سراب توافق ابراهیم؛ ناکامی پیاپی روند عادیسازی با رژیم صهیونیستی
آسیای مرکزی بهتازگی در دیپلماسی آمریکا محوریت بیشتری پیدا کرده است؛ قزاقستان به توافقنامههای ابراهیم، پیمان دیپلماتیکی که از طرف آمریکا در سال ۲۰۲۰ برای عادیسازی روابط بین رژیم صهیونیستی و چند کشور منعقد شد، خواهد پیوست.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور، این خبر را بهتازگی در واشنگتن دیسی در جریان اجلاسی که قاسم جومارت توکایف، رئیسجمهور قزاقستان و سران ۴ کشور دیگر آسیای مرکزی در آن حضور داشتند، اعلام کرد.
قزاقستان بیش از ۳۰ سال است که با رژیم صهیونیستی روابط دیپلماتیک دارد، بنابراین اعلام پیوستن به توافقنامه ابراهیم، طنین عجیبی دارد.
پیش از این مراکش توافق خود را با رژیم صهیونیستی بهعنوان بازگشایی روابطی که در دهه ۱۹۹۰ آغاز شده بود و اساسا جدا از توافقنامه ابراهیم میدانست، اعلام کرد؛ در اینجا نیز هیچ پیشرفتی وجود ندارد و شاید چیزی بیش از تلاش قزاقستان برای جلب نظر ترامپ نباشد.
ارائه حرکتی به سوی ایجاد جامعهای از کشورها در خاورمیانه و مجاور آن که به دنبال همکاری برای پیشبرد منافع مشترک هستند، ارزش نمادین کمی دارد.
هدف انجمن نقب که در سال ۲۰۲۲ تأسیس شد و شامل آمریکا، مصر و همچنین رژیم صهیونیستی، امارات، بحرین و مراکش بود، نیز همین بود.
تلاش آشکار برای ایجاد مجدد سازوکاری مشابه تحت عنوان توافقنامه ابراهیم صورت میگیرد؛ خطر ایجاد چندین مکان همپوشانی برای ادغام منطقهای وجود دارد، اما موفقیت یا شکست آنها با پروژههای عملی مشارکتی که در حوزههایی مانند تجارت، دفاع، بهداشت، انرژی، آموزش، فناوری و گردشگری پدیدار میشوند و مزایای ادغام منطقهای را برای شهروندان کشورهای شرکتکننده به ارمغان میآورند، سنجیده خواهد شد.
تلاشی ناموفق برای احیای عنوان توافق ابراهیم
به گزارش اندیشکده شورای آتلانتیک، اعلام پیوستن قزاقستان به توافق ابراهیم، پرسشهای زیادی را مطرح میکند، به ویژه از آنجایی که رژیم صهیونیستی و قزاقستان از قبل روابط دیپلماتیک دارند.
روشن است که دولت ترامپ با این بیانیه سعی دارد ثابت کند که «برند» توافق ابراهیم هنوز زنده است.
اما حقیقت این است که بدون پیشرفت قابلتوجه در مسیر سیاسی بین فلسطین و رژیم صهیونیستی، عربستان صرفنظر از پیوستن سایر کشورها به توافق ابراهیم نخواهد پیوست و بدون عربستان، بسیار بعید است که کشورهای مسلمان بیشتری به این توافقنامهها بپیوندند.
بنابراین، دولت آمریکا باید برای تجدید گفتوگوی سیاسی بین رژیم صهیونیستی و فلسطینیان تلاش کند، زیرا این تنها مسیری است که گسترش این توافقنامهها را تضمین میکند.
الحاق قزاقستان اقدامی است که از همان لحظه طرح آن، محدود شده است؛ این اقدام وارد چشمانداز سیاسی تحت سلطه یک کابینه راست افراطی رژیم صهیونیستی میشود که نه علاقهای و نه تصوری از پیگیری یک توافق سیاسی با فلسطینیان نشان داده است.
در واقع لحن ایدئولوژیک این این کابینه، مذاکره را بهعنوان ضعف تلقی میکند و چنین موضعی، دیپلماسی را به گسترش زور تبدیل میکند و جوهره لازم را برای نفس کشیدن توافقها از بین میبرد.
