هجوم نرم به حیاط خلوت مسکو

پیوستن قزاقستان به توافق‌های ابراهیم و هم‌زمانی آن با قراردادهای میلیاردی اقتصادی، تنها یک رویداد دیپلماتیک نیست، بلکه بخشی از یک راهبرد بزرگ‌تر است که هدفش بازگرداندن آمریکا به نقشه قدرت آسیای مرکزی است.

هجوم نرم به حیاط خلوت مسکو

صبح نو نوشت: تحولات اخیر در آسیای مرکزی، به‌ویژه توافق‌های ۱۸ میلیارد دلاری میان ایالات متحده و قزاقستان، نشانه‌ای از بازتعریف موازنه قدرت در منطقه‌ای است که دهه‌ها تحت نفوذ روسیه بوده است. پیوستن رسمی قزاقستان به «توافق‌های ابراهیم» که نخستین‌بار توسط دولت ترامپ برای عادی‌سازی روابط اسرائیل با کشورهای عربی طراحی شد، اکنون بُعد جدیدی به خود گرفته و به آسیای میانه کشیده شده است. این پیوستن نه صرفا اقدامی نمادین، بلکه بخشی از یک طرح بزرگ‌تر است که با هدف گسترش نفوذ واشنگتن در حوزه‌ای دنبال می‌شود که روسیه آن را «حیاط خلوت تاریخی» خود می‌داند. هم‌زمان با اعلام این تصمیم، چندین قرارداد کلان میان قزاقستان و شرکت‌های آمریکایی نهایی شد که بخش قابل‌توجهی از آن به حوزه معادن حیاتی، فناوری‌های دیجیتال و حمل‌ونقل هوایی اختصاص دارد. قزاقستان با در اختیار داشتن ذخایر عظیم تنگستن و اورانیوم، به ‌سرعت در حال تبدیل شدن به یکی از مهم‌ترین تأمین‌کنندگان مواد خام استراتژیک برای اقتصاد و صنعت نظامی آمریکاست؛ از همین رو واشنگتن با هوشمندی تلاش دارد جای پای خود را از مسیر سرمایه‌گذاری اقتصادی تا همکاری‌های ژئوپلیتیکی در این کشور تثبیت کند.

از مسیر تجارت تا نظم امنیتی جدید

تحلیلگران بین‌المللی معتقدند آنچه در ظاهر به‌عنوان «پیوستن قزاقستان به توافق‌های ابراهیم» جلوه می‌کند، در واقع مقدمه‌ای برای ورود عمیق‌تر آمریکا به شبکه ژئوپلیتیکی آسیای مرکزی است. این کشور که تا پیش از این سیاست «چندجانبه‌گرایی متوازن» را میان روسیه و چین دنبال می‌کرد، اکنون به شکلی محسوس در حال نزدیک شدن به واشنگتن است. قاسم ژومارت توکایف، رئیس‌جمهوری قزاقستان در دیدارهای خود در واشنگتن از طرح صلح ترامپ حمایت کرد و آن را «زمینه‌ساز ثبات بلندمدت در خاورمیانه و فراتر از آن» خواند. بخشی از این طرح شامل مسیر موسوم به «تری‌پی‌پی» است که از جنوب ارمنستان عبور کرده و جمهوری آذربایجان را به نخجوان متصل می‌کند؛ مسیری که در امتداد آن دالان ترانزیتی میانه (Middle Corridor) شکل می‌گیرد و چین را بدون عبور از خاک روسیه به اروپا متصل می‌سازد.

این پروژه زیرساختی برای ایالات متحده اهمیت ویژه‌ای دارد، زیرا مسیرهای جایگزین روسیه را در حوزه تجارت و انرژی فعال می‌کند و به آمریکا امکان می‌دهد در چارچوبی اقتصادی، اما با پیامدهای امنیتی، در قلب منطقه نفوذ مسکو حضور پیدا کند. در واقع واشنگتن با استفاده از قدرت نرم اقتصادی در تلاش است جای همان پایگاهی را که پس از خروج از افغانستان از دست داد، این‌بار در مسیرهای جدید آسیای مرکزی جبران کند؛ پایگاهی که شاید نظامی نباشد، اما عمق نفوذش به‌ مراتب استراتژیک‌تر خواهد بود.

