قضاوت‌­های آنی: بحرانی که هر روز فراگیرتر می‌­شود

در ژوئن ۲۰۲۰، جی. کی. رولینگ در توییتی، در واکنش به عنوان یک مقاله که اظهار داشته بود: «افرادی که قاعدگی دارند»، با لحنی طعنه‌­آمیز نوشت: «من مطمئنم واژه‌ای برای چنین افرادی وجود داشته است... کسی یادش هست؟ زن؟». این توییت به­‌سرعت، در فضای مجازی جنجال‌برانگیز شد.

بسیاری آن را به‌عنوان اظهارنظری علیه افراد ترنس تعبیر کردند؛ در حالی‌­که به گفته رولینگ، هدف او دفاع از حقوق زنان و نقد تغییرات سریع و گسترده‌ واژگان جنسیتی بدون وجود هرگونه گفت‌وگو بود. اما این توییت و توییت‌های بعدی رولینگ در دفاع از موضع او به‌شدت از زمینه اصلی خود جدا شدند و باعث شکل­‌گیری موجی از واکنش‌های بسیار تند، فحاشی، تهدید و حتی بایکوت آثارش از سوی بخشی از هواداران سابقش شد. برخی از بازیگران مجموعه «هری‌پاتر» (مانند دنیل ردکلیف و اما واتسون) نیز علنا از او تبری جستند. با این‌­حال، گروهی دیگر از روشنفکران، نویسندگان و فمینیست‌ها در دفاع از حق او برای ابراز نظر در چارچوب بحث‌های فکری پیرامون جنسیت و زبان، بیانیه‌هایی را منتشر کردند.

در روزهایی که فضای مجازی بیش از هر زمان دیگری از ظرفیت واکنش‌های تند، هیجانی و گاه غیرمنصفانه برخوردار شده است، ایرج طهماسب، چهره‌ محبوب و تأثیرگذار حافظه‌ جمعی همه ما نیز از گزند این امواج بی‌امان در امان نمانده است. طهماسب که با «کلاه‌قرمزی»، «آقای مجری» و آثار انسانی‌اش برای چندین نسل از ایرانیان خاطره ساخته است، به‌تازگی پس از یکی دو اظهارنظر در فضای مجازی، هدف هجمه‌های شدید، فحاشی و قضاوت‌های فوری بسیاری از «کامنت‌­گذاران» همیشه فعال قرار گرفته است.

در بسیاری از این واکنش‌ها، نه سابقه‌ هنری او دیده شد و نه نیت احتمالی‌ او تحت قرائت قرار گرفته است. تنها چند جمله طهماسب، بدون توجه به زمینه‌ کامل بحث یا حال‌وهوای نگارنده، بازنشر شده و مانند جرقه‌ای، آتش حملات بی­‌رحمانه را روشن کرده است. این رویداد، نه­‌تنها درباره طهماسب، بلکه درباره بسیاری از چهره‌های فرهنگی و هنری دیده می‌شود؛ تا جایی­‌که سال­‌ها محبوبیت آن­‌ها را از بین می­‌برد. یک تخریب بزرگ که تنها در عرض چند ساعت رخ می‌­دهد و در این میان، آن‌چه گم می‌شود، عدالت رسانه‌ای و گوش‌دادن انسانی است. شاید وقت آن رسیده که از خود بپرسیم: آیا فضای مجازی می­‌تواند میدان قضاوت فوری باشد؟ یا فرصتی برای گفت‌­وگو، تأمل و درک متقابل است؟

