نتایج یک پژوهش نشان می‌دهد: افزایش حداقل دستمزد، از فقر بیشتر جلوگیری می‌کند

ارزیابی حداقل دستمزد در پنج سال گذشته نشان می‌دهد، به جز یک سال، همواره افزایش مزد کمتر از تورم بوده است. کاهش دستمزد حقیقی به‌علت محدود شدن رشد اقتصادی و پایین بودن بهره‌وری است. روند کاهشی دستمزد نسبت به خط فقر نشان می‌دهد روند نزولی سطح رفاه خانواده‌های دارای سرپرست شاغل است که به‌تدریج باعث شده از اهمیت اشتغال در نظام تولید ایران کاسته شود. در حقیقت با کاهش اهمیت اشتغال در تولید و رشد اقتصادی، اشتغال دیگر کمک مهمی به خروج افراد از فقر نمی‌کند.

بیشتر بخوانید:

بدعت عجیب در جلسات تعیین مزد ۱۴۰۴ / توفیقی: در دولت چهاردهم همه چیز مشابه گذشته است

سهم مزد در هزینه تولید اعلام شد / موضع بخش خصوصی درباره رقم افزایش دستمزد چیست؟

همچنین بررسی‌ها نشان می‌دهد حداقل دستمزد بیش از آنکه بر روی فقرا موثر باشد بر روی غیر فقرای نزدیک به خط فقر اثر دارد. به بیان دیگر اگر چه سیاست حداقل دستمزد در زمینه خروج فقر از محدوده فقر کارایی زیادی ندارد اما می‌توان با احتمال بیشتری از ورود خانواده‌های جدید به ورطه فقر جلوگیری کند.

تعیین حداقل دستمزد همواره به چالشی میان کارگران و سرمایه‌داران تبدیل می‌شود. ساز و کار تعیین حداقل دستمزد بیش از اینکه بر پایه بهره‌وری باشد، مبتنی بر هزینه‌های زندگی است و یک سیاست حمایتی برای کارگران محسوب می‌شود که در بسیاری از کشورهای جهان اعمال می‌شود و تلاش دارد سطحی از رفاه را برای کارگران تامین کند.

تصور اولیه این است که اشتغال توضیح دهنده خوبی برای فقیر بودن یا نبودن خانوار است. به‌عبارت دیگر همانطور که پیش از این عنوان شد، خانواده‌ای که دارای سرپرست شاغل است، درصورتی‌که دچار سایر علل فقر نباشد، سزاوار سطح قابل قبولی از رفاه است.

برآوردهای مرکز پژوهشهای مجلس نشان می‌دهد در ابتدای دهه ۹۰ اشتغال سرپرست خانوار توضیح‌دهنده خوبی برای تفاوت میان خانواده‌های فقیر و غیرفقیر بود اما با شروع شرایط نامطلوب اقتصادی در نیمه دوم دهه ۹۰ که بر میزان فقرا افزود، اشتغال سرپرست خانوار برای تفکیک بین خانواده فقیر و غیرفقیر کم اهمیت‌تر شده و در سالهای اخیر وضعیت یکسانی پیدا کرده است.

از دلایل اصلی کاهش اهمیت اشتغال برای توضیح فقر، این است که در دهه ۹۰ بیشتر مشاغل ایجاد شده، خود اشتغالی با ماهیت کارکن مستقل بوده است. به‌عبارت دیگر مشاغلی کم کیفیت و با درآمد ناپایدار. امروز برخی از خانواده‌های فقیر حتی اگر سرپرست شاغل هم داشته باشند، نمی‌توانند خود را از ورطه فقر نجات دهند که به اصطلاح باعث شکل‌گیری جمعیتی از شاغلان موسوم به شاغلان فقیر شده است.

نتایج یک پژوهش نشان می‌دهد: افزایش حداقل دستمزد، از فقر بیشتر جلوگیری می‌کند

اثرگذاری حداقل دستمزد بر فقرا و غیرفقرا متفاوت است. ویژگی‌های فقرا به‌گونه‌ای است که یا توانایی اشتغال ندارند و یا اینکه از دستیابی به شغل‌های رسمی محرومند، در نتیجه انتظار می‌رود سیاستگذاری حداقل دستمزد تاثیر چندانی بر روی وضعیت فقرا نداشته باشد. به‌همین دلیل سهم درآمد ناشی از شغل از کل درآمد برای فقرا پایین است و دپرآمدهایی چون یارانه و کمک‌های نهادهای حمایتی سهم بیشتری دارند.

در مقابل سهم دستمزد برای طبقه موصوف به متوسط بیشتر است و رفاه زندگی این طبقه وابستگی بیشترین به نرخ رشد حداقل دستمزد دارد.

ضریب همبستگی شاخص فاصله غیرفقرا با خط فقر و شاخص تفاوت تورم با نرخ رشد حداقل دستمزد، منفی بوده و در حدود عدد ۰.۴۵ است. رابطه منفی میان این دو شاخص به معنای این است که هر چه تورم نسبت به حداقل دستمزد فاصله بیشتری داشته باشد، فاصله غیرفقرا به خط فقر کمتر شده و غیرفقرا به خط فقر نزدیک‌تر می‌شوند. اما ضریب همبستگی بین تفاوت تورم با نرخ رشد حداقل دستمزد و شکاف فقر یک رابطه مثبت است. به این معنی که با افزایش فاصله تورم نسبت به حداقل دستمزد به نفع تورم، شکاف فقر نیز زیاد شده و فاصله فقرا به خط فقر بیشتر می‌شود. فارغ از نحوه اثرگذاری این شاخص، ضریب همبستگی میان «تفاوت تورم با نرخ رشد حداقل دستمزد» و «فاصله غیرفقرا با خط فقر» خیلی بیشتر از ضریب همبستگی بین «تفاوت تورم با نرخ رشد حداقل دستمزد» و شکاف فقر است.

به زبان ساده‌تر حداقل دستمزد بیش از آنکه بر روی فقرا اثر بگذارد، بر روی آن دسته از غیر فقرایی موثر است که به خط فقر نزدیک هستند و سیاست حداقل دستمزد گرچه نمی‌تواند فقرا را از فقر نجات دهد اما می‌تواند از افتادن خانواده‌های دیگر به ورطه فقر جلوگیری کند زیرا رفاه این دسته از خانواده‌ها تا اندازه زیادی تحت تاثیر حداقل دستمزد است.

۲۲۳۲۲۹

پیشنهادی باخبر