تهدید خاموش، اما راهبردی

برای روسیه، این تحولات چیزی کمتر از زنگ خطر نیست. کرملین در سال‌های اخیر با تکیه بر اتحادیه اقتصادی اوراسیا و سازمان پیمان امنیت جمعی، سعی در حفظ چتر نفوذ خود بر جمهوری‌های آسیای مرکزی داشته است. اما پیوستن قزاقستان به توافق‌های تحت حمایت آمریکا و هم‌زمان جذب میلیاردها دلار سرمایه‌گذاری غربی، توازن سنتی میان مسکو و آستانه را بر هم می‌زند. کارشناسان بر این باورند که واشنگتن از مسیر اقتصاد و سرمایه‌گذاری به‌ دنبال «نفوذ تدریجی و بی‌سروصدا» در این منطقه است؛ نفوذی که بدون حضور مستقیم نظامی می‌تواند ساختار وابستگی اقتصادی و سیاسی این کشورها را به سمت غرب تغییر دهد. قزاقستان اکنون نزدیک به یک‌چهارم اورانیوم مورد نیاز ایالات متحده را تأمین می‌کند و با قراردادهای جدید، این وابستگی متقابل می‌تواند به اهرمی برای نفوذ بیشتر واشنگتن تبدیل شود. از منظر راهبردی، اگر آمریکا بتواند در چارچوب همکاری‌های معدنی، انرژی و حمل‌ونقل هوایی حضور خود را در قزاقستان نهادینه کند، احتمال گسترش این الگو به ازبکستان، قرقیزستان و حتی ترکمنستان نیز وجود دارد. چنین روندی می‌تواند عملا یک کمربند نفوذ غربی در شمال ایران و جنوب روسیه ایجاد کند و مسیرهای سنتی تجارت و انرژی روسیه را به چالش بکشد. برای مسکو، خطر اصلی در همین «نهادینه‌سازی آرام» حضور آمریکاست که ممکن است به مرور زمان زیرساخت‌های سیاسی و اقتصادی منطقه را از مدار اوراسیایی خارج کند.

رقابت خاموش در قلب اوراسیا

پیوستن قزاقستان به توافق‌های ابراهیم و هم‌زمانی آن با قراردادهای میلیاردی اقتصادی، تنها یک رویداد دیپلماتیک نیست، بلکه بخشی از یک راهبرد بزرگ‌تر است که هدفش بازگرداندن آمریکا به نقشه قدرت آسیای مرکزی است. این تحولات از نگاه ژئوپلیتیکی، بیش از آنکه تهدیدی مستقیم برای ایران باشد، متوجه روسیه است که درگیر جنگ اوکراین و فشارهای اقتصادی غرب است. واشنگتن می‌کوشد با بهره‌گیری از شکاف‌های اقتصادی و نیاز کشور‌های منطقه به سرمایه‌گذاری، حضور خود را نه به‌عنوان یک نیروی نظامی، بلکه به‌عنوان «شریک توسعه» تثبیت کند؛ اما در باطن، این نفوذ می‌تواند توازن سنتی اوراسیا را به سود آمریکا تغییر دهد. آسیای مرکزی اکنون در آستانه یک دوران جدید قرار دارد؛ دورانی که در آن خطوط لوله، معادن تنگستن و توافق‌های ظاهرا اقتصادی، ابزارهای جدیدی برای رقابت قدرت‌های بزرگ شده‌اند. در چنین شرایطی، روسیه بیش از هر زمان دیگری با خطر از دست دادن حلقه میانی نفوذ خود روبه‌رو است و قزاقستان - با انتخابی حساب‌شده - عملا در حال بازتعریف جایگاه خود میان شرق و غرب است. 

پیشنهادی باخبر