دو نمونه یاد شده به‌خوبی نشان می‌دهند چگونه برداشت ناثواب و تقطیع یک نظر پیچیده در شبکه‌های اجتماعی و حذف زمینه‌های فکری آن، می‌تواند یک گفت‌وگو را به یک بحران بدل ساخته و مرز میان نقد، خشم، اذیت و آزار شخصی و تجاوز را در این دست از فضاها مبهم و مخدوش سازد. در عصر رسانه‌های اجتماعی، درک ما از واقعیت به‌­نحو هولناکی فشرده، تکه‌تکه و واکنشی شده است. بسترهایی نظیر توییتر، اینستاگرام و تیک‌تاک به ما اجازه داده‌اند تا در لحظه، به اظهارنظر دیگران واکنش نشان دهیم. اما این سرعت، از چه بهایی برخوردار است؟ یکی از بزرگترین معضلات امروز ما، برداشت اشتباه، تقطیع محتوا و قضاوت براساس تکه‌برداری‌های سطحی و خارج از زمینه گفت‌­وگو است. سخنی که در یک بحث تخصصی یا در یک بافت خاص زمانی، فرهنگی یا طنزآمیز مطرح شده، به‌سادگی برش خورده، بازنشر شده و به­‌شکلی کاملاً متفاوت معنا می‌شود. پس از آن، موجی از حملات، برچسب‌زنی و ترور شخصیت به‌راه می‌افتد. بی‌آن­که مخاطبان حتی زحمت درک متن کامل یا شنیدن توضیح فرد مورد انتقاد را به خود بدهند.

مارشال مک‌لوهان، نظریه‌پرداز رسانه، سال‌ها پیش هشدار داده بود که «رسانه، نه­ فقط حامل پیام، بلکه خود پیام است». در دنیای امروز، همین رسانه‌ کوتاه‌نویس و سریع‌­المصرف، محتوایی تولید می‌کند که اصلا برای فهم عمیق و اندیشه‌­ورزی طراحی نشده است.

یکی از نمودهای این بحران، خود را در حملات گروهی یا «آنلاین موبینگ» (Online Mobbing) به افراد شناخته‌شده - از هنرمندان گرفته تا اساتید دانشگاه – به نمایش گذاشته است. به­‌عنوان مثال، وقتی جی. کی. رولینگ درباره جنسیت و زبان اظهارنظر کرد، واکنش‌ها بیشتر بر یک جمله او متمرکز شد تا بر مجموعه‌ دیدگاه‌ها یا دلایل پشت آن. بسیاری از واکنش‌دهندگان حتی مقاله یا رشته‌توییت کامل او را نیز نخوانده بودند.

زینب توفکچی، جامعه‌شناس و پژوهشگر فناوری، می‌نویسد: «ما در دورانی زندگی می‌کنیم که کاربران بیشتر به واکنش نشان دادن علاقه‌مندند تا فهمیدن» و این واکنش‌ها، با الگوریتم‌هایی که محتوای جنجالی را بیشتر پخش می‌کنند، به‌سرعت تقویت می‌شود. از سوی دیگر، ترس از داوری‌های شتاب‌زده باعث شده بسیاری از افراد، حتی در فضای تخصصی، از اظهارنظر صریح پرهیز کنند. آن‌ها نگرانند که حرفی، هرچند علمی یا نواندیشانه، از متن اصلی جدا شده و علیه‌شان استفاده شود. این خودسانسوری، به‌تدریج فضای فکری و گفت‌وگو را عقیم می‌سازد.

تیموتی اسنایدر، تاریخ‌نگار نیز بر این باور است که «استبداد نوظهور، نه با سانسور از بالا، بلکه با خشم توده­‌ها و حذف از پایین آغاز می‌شود». این خشم، زمانی شکل خطرناک‌تری به‌­خود می‌گیرد که بر پایه‌ برداشت‌های ناقص و تقطیع‌شده بنا شود. بدین­‌ترتیب، بازخوانی، تأمل و صبوری در فهم حرف دیگری، تبدیل به نیاز حیاتی عصر دیجیتال شده است. در فقدان این تامل، نه­‌تنها عدالت رسانه‌ای، بلکه امکان گفت‌وگوی انسانی نیز از دست می‌رود. پس بیایید بیاموزیم پیش از فریاد زدن، گوش کنیم و پیش از قضاوت، بستر گفت‌­وگو را درک کنیم.

۲۴۲۲۴۲

پیشنهادی باخبر