده بین واشنگتن و پکن از هم پاشیده است. آنچه در پیش است، بیش از اینکه یک جنگ تجاری متعارف به نظر میآید، یک مبارزه پایدار مینماید که در آن هر دو قدرت، تهدید را در سیاست اقتصادی خود گنجانده و به طور فزایندهای وابستگی متقابل را به عنوان منبع اهرم فشار به کار میگیرند.
اقتصادنیوز: ترامپ، مانند دوره اول ریاست جمهوریاش، میتواند از یک معاملهگر به دشمن چین تبدیل شود؛ امری که احتمالا نتایج خطرناکتری برای دنیا به همراه خواهد داشت.
در این مرحله جدید و نوظهور، رویارویی دیگر به بهای شکست سیاسی تلقی نخواهد شد، بلکه به عنوان ابزاری سیاسی برای آزمایش زنجیرههای تأمین، بهرهبرداری از عدم تقارنها و فشار بر رقبا بدون ورود به جنگ اقتصادی تمامعیار تلقی میشود.
عصر آشفتگی حتمی متقابل
با این حال، اگر موازنه هستهای جنگ سرد، خویشتنداری متقابل را تحمیل میکرد، به نظر میرسد رقابت اقتصادی امروز، تشدید تنش را پاداش میدهد. به نظر میرسد هر طرف با نشان دادن اینکه میتواند هرجومرج را هدایت کند -و نه اینکه از آن اجتناب کند- اهرم فشار به دست میآورد.
به عبارت دیگر، بازدارندگی در آن دوره ناشی از بقا در برابر شدت تخریب بود؛ اما بازدارندگی در این دوره در مورد تسلط بر بیثباتی است، و هر دو کشور متقاعد شدهاند که میتوانند در برابر دیگری بیشتر دوام بیاورند، قدرت مانور بیشتری داشته باشند و عملکرد بهتری از خود نشان بدهند. پس، به دوران آشفتگی حتمی متقابل خیره شوید.
فروپاشی تنشزدایی تجاری
این اتفاق به آرامی و سپس ناگهانی رخ داد. تنشزدایی تجاری ظریفی که در فصل بهار بر سر آن مذاکره شده بود و تابستان امسال در مادرید دوباره تأیید شد، تقریباً بلافاصله شروع به فروپاشی کرد. ماه گذشته، پکن تحقیقات ضددامپینگ و ضدتبعیض در مورد سیاست تراشههای ایالات متحده را اعلام کرد و کمی پس از آن، با دستور به شرکتهای چینی - از جمله بایتدنس و علیبابا- برای توقف خرید تراشههای انویدیا به دلایل امنیت ملی، توجه خود را به خود غولهای نیمههادی ایالات متحده معطوف کرد.
در همین حال، واشنگتن با قانون جدید 50 درصدی شرکتهای وابسته، کنترلهای فنی را به شرکتهای تابعه شرکتهای چینی که از قبل در فهرست نهادهای وزارت بازرگانی ایالات متحده قرار دارند، گسترش داد. در آستانه نشست بین دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده و شی جین پینگ، رهبر چین در سئول، این اقدامات و سایر اقدامات متقابل زیرسیبیلی رد شدند.
اما سپس، ظاهرسازیها فرو ریخت. پکن محدودیتهای جدید و گستردهای را برای صادرات عناصر معدنی کمیاب و سایر مواد با کارایی بالا اعلام کرد، قوانین صدور مجوز را تشدید کرد و زنجیرههای تأمین جهانی را هدف قرار داد. این اقدام چین صرفاً رویهای نبود؛ بلکه هدفمند و مبتنی بر اصول بود و ردپای شی جینپینگ را در خود داشت. این قوانین، دسترسی پکن را فراتر از تولید به بخشهای مجوزدهی گسترش میدهد و به چین کنترل دوفاکتو بر آنچه جهان میتواند با این مواد بسازد، میدهد. با این حال، ترامپ آن را خیانت تفسیر و ظرف چند ساعت، تهدید به اعمال تعرفههای سنگین بر واردات چین کرد، محدودیتهای نرمافزاری جدیدی را اعلام کرد و اشاره کرد که اگر چین مسیر خود را تغییر ندهد، این نشست ممکن است از هم بپاشد - چشماندازی که بعید به نظر میرسد.
