طرفداری | این روزها، فهرست مشکلات شخصی پپ گواردیولا طولانی و نگرانکننده است. او از بیخوابی رنج میبرد؛ تنها میتواند وعدههای غذایی سبک در شب مصرف کند. برخی روزها اصلاً غذا نمیخورد. تمرکز حواسش هنگام مطالعه بسیار سخت شده است؛ مدام افکارش سرگردان میشود و حتی گاهی اوقات، احساس تنهایی شدیدی میکند. این وضعیت گاهی آنقدر بد میشود که به شکل جسمانی نمود پیدا میکند: دردهای شدید کمر و زخمهای پوستی.
این علائم مختص دوران اخیر و مشکلات تیمش نیست؛ او اعتراف میکند که همیشه اینگونه بوده است. حتی زمانی که اوضاع در تیم خوب است، گواردیولا نمیتواند به خوبی بخوابد، غذا بخورد یا استراحت کند.
مانوئل استیارته، یکی از نزدیکترین دوستان گواردیولا، این وضعیت را «قانون 32 دقیقه» مینامد. استیارته به قدری با گواردیولا وقت گذرانده که متوجه شده است ذهن دوستش حداکثر 32 دقیقه میتواند روی موضوع دیگری تمرکز کند و بعد از آن ناخودآگاه به فکر فوتبال میافتد.
این تصویر مدتهاست که به اسطورهشناسی گواردیولا اضافه شده است. او یک نابغه وسواسکار با مغزی است که همیشه در حال جوشیدن و فعالیت است. تیمهای او در بارسلونا، بایرن مونیخ و سپس سیتی، تجسم ایدههای او هستند که به شکل کامل و بینقصی به واقعیت پیوستهاند. درخشش او تنها به محدودیتهای تخیلش محدود شده است.
با این حال، هزینه این فداکاری در طی چند ماه گذشته آشکار شده است. با افت عملکرد سیتی، گواردیولا حداقل در دو مصاحبه بسیار غمگینانه شرکت کرد: اول با دنی گارسیا، آشپز اسپانیایی، و سپس با لوکا تونی، همتیمی سابق و دوست قدیمیاش. او به گارسیا از «تنهایی یک مربی فوتبال» گفت و اینکه چگونه متوجه شد پس از شکست و «بستن در اتاق خواب و خاموش کردن چراغ»، هیچ تسلیتی وجود ندارد.
و در مصاحبه با تونی، در مورد تأثیرات این موضوع بر سلامتیاش صحبت کرد: از مشکل پوستیای که از دو یا سه سال پیش با آن دستوپنجه نرم میکند تا اختلالات خواب و اشتها. او گفت که حالا غذا را به خوبی هضم نمیکند و انگار این تغییر در متابولیسم او دائمی شده است. گاهی اوقات هم احساس میکند که عقلش را از دست میدهد.
او با بیتفاوتی عجیبی درباره این موضوع صحبت میکرد. اینکه فقط چند روز بعد اصرار میکرد «خوبم»، ممکن است به این دلیل باشد که هیچکدام از اینها برایش تازگی نداشت. گواردیولا در سال آخر حضورش در بارسلونا به سختی میخوابید. در سال 2019، زمانی که سیتی قهرمان لیگ برتر شد، مدتها بود که روزهای مسابقه غذا نمیخورد.
حتی در سال 2018، در دانشگاه لیورپول، او اعتراف کرد که نمیتواند با آرامش کتاب بخواند چون بلافاصله بعد از شروع خواندن، درگیر افکار مقابله با لیورپولِ یورگن کلوپ میشود.
البته، ممکن است این شرایط برای او عادی شده باشد، چون به نوعی این شیوه به استانداردی برای زندگی مربیان تبدیل شده است. مدیریت یک تیم همیشه با استرس همراه بوده. بسیاری از مربیان بزرگ تاریخ فوتبال مثل بیل شنکلی و آریگو ساکی، به دلیل فشار کاری زیاد از کار برکنار شدند یا بازنشسته شدند.
حتی یورگن کلوپ، کسی که گواردیولا او را بزرگترین رقیب خود میدانست، کمتر از یک سال پیش به همین دلیل از لیورپول جدا شد. این شغل معمولاً به افرادی با اراده قوی، شخصیت متعصب و رویکردی وسواسگونه تعلق میگیرد. با این حال، حتی کسانی که آگاهانه این مسیر را انتخاب میکنند، به تأثیرات مخرب آن بر سلامت روانی خود واقف هستند.
