از واشنگتن تا غزه؛ سیاست خاورمیانه با صدای ملت‌ها نوشته می‌شود

نشست شرم‌الشیخ با میانجی‌گری ترامپ برای پایان دادن به جنگ غزه برگزار شد، اما هدف اصلی آمریکا تثبیت نفوذ اسرائیل و مدیریت بحران منطقه‌ای است، محور مقاومت با پایداری خود، نشان می‌دهد سیاست خاورمیانه دیگر تابع اراده واشنگتن نیست.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، در حالی‌که جهان در انتظار تعیین‌تکلیف جنگ غزه است، واشنگتن بار دیگر به میدان بازگشته تا با شعار «آتش‌بس و صلح»، نفوذ فرسوده خود در خاورمیانه را ترمیم کند. نشست شرم‌الشیخ مصر، نه‌تنها تلاشی برای پایان دادن به یک بحران انسانی، بلکه بخشی از بازتعریف نظم مطلوب آمریکاست؛ نظمی که قرار است بر ویرانه‌های جنگ، امنیت رژیم صهیونیستی را تضمین و پروژه «صلح ابراهیم» را در قالبی تازه احیا کند.

ناظران روابط بین‌الملل معتقدند هدف اصلی ترامپ از ورود مجدد به بحران غزه، بازیابی جایگاه ازدست‌رفته آمریکا در معادلات منطقه‌ای است. پس از شکست واشنگتن در مهار جنگ اوکراین و کاهش نفوذ در شرق آسیا، ایالات متحده نیازمند صحنه‌ای بود تا نشان دهد هنوز قادر به مدیریت بحران‌های جهانی است. خاورمیانه، با تمام پیچیدگی‌هایش، همیشه بهترین زمین برای نمایش قدرت آمریکا بوده است، اما این بار واشنگتن در شرایطی بازگشته که معادله تغییر کرده است.

آمریکا در برابر واقعیت جدید منطقه

از منظر نظریه «موازنه تهدید»، آمریکا با چالشی بی‌سابقه روبه‌روست. محور مقاومت که زمانی در نگاه غرب مجموعه‌ای پراکنده و نامنسجم تلقی می‌شد، امروز به بلوک قدرتی واقعی با پیوندهای نظامی، امنیتی و ایدئولوژیک تبدیل شده است. از غزه تا بیروت، از دمشق تا صنعا، و از بغداد تا تهران، قدرت بازدارندگی مقاومت نه‌تنها به موازنه تهدید در برابر اسرائیل انجامیده، بلکه فضای تحرک آمریکا را هم محدود کرده است.

در این چارچوب آتش‌بس تحمیلی واشنگتن بیش از آنکه «پایان جنگ» باشد، تلاشی برای توقف روند شکست اسرائیل است. همان‌گونه که تحلیلگران المیادین گزارش دادند، حتی حضور نتانیاهو در نشست شرم‌الشیخ نیز برای میزبانان و بسیاری از کشورهای عربی مسئله‌ساز شده است؛ نشانه‌ای آشکار از انزوای فزاینده تل‌آویو. آمریکا با درک همین انزوا، می‌کوشد با طرح آتش‌بس، فضا را برای بازسازی چهره اسرائیل و کاهش فشار افکار عمومی آماده کند.

صلح ابراهیم در قالبی جدید

بر اساس تحلیل نهادهای پژوهشی آمریکایی، ترامپ و تیمش در پی احیای طرح صلح ابراهیم از مسیر آتش‌بس هستند. اگرچه بازسازی روابط نظامی میان رژیم صهیونیستی و برخی دولت‌های عربی دیگر ممکن نیست، اما واشنگتن امیدوار است با «صلح اقتصادی و سیاسی» روند عادی‌سازی را در قالبی کم‌هزینه‌تر ادامه دهد. این سیاست، در ظاهر با شعار «صلح و ثبات» عرضه می‌شود، اما در واقع تلاشی برای تثبیت برتری رژیم صهیونیستی از طریق تعاملات تجاری و امنیتی پنهان است.

با این حال، همان‌طور که تجربه نشان داده، هیچ‌گونه صلحی بدون عدالت پایدار نخواهد ماند. ملت‌های منطقه که شاهد دهه‌ها اشغال، جنایت و تحقیر بوده‌اند، حاضر نیستند استقلال خود را در قالب توافقی اقتصادی معامله کنند. از همین‌رو تحلیلگران منطقه‌ای معتقدند این تلاش‌ها به همان سرنوشت طرح‌های شکست‌خورده‌ای همچون کمپ‌دیوید و اسلو دچار خواهد شد.

از نگاه محور مقاومت، منطق روابط بین‌الملل آمریکا همواره برپایه «مدیریت بحران برای تداوم نفوذ» بوده است. ایالات متحده هیچ‌گاه در پی حل بحران‌ها نیست، بلکه با مهندسی موقت ثبات، زمینه‌ای برای چانه‌زنی و فروش امنیت به متحدان خود فراهم می‌کند. این در حالی است که منطق مقاومت، برخاسته از ایدئولوژی اسلامی و اصل کرامت انسانی است و هدفش پایان دادن به سلطه و بازگرداندن اختیار ملت‌ها بر سرنوشت خودشان است.

در واقع اگر ترامپ امروز به‌دنبال بازگرداندن صلح ابراهیم است، محور مقاومت نیز با پایداری در میدان نبرد، به‌دنبال تحمیل واقعیت جدیدی بر منطقه است: واقعیت توازن قدرت بر پایه اراده ملت‌ها، نه اراده واشنگتن.

پیشنهادی باخبر