در پاسخی کوتاه باید گفت که میان این دو مورد هیچ نسبت محتوایی و نیز شکلی، متصور نیست. برای فهم این مسئله تا آنجا که مجال باشد، ویژگیهای مدرس را بهعنوان یک نماینده در چند دوره مجلس میشماریم تا این تمایز و ترقی معکوس در نهاد مجلس روشن شود.
مدرس رفتار بر مبنای تشخیص مصالح کشور را بسیار خوب به انجام میرساند. دو نمونه آن عبارتند از: او مخالف تغییر سلطنت و تاسیس سلطنت پهلوی بود ولی بهرغم تغییر سلطنت و آمدن پهلوی، در انتخابات دوره مجلس ششم کاندیدا شد و به مجلس هم راه یافت. در مورد دیگر هم بهرغم مخالفتش با رضاشاه، از لایحه نظام اجباری (سربازی) دفاع کرد. همچنین، مدرس در عین اصولی بودن اهل مصلحتسنجی و مصالحهگری هم بود و در موارد متعددی عمل به مصلحت میکرد. این ویژگی سیاستورزی واقعگرایانه او بود.
مدرس اهل انتقامکشی سیاسی با مخالفینش نبود و حتی در مواقع ضروری با آنها بر سر مصالح کشور ائتلاف هم میکرد. مثلاً در جنگ اول و اشغال ایران با حزب رقیب ائتلاف کرد و کمیته دفاع ملی را با یاری آنها تشکیل داد.
مدرس بهعنوان یک نیروی سیاسی، بسیار مسئولیتپذیر و پاسخگو بود. برای نمونه او پذیرفت که تشکیل کابینه مهاجرت با یاری عثمانیها و آلمانیها در کرمانشاه اشتباه بود و آن را بهصراحت در مجلس اظهار کرد.
مدرس از فعالترین نمایندگان مجلس در موضوعات مهم کشور بود و تقریباً در تمام موارد نطق میکرد و دارای موضع بود. ولی مهمتر از این در اغلب موارد حرفهای حساب و منطقی میزد؛ به نحوی که همه نمایندگان را تحتتاثیر خود قرار میداد.
مدرس در تعامل با قدرتهای بزرگ قائل به ایجاد موازنه بود و از برخوردهای تند شعاری پرهیز داشت.
مدرس یک نماینده ملتزم به شیوه اداره فراکسیونی مجلس بود و در چارچوبهای فراکسیونی رفتار میکرد. همچنین تا پایان عمر خود به شیوه اداره پارلمانی کشور وفادار ماند و طرفدار حذف نامزدها نبود.
سلامت و پاکدستی و نیز غنای گفتاری و ادبی او نیز روشن است. اکنون میتوانیم با نگاهی به وضعیت خود دریابیم که مجلس یا نمایندگان آن در ایران کجا بودند و اکنون کجا هستند؟ و چه نسبتی میان این الگوی رسمی نهاد مجلس با واقعیت آن وجود دارد؟
17302