ریچی ولنز، سرمربی تیم لیتون اورینت، در مصاحبهای با اتلتیک اذعان کرد که فشار کاری به حدی او را تحت تأثیر قرار داده که دیگر نمیتواند ریش بگذارد. ناتان جونز، سرمربی سابق تیمهای استوک سیتی و ساوتهمپتون نیز به دلیل استرس شدید، عادت به جویدن ناخنها تا حد خونریزی داشت.
تحقیقات شبهعلمی انجام شده در سال ۲۰۰۲ نشان داد که برخی مربیان فوتبال در طول بازیها به دلیل استرس زیاد، دچار ضربان قلب نامنظم و استرس وحشتناکی میشوند. اِما هیز، سرمربی فعلی تیم ملی زنان ایالات متحده، اخیراً اعتراف کرد:
من در پایان دوران حضورم در چلسی احساس سلامتی نداشتم. نمیخواهم بگویم تحت فشار بودم اما استرس شدیدی داشتم. این بهایی بود که من پرداخت کردم.
با توجه به حجم بالای سرمایه، رقابت شدید و نظارت مداوم رسانهها در دنیای فوتبال، ممکن است تصور شود که استرس در این حرفه اجتنابناپذیر است. با این حال، با توجه به پیشرفتهای صورت گرفته در این صنعت، انتظار میرود که سطح استرس در کار مربیگری کاهش یابد.
اکثر باشگاههای فوتبال امروزی، بار مسئولیتهای سرمربی را به طور قابل توجهی کاهش دادهاند. وظایفی مانند جذب بازیکن به مدیران فنی یا ورزشی محول شده است، مذاکرات قرارداد در حیطه مسئولیت مدیران عامل قرار دارد و بخشهای تخصصی برای آنالیز و تحلیل بازیها و کشف استعدادهای جدید در باشگاهها ایجاد شدهاند.
در گذشته، مربیانی مانند بیل شنکلی به چنین منابع و تخصصهای متنوعی دسترسی نداشتند. با این حال، به نظر میرسد این تغییرات تأثیر چندانی بر پیچیدگی و چالشهای کار مربیگری نداشته است. آنژ پستکوعلو، سرمربی تاتنهام، در این باره گفته است که مربیگری فوتبال یکی از سختترین مشاغل دنیاست.
این ادعا ممکن است اغراقآمیز به نظر برسد اما با توجه به دلایلی که او ارائه میدهد، قابل درک است. پستکوعلو میگوید:
مربیگری فوتبال بسیار سختتر از سیاست است. مدت زمان حضور یک مربی در یک باشگاه معمولاً کوتاه است و فشارها بسیار زیاد. هر بازی مثل یک انتخابات است و مربیان باید به طور مداوم برای حفظ جایگاه خود تلاش کنند.
بخش قابل توجهی از این مشکل به این دلیل است که فوتبال، در حالی که در پشت صحنه، مسئولیتهای مختلف را به افراد دیگری واگذار کرده، اما همچنان در مقابل دید عموم، سرمربی را به عنوان تنها نماینده باشگاه معرفی میکند. به خصوص در انگلستان، این رویه بسیار رایج است.
مایکل کالفیلد، روانشناس ورزشی که با تیمهایی مانند برنتفورد همکاری میکند، در مصاحبهای با بیبیسی گفته است:
سرمربیها مجبورند در مورد هر موضوعی اظهار نظر کنند؛ از مسائل جهانی مثل کووید و بریگزیت گرفته تا مسائل محلی مثل وضعیت جادهها یا قیمت مواد غذایی. فوتبال هنوز نتوانسته است بار این مسئولیتها را به طور عادلانه تقسیم کند. این حجم از مسئولیت برای یک نفر بسیار زیاد است.
این رویه سنتی اگرچه برخی مزایای عملی دارد مثلاً، اگر سوالی مطرح شود که سرمربی پاسخ آن را نمیداند، میتواند به راحتی بگوید که در حوزه تخصص او نیست، اما این تصور را ایجاد میکند که تمام موفقیتها و شکستهای باشگاه مستقیماً به سرمربی مربوط میشود.
اما نکته بسیار مهمتر این است که فوتبال، به طور بنیادی، مربیان را از استراحت کردن باز میدارد. شاید گواردیولا را بتوان یک استثنا دانست، اما او همچنین به عنوان یک الگو ارائه میشود؛ با وجود وسواسی که در یک دهه و نیم گذشته هسته اصلی شخصیت افسانهای او بوده است، اما همچنان بسیاری از مربیان جوان او را الگوی خود میدانند.
