یک امتیاز و یک توصیه برای «دستچین» تلویزیون

یک امتیاز و یک توصیه برای «دستچین» تلویزیون

در روزگاری که بیشتر روایت‌ها از بالای شهر می‌آیند، سریال «دستچین» بدون سلبریتی و جلوه‌های ویژه بصری از زندگی قشر فراموش‌شده پایین‌شهر حرف می‌زند اما ای‌کاش شوخی‌هایش با قطعی برق و ارزهای دیجیتال را بیشتر می‌کرد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سریال «دستچین» در ظاهر اثری ساده بدون هیاهو و بدون سلبریتی به نظر می‌رسد؛ لوکیشن‌های محدود، روایت خطی، و شخصیت‌هایی آشنا. اما در دل همین سادگی، تلاش شده تا به برخی از چالش‌های اجتماعی و فرهنگی معاصر پرداخته شود؛ از شکاف میان سنت و مدرنیته گرفته تا تأثیرات فضای مجازی بر روابط انسانی.

در ادامه، نگاهی نقادانه به قسمت‌های پخش‌شده این مجموعه تلویزیونی خواهیم داشت:

قصه‌ای ساده، بدون لایه‌های پیچیده

داستان از شخصیت مصطفی آغاز می‌شود؛ مردی از طبقه پایین جامعه که با حداقل امکانات در تلاش برای برگزاری مراسم عقدی ساده است. این انتخاب شاید در نگاه اول نویدبخش روایتی متفاوت باشد، اما پرسش اصلی این است که آیا پرداخت چنین موضوعی توانسته از کلیشه‌های مرسوم فاصله بگیرد یا صرفاً بازتولید آن‌ها در ظاهری ساده‌تر است؟

عدم بهره‌گیری از قصه‌های فرعی قدرتمند و شخصیت‌پردازی‌های عمیق، باعث شده تا سریال در برخی قسمت‌ها بیش از حد به فضای مستند نزدیک شود؛ بی‌آن‌که از ظرفیت دراماتیک آن بهره ببرد. البته در عین حال ساده بودن به معنای ضعیف بودن نیست.

همین نزدیکی به زندگی روزمره هم می‌تواند در بسیاری از موارد، امتیاز اصلی یک فیلم یا سریالی محسوب شود. قصه‌ای از همان آدم‌هایی که هر روز در صف نانوایی یا ایستگاه تاکسی می‌بینیم. آدم‌هایی که کمتر در قاب تلویزیون دیده می‌شوند. ساده است چون قصه‌ی عموم مردم است، نه قصه‌ی چهار درصدی‌ها!

همه‌چیز توی این فیلم غیر رسمی است. از لهجه بگیر تا رسم و رسوم. غیر رسمی شده تا پای تلویزیون پایت را دراز کنی؛ تخمه بشکنی و سریال ببینی. سفره عقد‌ش را توی یک اتاق سه‌در‌چهار انداخت. خبری از تِم یک رنگ اکسسوار سفره عقد نیست. نوستالوژی شده تا مثل قدیم، همه خانواده را از پای موبایل و لپ‌تاپ بکشاند پای تلویزیون.

تلویزیونی که سعی دارد پایین‌شهر را ببیند

واکنش ابتدایی مخاطبان نشان می‌دهد که سریال توانسته در برخی محله‌ها و میان اقشار کم‌برخوردار دیده شود. این استقبال، گرچه نشانه‌ای مثبت است، اما نمی‌توان آن را دلیلی بر موفقیت قطعی دانست. روایت‌هایی از این دست، اگر در دام رمانتیزه‌کردن فقر بیفتند یا به تکرار کلیشه‌های تصویری بسنده کنند، خیلی زود در ذهن مخاطب رنگ می‌بازند.

مدرنیته علیه سنت؛ تعارضی در دل داستان

بحران‌های داستان نه از دشمنان خارجی می‌آید و نه از مافیای اقتصادی. عامل اصلی مشکلات، همان چیزی است که این روزها زندگی بسیاری را درگیر کرده: فضای مجازی. گوشی‌هایی که زندگی شخصی را عمومی می‌کنند، توقع‌هایی که بی‌هزینه ساخته می‌شوند و آدم‌هایی که به جای گفتگو، در سکوت آنلاین غرق‌اند.

در یکی از نقاط کلیدی سریال، همین شبکه‌های اجتماعی عامل به‌هم‌خوردن مراسم عقد می‌شوند. تعارض بین خواسته‌های ساده و واقعیت‌هایی که از بیرون به زندگی تزریق می‌شوند، تم اصلی سریال را شکل می‌دهد.

