سقوط هلیکوپتر؛ پرونده‌ای درباره‌ی شکست پروژه‌ پرسپولیس با وحید هاشمیان

وحید هاشمیان - پرسپولیس - لیگ برتر - فوتبال ایران

وحید هاشمیان آمد تا پرسپولیس را بسازد، اما حالا سوال‌ها و ناکامی‌ها، تنها میراث اوست.

طرفداری | در فوتبال ایران، کمتر مربی‌ای با پیش‌زمینه‌ی محترمانه و اعتبار حرفه‌ای به نیمکت داغی رسیده است که انتظار از او، نه فقط پیروزی، بلکه الگوسازی باشد. وحید هاشمیان با مدرک مربی‌گری پرولایسنس اروپا، سابقه‌ی حضور در بوندس‌لیگا و چهره‌ای آرام و منظم، به پرسپولیس آمد تا تصویری تازه از مربی ایرانی بسازد؛ مربی‌ای علمی، منطقی و متفاوت با تیپ‌های هیجانی و سنتی.

اما در پایان، آنچه از این مأموریت ماند، نه تصویر یک مربی مدرن، بلکه سقوط یک پروژه‌ی بزرگ در هشت هفته بود؛ سقوطی که از لحظه‌ی پرواز، قابل پیش‌بینی بود.

آغاز مأموریت وحید هاشمیان در پرسپولیس؛ فرود در منطقه‌ی ممنوعه

وحید هاشمیان درست در زمانی به پرسپولیس رسید که باشگاه از لحاظ مدیریتی و فنی در بی‌ثبات‌ترین وضعیت خود قرار داشت. رضا درویش، در تلاشی برای بازگرداندن آرامش و جلب رضایت افکار عمومی، گزینه‌ای را انتخاب کرد که از نظر چهره و پیشینه، کم‌حاشیه و قابل احترام بود. اما پرسش اصلی همان روز هم مطرح شد؛ آیا احترام و سابقه‌ی بازی در بایرن‌ مونیخ، برای نشستن روی نیمکت پرسپولیس کافی است؟

پرسپولیس در این مقطع نه تیمی برای ساختن، که تیمی برای ترمیم بود. جایی که هر تصمیم اشتباه، زیر ذره‌بین میلیون‌ها هوادار معنا پیدا می‌کرد. هاشمیان در نخستین نشست خبری‌اش از «انضباط» گفت؛ عبارتی که خیلی زود به طنزی تلخ در فضای مجازی تبدیل شد. چرا که نظم، نه در حرف، که در ساختار تمرین، ترکیب و بازی باید دیده می‌شد؛ چیزی که در تیم او تقریباً وجود نداشت.

وحید هاشمیان - رضا درویش - پرسپولیس - لیگ برتر - فوتبال ایران

تاکتیک گم‌شده؛ هویت از دست رفته

پرسپولیسِ وحید هاشمیان نه در دفاع سازمان داشت، نه در حمله معنا. تیمی کند، بی‌برنامه و ازهم‌گسیخته که تنها بر توان فردی بازیکنان متکی بود. در روزهایی که هواداران انتظار دیدن نشانه‌ای از تفکر مربی‌گری مدرن داشتند، تنها نشانه‌ی موجود، جابه‌جایی‌های بی‌منطق ترکیب و مصاحبه‌هایی بود که در آن مربی از «تسلط کامل بر تیمش» حرف می‌زد.

هاشمیان بارها در کنفرانس‌های خبری خود تکرار کرد که «تیمم کامل است»، جمله‌ای که حالا به عنوان یکی از اشتباه‌ترین جملات دوران مربی‌گری‌اش در ذهن هواداران مانده است. چون وقتی مربی می‌گوید تیمش کامل است، عملاً تمام مسئولیت نتایج را خودش بر دوش می‌گیرد. پرسپولیس نه‌تنها کامل نبود، بلکه در میانه‌ی زمین، بیش از هر زمان دیگری بی‌هویت به‌نظر می‌رسید. هیچ الگوی حمله‌ای دیده نمی‌شد، هیچ طرح انتقالی اجرا نمی‌شد، و دفاع تیمی چیزی جز مجموعه‌ای از واکنش‌های فردی نبود.

مصاحبه‌های تدافعی؛ فرو رفتن در انکار

یکی از تلخ‌ترین جلوه‌های سقوط وحید هاشمیان، مصاحبه‌های پس از بازی او بود. به جای تحلیل دقیق فنی، پاسخ‌ها اغلب رنگ و بوی دفاع از عملکرد شخصی داشتند. از «بدشانسی» تا «ناآمادگی بازیکنان» و «فرصت ندادن رسانه‌ها»؛ همه چیز گفته شد جز پذیرش مسئولیت. این الگو، دقیقاً خلاف آن چیزی بود که از مربی‌ای با پرستیژ اروپایی انتظار می‌رفت.

در حالی که هواداران در فضای مجازی خواستار شفافیت و تغییر بودند، سرمربی از «روندی رو به جلو» حرف می‌زد که هیچ‌کس آن را نمی‌دید. وقتی انکار جای اصلاح را می‌گیرد، سقوط فقط مسئله‌ی زمان است.

وحید هاشمیان - پرسپولیس - لیگ برتر - فوتبال ایران

سقوط ثبت شد؛ آقا وحید، نباید می‌آمدی!

بعد از شکست پرسپولیس مقابل خیبر خرم‌آباد، دیگر هیچ تحلیل فنی نمی‌توانست اوضاع را توجیه کند. پرسپولیس از نظر روحی شکسته بود. باقی ماندن هاشمیان برای بازی مقابل ذوب‌آهن، نه نشانه‌ی اعتماد باشگاه، بلکه محصول تأخیر در توافق با اوسمار بود. حتی همان بازی آخر نیز هیچ تغییر محسوسی نداشت؛ فقط کشیده شدن پرده‌ی نهایی روی نمایشی که از ابتدا سناریوی اشتباهی داشت.

و درست همان‌طور که در ابتدای فصل و پس از انتخاب وحید هاشمیان به عنوان سرمربی گفتیم، در نهایت باید پذیرفت که گذر زمان، مثل همیشه، بهترین و بی‌رحم‌ترین قاضی است و دیدیم که چنین شد.

پر پرواز به آسمان پرسپولیس نرسید؛ هلیکوپتر، هدایت پرسپولیس را درک نکرده بود

نیمکت پرسپولیس به هیچ اسمی رحم نکرده است؛ از علی پروین گرفته تا یحیی گل‌محمدی، همه زیر تیغ تند انتقادات هواداران کم تحمل این تیم بوده‌اند و «حیا کن، رها کن» را از روی سکوها شنیده‌اند. وحید هاشمیان اما در این مسیر، فقط شکست نخورد؛ بلکه چهره‌ی رسانه‌ای و اعتبار حرفه‌ای‌اش را هم به خطر انداخت.

پروژه‌ی «مربی ایرانی مدرن» که قرار بود الگویی تازه باشد، در عمل به نمونه‌ای از تضاد گفتار و کردار بدل شد. پرسپولیس با هاشمیان نه به نظم آلمانی رسید، نه به خلاقیت ایرانی. حاصل، ترکیبی از سردرگمی و غرور بود.

پیشنهادی باخبر