- بیشتر بخوانید:
- حماس: تقویت روابط قزاقستان با رژیم صهیونیستی سرپوشی بر جنایات علیه غزه است
- حذف عادیسازی با رژیم صهیونیستی از دستور کار سفر ترامپ به عربستان
کسانی که با روند طولانی روابط اعراب و رژیم صهیونیستی آشنا هستند، حقیقت دردناکی را تشخیص خواهند داد؛ بدون به رسمیت شناختن ملیت فلسطینی، عادیسازی روابط امکانپذیر نیست و این حقیقت با گذشت زمان کمرنگ نشده است؛ غزه آن را عمیقتر حک کرده است.
این موضوع مسیر توافقنامههای ابراهیم را که از زمان آغاز جنگ غزه در حالت تعلیق بودهاند، تغییر نمیدهد؛ این توافقنامهها که زمانی بهعنوان صفحه جدیدی از صلح اعلام میشدند، به چارچوبهای همکاری اقتصادی تقلیل یافته، از محتوای سیاسی تهی شدهاند و از هرگونه مسیر معتبر برای حل مسئله فلسطین جدا شدهاند.
جنبشی که زمانی توجه منطقه را به خود جلب کرده بود، شتاب خود را از دست داده است، نه به این دلیل که منطق آن ناقص بود، بلکه به این دلیل که پایههای آن یعنی هرگونه تلاشی برای ادغام رژیم صهیونیستی در منطقهاش، باطل بود.
غزه شکست توافق نامههای ابراهیم را آشکار کرد
غزه شکست این توفقنامههای ادعایی صلح را بهسادگی آشکار کرده است؛ بنابراین، آینده توافقنامهها در جای دیگری نهفته است، نه در آستانه، بلکه در تلآویو و ریاض؛ در اراضی اشغالی، تغییر کابینه پیششرط هرگونه پیشرفت سیاسی معنادار است، در ائتلاف راست افراطی فعلی، مسیر به سوی کشور فلسطین بسته شده است و به همراه آن، دروازه عادیسازی منطقهای نیز بسته شده است.
عربستان، که مدتهاست در محافل دیپلماتیک بهعنوان جایزه بزرگ شناخته میشود، شرایط خود را به صراحت بیان کرده است؛ عادیسازی بدون گامهای معتبر به سوی یک کشور فلسطینی غیرممکن است؛ اگر ریاض همچنان متقاعد نشده باشد، الحاقهای جدید چه از آسیای مرکزی و چه فراتر از آن، به جای نقاط عطف، بیشتر به ژستها شباهت خواهند داشت.
تا زمانی که حقوق فلسطینیان نادیده گرفته شود، عادیسازی بدون اعتقاد و فاقد پایه عاطفی و سیاسی لازم برای تحمل، پیش خواهد رفت.
راه صلح از طریق امضاهای جدید در پایتختهای دور نمیگذرد؛ این مسیر از تلآویو، رامالله و غزه میگذرد، جایی که تاریخ در انتظار توافقی است که نه به زبان قدرت، بلکه با دستور زبان عدالت نوشته شده باشد.
در نهایت، این قسمت یک تناقض را آشکار میکند؛ جغرافیا گسترش مییابد، توافقنامهها از خلیج فارس تا قزاقستان امتداد مییابند، اما افق سیاسی کوچک میشود، در محاصره آوار غزه و سرسختی کابینه رژیم صهیونیستی که اشتباهات ممکن است به جای خرد باشد.
نقشههای جدید ترسیم میشوند، اما آنها بر فراز شنهای سوزان شناورند، از زمینی که مردم در آن زندگی میکنند، سوگواری میکنند و به یاد میآورند، جدا هستند. تا زمانی که آن زمین به رسمیت شناخته نشود، تا زمانی که فلسطین به مرکز داستان بازگردانده نشود، هر نقشهای ناقص خواهد ماند.
انتهای پیام/
پیشنهادی باخبر
تبلیغات




