جانِ به لب رسیده/ درباره عکسی از تجمع اعتراضی بازاریان تهران
تجمع اعتراضی بازاریان تهران به دومین روز رسید. از عجایب روزگار اینکه در همین روز دوم خبرگزاریهای داخلی و رسمی، حتی صداوسیما شروع به انتشار گزارش کردند.
امیر جدیدی در یادداشتی در روزنامه هم میهن نوشت: تجمع اعتراضی بازاریان تهران به دومین روز رسید. از عجایب روزگار اینکه در همین روز دوم خبرگزاریهای داخلی و رسمی، حتی صداوسیما شروع به انتشار گزارش کردند.
خلاف روزگاران گذشته که تا جایی که راه میداد لاپوشانی میکردند، هم عکس، هم فیلم و هم روایت ماجرا و شنیدهها و دیدههایشان را روی خط خبر آوردند. یکی دو خبرگزاری حتی پا را فراتر گذاشته و این تجمع را اعتراض بحق نام گذاشتند. احتمالاً خوانندگان این ستون عرضم را تائید میکنند.
الان چند سالی میشود که تورم افسارگسیخته، کاهش قدرت خرید، بیکاری، تحریم، ناامنی معاش، سیاستهای اقتصادی فشل و... بدجور با روان جامعه بازی کرده است. مدتی است که ما مردمان معمولی همین که شب سر بر بالین میگذاریم فارغ از اینکه با غصه نداری خوابمان برود یا نه صبح که بسترمان را ترک میکنیم فقیرتر از دیروزمان شدهایم.
این وسط عدهای هم هستند که پولهایشان را به ارز و طلا تبدیل میکنند و با این خیال خام که یک قرانشان، دوزار میشود سرخوشند و به هوش اقتصادیشان آفرینها میگویند.
مسئله اما این است که آن دسته دیگر که هر روز فقیر و فقیرتر میشوند هم به این نکتهها واقفند. دور از جانتان هر کس که به قاعده فندقی عقل در سرش باشد میفهمد در شرایط تحریم، کسری بودجه، کمبود ارز و چه و چه تا جایی که رئیسجمهور مملکت پشت تریبون میگوید کف دست مو ندارد...
بهتر آن است که داراییاش را تبدیل کند. نوشتم تبدیل؟ چه چیزی را تبدیل کند؟ این دسته دوم این روزها هشتاش گرو نُه که نه بلکه گرو هشتاد است شما بگویید چه چیزی را تبدیل کند؟
در بین عکسهایی که دیروز روی خط خبرگزاریها و فضای مجازی آمد یک عکس هست که در خبرگزاریهای رسمی داخلی منتشر نشده. این عکس یا اسکرینشاتی که از روی فیلم گرفته شده اما همان عکسی است که ده سال دیگر یادآور این روز و این تجمع اعتراضی میشود.
تا این لحظه کسی صاحب عکس را نمیشناسد. تصویر اما جان به لب رسیده مردی خسته را نشان میدهد که کم آورده است. انگار کن پلیس هم این را فهمیده باشد.