مبارزه تا پایان؛ گفتوگو به مثابه اهرم فشار
گذشته از ریسکپذیری و جنجال -از جمله بر سر سوگند نظامی پکن برای «مبارزه تا پایان« - جلسه نشست رهبران برگزار خواهد شد، چرا که هر دو طرف به دلایل مختلف به آن نیاز دارند. ترامپ به نمایشی برای کنترل هرج و مرج نیاز دارد؛ و شی به مکانیسمی برای مدیریت آن نیاز دارد.
هر یک از طرفین به طور فزایندهای گفتوگو را نه به عنوان تنشزدایی، بلکه به عنوان اهرم فشار میبیند. تداوم این نشستها، با وجود آشفتگیهای فزاینده، حقیقت عمیقتری را برجسته میکند: رویارویی به بخشی از طراحی روابط تبدیل شده است، نه فروپاشی آن. هر رهبر میداند که دیگری علناً موضع میگیرد، ضربه محدودی وارد میکند و سپس پس از موازنه اهرم فشار، دوباره صحنه آرام میشود. آن منطق چرخهای - تشدید، جذب، تثبیت - به ریتم روابط دوجانبه تبدیل شده است. آنچه در ظاهر بیثباتی به نظر میرسد، در عمل نوعی نظم است: یک رقابت مدیریتشده که در آن هر طرف بدون کنار گذاشتن گفتوگو، راهحل را آزمایش میکند.
نسخه اقتصادی بازدارندگی هستهای دوره جنگ سرد
این چارچوب نوظهور -آشفتگی حتمی متقابل- از برخی جهات مشابه اقتصادی تخریب حتمی متقابل هستهای در دوره جنگ سرد است: بازدارندگی از طریق تقابل به جای تخریب. اما، برخلاف تخریب حتمی متقابل هستهای، هرجومرج کامل نیست؛ برگشتپذیر، تکرارپذیر است و میتواند عمداً بالا یا پایین برود. هر طرف اکنون به دنبال کنترل ریتم تشدید است و تصمیم میگیرد چه زمانی و کجا اهرمهای فشار اقتصادی را اعمال کند.
در این وضعیت، هدف، به مانند دوران جنگ سرد، ثبات نیست، بلکه برتری در مدیریت بیثباتی است. بنابراین، سلطه بیش از اینکه به این بستگی داشته باشد که چه کسی ابزارهای بیشتری را روی کاغذ در اختیار دارد، به این بستگی دارد که چه کسی میتواند شوکها را جذب کند، به سرعت خود را تنظیم کند و بدون از دست دادن کنترل، از عدم قطعیت به عنوان سلاح استفاده کند.
سه ستون بازدارندگی اقتصادی جدید
آشفتگی حتمی متقابل، بر سه فرض بههمپیوسته استوار است. اول، اینکه تهدید میتواند بدون فروپاشی بازارها تدوین شود؛ دوم، اینیکه هر طرف میتواند سریعتر از دیگری با وضعیت سازگار شود -زیرا هر دو معتقدند که رقیبشان شکنندهتر از آن چیزی است که به نظر میرسد؛ و سوم، اینکه زنجیرههای تأمین جهانی میتوانند به سلاحی تبدیل شوند که به جای درهمشکستن، انعطاف داشته باشند و فشار کافی برای نشان دادن قدرت بدون درهمشکستن سیستمی اعمال کنند.
با این حال، برخلاف تخریب متقابل هستهای، همین چارچوب، تشدید را تشویق میکند: هر اقدام مختلکننده، توهم کنترل را تقویت میکند و هر دو طرف را وسوسه میکند که بیشتر فشار بیاورند، با این باور که دیگری زودتر کوتاه میآید. نکته مهم این است که هر دو پایتخت معتقدند که میتوانند بر هر سه موضوع تسلط یابند، اما هر چه هر دو سختتر فشار بیاورند، ایجاد هرجومرج متقابل بیشتر میشود.