برای مثال، این قابل توجه است که فابیان هورتسلر سرمربی برایتون، تلویزیون یا فیلم تماشا نمیکند، اما کتابهایی درباره ذهنیت میخواند. او میگوید:
ذهنیت افراد موفق و پرکار چیست؟ افرادی مثل ایلان ماسک، استیو جابز، مارک زاکربرگ. من دوست دارم بفهمم که آنها چگونه رفتار میکنند و چگونه به چنین موفقیتهایی دست پیدا میکنند.
موارد مطالعه هورتسلر به خودش مربوط است، اما این نشان نمیدهد که او بتواند از فوتبال فاصله بگیرد. در واقع، اکثر مربیان لیگ برتر به سختی میتوانند توصیف کنند که چگونه استراحت میکنند. البته بسیاری از آنها ورزش میکنند درصد قابل توجهی به بازی پدل علاقه دارند و هورتسلر نیز یکی از آنهاست که در تلاش است تا در باشگاهش، یک زمین پدل در مرکز تمرین بسازد؛ اما به نظر میرسد علاقهمندیهای واقعی خارج از فوتبال بسیار کم باشد.
نونو اسپریتو سانتو عادت دارد به سمت پنجره برود و به رودخانه ترنت خیره شود. گری اونیل، شب قبل از اخراج ناگهانیاش از تیم ولورهمپتون، زمانی را برای اتمام تماشای فیلم «ونکا» با فرزندانش اختصاص داد. او میدانست که «خاموش کردن ذهن» اهمیت زیادی دارد. اما همچنین میدانست که دقیقاً چه مقدار زمان برای او باقی مانده است. او گفت:
سعی میکنم برای یک ساعت و شش دقیقه از همه چیز جدا شوم.
کالفیلد، توماس فرانک، سرمربی برنتفورد را فردی بسیار متعادلتر از یک سرمربی معمولی توصیف میکند. فرانک به ورزش پدل و اسکی علاقه دارد، زمانی را در خانه اسپانیاییاش میگذراند و دوستانی دارد که هیچ ربطی به فوتبال ندارند. اما حتی او نیز اعتراف کرده است که در تقریباً تمام لحظات بیداری در طول فصل، در ذهنش به بازی بعدی فکر میکند.
او میگوید گاهی اوقات به همراه همسرش برنامههای طراحی داخلی را در تلویزیون تماشا میکند، اما فقط به این دلیل که همسرش او را وادار میکند. روبرتو مارتینز، سرمربی کنونی پرتغال یک بار فاش کرد که اتاق نشیمنش را طوری طراحی کرده که یک مبل و دو تلویزیون در آن جای بگیرد: یک تلویزیون برای همسرش تا برنامههای معمولی تماشا کند و دیگری برای خودش تا بتواند بازیهای فوتبال را دنبال کند.
هیچکدام از این شرایط، طبیعتاً، برای سلامتی مفید نیستند. انجمن مدیران لیگ، نهادی که از تمامی مربیان فوتبال در انگلستان حمایت میکند، راهنمای جامعی منتشر کرده است تا به اعضای خود کمک کند تعادل بهتری بین زندگی شخصی و حرفهای خود برقرار کنند.
این راهنما صراحتاً بیان میکند که مربیان برای عملکرد در بالاترین سطح، نیاز به استراحت و تجدید قوا دارند و نمیتوانند دائماً تحت فشار کار کنند. کالفیلد در این باره میگوید:
بزرگترین مشکل، خستگی مفرط ناشی از فوتبال است. این فرهنگ همیشگی در دسترس بودن باید تغییر کند. مربیان نیز مانند بازیکنان، باید انرژی خود را مدیریت کنند. ما برای کار مداوم و تحت فشار شدید طراحی نشدهایم.
گواردیولا، مربی مشهور فوتبال، نمونه بارزی از این موضوع است. او اذعان میکند که فشار کاری بر روی مربیان به ویژه پس از شکستها بسیار زیاد است. با این حال، حتی در موفقیتها نیز این فشار احساس میشود. او در مصاحبهای صریح بیان کرده است که معتقد است ترک این شغل برای او مفید خواهد بود.
با وجود آگاهی از این مشکلات، گواردیولا و بسیاری از مربیان دیگر همچنان به کار خود ادامه میدهند و به دنبال کسب موفقیتهای بیشتر هستند.
به قلم راری اسمیت برای اتلتیک