سبزوار در قاب تلویزیون؛ بازنمایی یا بازسازی؟

 

سریال از نظر جغرافیای تولید، تلاشی برای به‌تصویرکشیدن یک شهر واقعی، با لهجه و بافت اجتماعی مشخص دارد. برخلاف برخی آثار که به بازسازی جعلی از شهرستان‌ها بسنده می‌کنند، در «دستچین» تلاش شده سبزوار با مختصات واقعی خود نشان داده شود.

با این حال، این سوال باقی می‌ماند که آیا تصویر ارائه‌شده، در نهایت، فقط بر عناصر ظاهری مثل لهجه و نمادهای بومی تمرکز کرده، یا توانسته به لایه‌های عمیق‌تر هویت منطقه‌ای نیز نفوذ کند؟

در عین حال سریال این نکته را هم حداقل به سبزواری‌ها القا می‌کند؛ خیلی از سبزواری‌ها در شهرهای بزرگ که لهجه‌شان را بروز نمی‌دادند، از فردا با جرات بیشتری سبزواری صحبت کنند. خود این، اعتماد به نفسی است که به شهرستانی‌ها داده شد.

حالا شاید بیشتر در مراسم‌های‌شان، گروه‌های رقص محلی دعوت کنند. رقص محلی سبزوار که در قسمت سوم سریال آمد، ریشه در سربداران دارد. در حقیقت رقص چوب‌بازی محلی سبزوار، حرکات هماهنگ نمادینی است از مبارزه با مُغُل. چوب، نماد سلاح است.

سریالی اپیزودیک؟ یا قصه‌ای منسجم؟

یکی از نقدهایی که به «دستچین» وارد شده، اپیزودیک بودن آن است. برخی آن را مجموعه‌ای از ویدیوهای اینستاگرامی کنار هم می‌دانند. اما انسجام روایی سریال – با وجود ساده بودن – بر پایه یک پیرنگ مشخص استوار است: «ازدواج و دردسرهایش». هر قسمت با گره‌هایی تمام می‌شود که مخاطب را به قسمت بعدی می‌کشاند. 

البته در عین حال این نقد هم وارد است که گاهی پراکندگی تم‌ها و پایان‌های گاه بی‌اثر قسمت‌ها باعث می‌شود این انسجام زیر سؤال برود.

نقاط قوت و ضعف؛ واقع‌بینانه ببینیم

با وجود نکات مثبت، «دستچین» خالی از ایراد نیست. ریتم روایت در برخی بخش‌ها کند است. دیالوگ‌ها گاه بیش از حد طولانی و تکراری‌اند. برخی بازی‌ها – به‌خصوص بازی همسر مصطفی – باورپذیر نیستند. لهجه محلی، با وجود جذابیت برای مخاطب بومی، گاهی مانع درک روان روایت برای سایر مخاطبان می‌شود.

شوخی با مسائل روز مانند قطع برق یا ارزهای دیجیتال گرچه آغاز شده، اما می‌توانست پررنگ‌تر و هوشمندانه‌تر باشد. فلش‌بک‌ها نیز در برخی بخش‌ها حالتی تصنعی دارند و بیشتر به کات تبلیغاتی شباهت دارند تا عنصری از دل روایت.

فرصتی برای تلویزیون؛ آزمونی برای هنرمندان شهرستانی

«دستچین» نشان داد که اعتماد به فیلم‌سازان خارج از پایتخت، می‌تواند نتیجه‌ای متفاوت و تأثیرگذار داشته باشد. اگر تلویزیون به این مسیر ادامه دهد و درهای خود را به روی هنرمندان مناطق مختلف کشور باز کند، موجی تازه از روایت‌های واقعی، ملموس و ریشه‌دار وارد جریان رسانه‌ای کشور خواهد شد.

برای هنرمندان سبزوار و دیگر شهرستان‌ها، موفقیت «دستچین» می‌تواند نقطه شروعی باشد برای بازتعریف خود در فضای هنری. حالا شاید در مراسم‌ها، رقص چوب‌بازی محلی که در قسمت سوم سریال آمد – با آن ریشه تاریخی‌اش در مبارزه سربداران با مغول – بیشتر دیده شود و لهجه محلی، با افتخار بیشتری بر زبان بیاید.

«دستچین» با وجود همه ضعف‌هایش، تجربه‌ای تازه در روایت تلویزیونی است. سریالی که نه با شعار، که با تصویر واقعی زندگی مردم، حرف می‌زند. در دورانی که داستان‌ها اغلب از چشم پنت‌هاوس‌ها به پایین نگاه می‌کنند، «دستچین» از دل کوچه‌های خاکی بالا آمده و دیده‌شدن همین صدا، دستاورد کوچکی نیست.

انتهای پیام/

پیشنهادی باخبر