پارادوکس شی و ترامپ
این داستان، ما را به وضعیت امروز میرساند. شی و ترامپ با یک پارادوکس روبرو هستند: هر یک احساس میکنند که مجبورند برای حفظ اعتبار، شدیدتر عمل کنند، اما هر دو با محدودیتهایی که اقتصادها - و سیستمهای سیاسی – آنها میتوانند تحمل کنند، مواجه میشوند.
اعتماد به نفس بیش از حد پکن باعث شده که قاطعیت موقتی را با تدوام اشتباه بگیرند -در واقع آنها با عقبنشینی ترامپ در ماه آوریل از برقراری تعرفههای سه رقمی در زمانی که بازارها متزلزل بودند، جسورتر شدهاند. شی جین پینگ که خود با مشکلات اقتصادی روبروست، اکنون برای ریسکپذیری ارزش قائل است - یعنی کنار زدن محدودیتها برای آزمایش آستانه درد ایالات متحده، زیرا معتقد است که واشنگتن تسلیم خواهد شد. در همین حال، اعتماد به نفس بیش از حد واشنگتن، باعث شده فشار را با استراتژی اشتباه بگیرد و تصور کند که پکن به وضعیت قبل از توافق در ژنو در بهار گذشته باز خواهد گشت. نتیجه، بیش از اینکه یک استراتژی باشد یک بنبست است: دو قدرت در رقابتی بر سر پندارهای خود گرفتار شدهاند و هر کدام منتظرند تا دیگری ابتدا کوتاه بیاید.
موازنه استراتژیک جدید
هر اتفاقی در سئول بیفتد، نتیجه موقتی خواهد بود. هر دو طرف با یک موازنه استراتژیک جدید عمل میکنند که نه با پیدا کردن راهحل، بلکه با تکرار تعریف میشود - چرخهای از رویارویی، کنترل و عقبنشینی جزئی، که به نظر نمیرسد هیچکدام قادر یا مایل به شکستن آن باشند.
منطق آشفتگی حتمی متقابل تضمین میکند که هرگونه آتشبس، توافقی خواهد بود، نه دگرگونکننده. پاسخ واشنگتن به تهدید چین، محرومیت گزینشی بوده است: قطع دسترسی پکن به نیمهرساناهای پیشرفته، جریانهای سرمایهگذاری و نقاط حساس زنجیره تأمین. پاسخ پکن، محدودیت گزینشی بوده است: محدود کردن دسترسی به مواد معدنی، مصالح و بازارهایی که جهان هنوز به آنها نیاز دارد. این دو ابزار - محرومیت و محدودیت - اکنون چاچوب سیاستورزی اقتصادی را تشکیل میدهند و رقابت را در خود سیستم سخت میکنند.
در ادامه، چین ممکن است تحمل درد بالاتری داشته باشد، اما ایالات متحده همچنان ظرفیت بیشتری برای تحمیل هزینهها دارد. واشنگتن نقاط حساسی را که بیشترین اهمیت را دارند - نیمههادیهای پیشرفته، نرمافزارهای طراحی، ابزارهای پیشرفته و دسترسی به سیستم دلار - کنترل میکند. اهرم پکن واقعی است - عناصر معدنی کمیاب، باتریها، مواد میاندستی - اما محدودتر و برگشتپذیرتر. با این حال، در این عصر آشفتگی حتمی متقابل، دیگر «استقامت» معیار قدرت نیست، بلکه «سرعت» معیار قدرت است. و فعلاً، به نظر میرسد پکن در آن پیشی گرفته است. طنز ماجرا آشکار است: منطق بازدارندگی جنگ سرد، صبر و پایداری را ارج مینهاد. رقابت امروز، سرعت و شوک را ارج میگذارد، و هر طرف برای تسلیم شدن قبل از فروپاشی سیستم، با سرعت تمام پیش میرود. خطر این است که در تلاش برای پیروزی سریعتر، هر دو ممکن است کنترل امور را به طور کلی از دست بدهند.