
یادداشت دانشجویی بسیج دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، امین علیپور، نشریه بیدارگاه: مکانیسم ماشه (Trigger Mechanism) به عنوان یکی از بندهای کلیدی توافق برجام طراحی شد تا در صورت نقض تعهدات توسط یکی از طرفین، امکان فعالسازی مجدد تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل متحد فراهم گردد. با خروج یکجانبه ایالات متحده از برجام و عدم تحقق تعهدات اقتصادی توسط اروپا، این مکانیسم توسط طرفهای اروپایی فعال شد که پیامد آن بازگشت کلیه تحریمهای پیشین شورای امنیت علیه جمهوری اسلامی ایران بود.
حال این اتفاق به طرقی همانند طرق ذیل میتواند حذف نفت ایران از بازار جهانی را رقم بزند:
· اعطای فرصتهای محدود به خریداران بینالمللی برای قطع وابستگی به نفت ایران
· هدف قرار دادن شبکههای حمل و نقل و نفتکشهای ایرانی
· تحریم کشور ها، شرکتهای واسط و بانکهای تسهیلکننده مبادلات
· افزایش نظارتهای بینالمللی بر نقل و انتقالات انرژی و....
اما حذف ۱.۵ میلیون بشکه در روز از صادرات ایران (که رقم محافظهکارانهای است) میتواند قیمت نفت را به ۱۵۰ دلار در هر بشکه و حتی بالاتر برساند. ° ذخایر مازاد جهانی (Spare Capacity) عمدتاً در اختیار عربستان سعودی است و این کشور تمایلی ندارد تمام این ظرفیت را به تنهایی و برای اهداف سیاسی واشنگتن به کار گیرد، چرا که این امر باعث کاهش ذخایر استراتژیک خود شده و قیمتهای جهانی را که به نفع ریاض است، تحت تأثیر قرار میدهد. چنین شوک قیمتی، معادل یک «مالیات جهانی» بر اقتصادهای در حال توسعه و متحدان اروپایی آمریکا خواهد بود که میتواند منجر به رکود اقتصادی و بیثباتی سیاسی در این کشورها شود و نهایتاً بار اضافی را بر دوش ایالات متحده برای مدیریت این بحرانها قرار دهد. °
افزایش شدید قیمت نفت، اگرچه در کوتاهمدت برای شرکتهای شیل سودآور به نظر میرسد، اما باعث تحریک تورم لجامگسیخته در خود آمریکا میشود. این امر بانک مرکزی آمریکا (فدرال رزرو) را مجبور به اجرای سیاستهای انقباضی شدید و افزایش سریع نرخ بهره میکنداز آنجا که صنعت شیل آمریکا بخشی با اهرم مالی بالا (highly leveraged) است، افزایش نرخ بهره، هزینه بازپرداخت بدهیهای کلان این صنعت را به شدت افزایش میدهد. این موضوع میتواند منجر به ورشکستگی تولیدکنندگان حاشیهای و کاهش سرمایهگذاری در اکتشاف و تولید شود که در بلندمدت به ضرر امنیت انرژی آمریکا تمام خواهد شد. شوک قیمتی نفت نیز نهایتاً به مصرفکننده آمریکایی آسیب میزند و قدرت خرید را کاهش میدهد. °
با این تفاسیر مکانیسم ماشه یا فقط یه بازی سیاسی برای فشار داخلی بر نظام سیاسی به همراه فشار بر سایر نقاط ضعف سیستماتیک حکومت مانند نفوذ بر زنجیره تامین کشور در خارج از کشور است و یا یک سیاست قطعی برای به گل نشاندن اقتصاد ایران و در نتیجه فروپاشی داخلی است که مهره خارجی تکمیل کننده آن است؛ اگر احتمال اول محقق شود راهحل خارجی همچنان دیپلماسی است و حکومت با روشنگری در فضای داخلی و سیاست چانهزنی همچنان به مذاکرات ادامه دهد، اما اگر احتمال دوم محقق شود چارهای جز رئالیسم انقلابی نمیماند.
از دیدگاه این استراتژی، راهکارهای قبلی (مانند افزایش تدریجی غنیسازی، فشار منطقهای محدود) شکست خوردند زیرا:
· قابل پیشبینی بودند: دشمن محاسبه کرده بود که ایران در نهایت از درگیر شدن تمامعیار میترسد و درنهایت پاسخ آن را در یک چارچوب محدود نگه میدارد.
· بر اساس منطق بازدارندگی متعارف بودند: یعنی بر ترس دشمن از هزینه بالا تکیه میکردند.
اما اگر دشمن (مثل اسرائیل تحت حاکمیت راست افراطی) خود بر اساس یک ایدئولوژیح تئوکراتیک-امنیتی عمل کند که موجودیت خود را در خطر وجودی میبیند، محاسبه هزینه_فایده آن تغییر میکند. برای چنین دشمنی، هزینه اقدام نکردن (ایران در آستانه هستهای) از هزینه اقدام کردن (حمله پرخطر) بیشتر به نظر میرسد.
برخلاف استراتژی ابهام هستهای که بر ترس از ناشناخته تکیه دارد این استراتژی در عمل، میتواند همچون تست هستهای محدود، اعلام رسمی دستیابی به بمب هستهای و یا خروج از NPT (عقلانی است که زرادخانه قبل خروج از پیمان تکمیل شده و امن باشد) ظاهر شود.
در این حالت، هدف از حمله (جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای) بیمعنا میشود و هر حملهای فقط میتواند یک انتقام هستهای قطعی را به دنبال داشته باشد.
این دقیقاً همان منطقی است که در جنگ سرد بین آمریکا و شوروی حاکم بود. در آن زمان، صلح نه از طریق اعتماد، بلکه از طریق ترس از نابودی حتمی طرفین برقرار شده بود.
پیشنهادی باخبر
تبلیغات