دهباشی: «کد ۷۰۰»  از سیاست فراتر می‌رود و یک پیوند جهان‌شمول ایجاد می‌کند
کد خبر:۱۳۴۴۰۵۲

دهباشی: «کد ۷۰۰»  از سیاست فراتر می‌رود و یک پیوند جهان‌شمول ایجاد می‌کند

 تاریخ پژوه و مستندساز درباره روایت «کد ۷۰۰» بیان کرد: مخاطب «کد ۷۰۰»، هر انسانی با هر تفکر سیاسی است که قادر به درک انتظار مادر است. این مستند، از سیاست فراتر می‌رود و یک پیوند جهان‌شمول ایجاد می‌کند.
دهباشی: «کد ۷۰۰»  از سیاست فراتر می‌رود و یک پیوند جهان‌شمول ایجاد می‌کند

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو، حسین دهباشی تاریخ پژوه و مستندساز درباره روایت «کد ۷۰۰» بیان کرد: «کد ۷۰۰» تاریخ را از نگاه کسانی می‌نویسد که فقط می‌خواستند زندگی کنند، اما قربانی ستم شدند. این مستند به ما می‌آموزد که در کنار سندهای نظامی، باید سندهای عاطفی را نیز نگه داشت؛ سندی که نشان می‌دهد «جنگ ۱۲ روزه» چطور زندگی یک خانواده را برای همیشه از مدار عادی خارج کرد. 

وی درباره رفتن دوربین به معراج شهدا تصریح کرد: حضور در معراج شهدا، یعنی جایی که علم و عاطفه در هم می‌آمیزند تا قطعات وجودی یک انسان شناسایی شود، بالاترین سطح سندیت عاطفی برای تثبیت این دوران پرتلاطم است. این‌ها تاریخ‌هایی هستند که هرگز نباید در تحلیل‌های سرد گم شوند.

این پژوهشگر و مستندساز درباره مخاطبان «کد ۷۰۰» عنوان کرد: در زمانی که همه به‌دنبال «چرایی» جنگ می‌گردند و شبهه‌ها را پیگیری می‌کنند، مستندی مانند «کد ۷۰۰» برای کسانی است که به‌دنبال «چگونه» زندگی از هم می‌پاشد، هستند. آن‌هایی که به دنبال حقیقت عریان‌اند، مخاطب اصلی، نسلی است که از تصاویر و روایت‌های رسمی خسته شده و می‌خواهد حقیقت بی‌واسطه رنج را ببیند.

وی اضافه کرد: مخاطب آن‌هایی هستند که می‌خواهند حس کنند، مخاطب «کد ۷۰۰»، هر انسانی با هر تفکر سیاسی است که قادر به درک انتظار مادر است. این مستند، از سیاست فراتر می‌رود و یک پیوند جهان‌شمول ایجاد می‌کند. آن‌ها که در جستجوی انسانیت‌اند، این مستند پاسخی عمیق به نیاز جامعه برای همدلی و دیدن زندگی‌های پشت پرده بحران است؛ کسانی که در روزهای آتش‌بس جامعه، هنوز جنگ برایشان تمام نشده و به دنبال ذره‌ای از عزیزشان هستند. این مستند پلی از نسل گذشته به امروز می‌زند، با زبانی از جنس احساس.

وی در ادامه درباره بخش‌هایی که می‌توانست در مستند پررنگ‌تر شود، تصریح کرد: به نظر من، روایت این خانواده، پرده از زیبایی پنهان صبر و مقاومت برداشته است، اما شاید برای اثربخشی بیشتر، می‌توانستیم نورافکن را بر دو جنبه مهم‌تر بیندازیم، اول تضاد میان انتظار و زندگی عادی. مستند در روزهای آتش‌بس روایت می‌شود، روزهایی که شاید شهر دوباره به شادی و زندگی عادی بازگشته است. اگر این تضاد تلخ و فاجعه‌آمیز با نماهای پررنگ‌تری به تصویر کشیده می‌شد، حس تنهایی و شدت رنج این خانواده‌ها در شلوغی جامعه بی‌تفاوت را عمیق‌تر می‌کرد. این دوگانگی، می‌توانست آکسان دراماتیک مستند را دوچندان کند.

دهباشی در پایان عنوان کرد: بازتاب عمیق فلسفه «انتظار» مورد دوم است، آن کنش نمادین «انتظار» در تقابل با جامعه‌ای که به تدریج به زندگی عادی بازمی‌گردد می‌توانست با یک روایت بصری قوی‌تر، یا دیالوگ‌های پرمعناتر از زبان خانواده، پررنگ‌تر شود. «انتظار» برای جسد، فراتر از یک اتفاق است؛ یک سبک زندگی جدید است. نمایش این تحول درونی و این‌که «انتظار» چگونه هویت آن‌ها را بازتعریف کرده، می‌توانست ضربه نهایی و فلسفی مستند باشد.

پیشنهادی باخبر