جشنواره کن؛ سینما یا سیاست؟

وقتی نخل طلای کن بر دست فیلم‌ساز ایرانی می‌نشیند، نگاه‌ها فقط به هنر دوخته نمی‌شود؛ بلکه پای سیاست، تصویرسازی جهانی و روایت‌های تکرارشونده نیز به میان می‌آید؛ جشنواره کن باردیگر این پرسش را پیش کشید که مرز میان بازتاب واقعیت و بازنمایی هدفمند کجاست؟

به گزارش خبرگزاری ایمنا، در جشنواره فیلم کن یکی از مهم‌ترین رویدادهای سینمایی جهان، بار دیگر نخل طلا به فیلمی اعطا شد که تصویری تیره و ملتهب از جامعه ایران ارائه می‌دهد؛ تصویری که در نظر بسیاری از ناظران، نه صرفاً حاصل یک روایت هنری بلکه نتیجه یک انتخاب جهت‌دار و مبتنی بر ملاحظات سیاسی و رسانه‌ای است.

انتخاب هنری یا پروژه سیاسی؟

این نخستین‌بار نیست که چنین رویکردی از سوی این جشنواره مشاهده می‌شود؛ در سال ۲۰۲۲ نیز فیلم «عنکبوت مقدس» با وجود نقدهای جدی درباره ضعف‌های فنی و زیبایی شناختی‌اش موفق به دریافت جایزه بهترین بازیگر زن شد؛ فیلمی که با تمرکز بر روایت یک قاتل زنجیره‌ای در مشهد در نهایت تصویری خشن و بی‌ثبات از بطن جامعه ایرانی ترسیم کرد.

تأکید مکرر جشنواره کن بر چنین آثاری، پرسشی جدی پیش‌روی افکار عمومی ایران و حتی بخشی از محافل جهانی قرار داده است؛ آیا در پس این انتخاب‌ها، چیزی فراتر از معیارهای هنری نهفته است؟ آیا این جوایز، بازتاب نگاه سیاسی خاص به کشورهایی مانند ایران است؟

وجه دیگر ماجرا به چهره‌های سینمایی و هنرمندان ایرانی بازمی‌گردد. چهره‌هایی که سال‌های اخیر در سطح بین‌الملل تبدیل به صداهایی معترض و ناامید شده‌اند؛ پرسش اینجاست که چرا فیلم‌سازانی که تصویر سیاه و تحریف‌شده‌ای از ایران می‌سازند، به شدت مورد توجه جشنواره‌های غربی قرار می‌گیرند؟ این توجه از کجا ناشی می‌شود و چه نفعی برای سیاست‌گذاران فرهنگی این جشنواره‌ها دارد؟

بازگشت بی‌هزینه؛ پرسشی درباره مسئولیت فرهنگی

از آن‌سو داخل کشور، این افراد اغلب بدون هیچ‌گونه پاسخ‌گویی یا محدودیتی به‌راحتی فعالیت‌های حرفه‌ای خود را ادامه می‌دهند؛ نه تنها بازخواست نمی‌شوند بلکه بعضاً از امتیازها و توجه ویژه داخلی نیز بهره‌مند می‌شوند. پرسشی که قابل تأمل است، این است که آیا می‌توان بدون هیچ پیامد اجتماعی و حرفه‌ای در عرصه بین‌الملل علیه وطن سخن گفت و سپس به‌راحتی به دامان همان جامعه بازگشت و نقش فعال فرهنگی ایفا کرد؟ مگر نه آن‌که وطن‌دوستی، مسئولیت‌پذیری و صداقت رسانه‌ای، اصول بنیادینی هستند که هر انسان فرهیخته و به‌ویژه هر هنرمند باید نسبت به آن‌ها تعهد داشته باشد؟

دیپلماسی فرهنگی یا داوری هنری؟

از سوی دیگر، نمی‌توان از نقش جشنواره کن و رویکرد فرهنگی غرب نسبت به ایران غافل شد؛ آن‌چه در ظاهر به عنوان تجلیل از هنر و خلاقیت معرفی می‌شود، در واقع بخشی از پروژه‌ای بزرگ‌تر به نام دیپلماسی فرهنگی و رسانه‌ای است.

در این پروژه، جشنواره‌هایی مانند کن نه‌تنها به‌دنبال شناسایی استعدادهای جهانی نیستند، بلکه به‌طور خاص به برجسته‌سازی روایت‌هایی علاقه‌مندند که با گفتمان سیاسی آن‌ها هماهنگ باشد، در این چارچوب، سینمای معترض ایران، به‌ویژه آن دسته از فیلم‌هایی که وضعیت داخلی کشور را بی‌ثبات، آشفته و ناکارآمد به تصویر می‌کشند به ابزاری برای تقویت نگاه ایران هراسانه غرب بدل می‌شوند، استفاده ابزاری از این روایت‌ها به نوعی مهندسی تصویر فرهنگی ایران در افکار عمومی جهان است؛ مهندسی‌ای که می‌کوشد جمهوری اسلامی ایران را کشوری سرکوب‌گر، فاقد مشروعیت اجتماعی و در آستانه فروپاشی معرفی کند، بی‌آنکه به لایه‌های پیچیده‌تر و واقع‌گرایانه‌تر جامعه ایرانی توجه کند.

این فرایند البته به ظاهر، در چارچوب آزادی هنری و بیان خلاقانه توجیه می‌شود، اما در باطن، بخشی از رقابت تمدنی و رسانه‌ای میان غرب و کشورهایی چون ایران است؛ وقتی یک فیلم تلخ درباره فقر یا خشونت خانوادگی در یک کشور اروپایی ساخته می‌شود، کمتر به عنوان سندی از ناکارآمدی نظام اجتماعی آن کشور تلقی می‌شود، اما همین مضمون، وقتی در قالب سینمای ایران عرضه می‌شود، به‌سرعت تبدیل به «نماینده ایران» در جهان می‌شود؛ این نوع برخورد دوگانه، نشان می‌دهد که مشکل، فقط مضمون فیلم‌ها نیست، بلکه بستری است که این فیلم‌ها در آن قرار می‌گیرند و معنای سیاسی‌شده‌ای که در سطح بین‌الملل به آن‌ها تحمیل می‌شود.

هم‌چنین باید به ابعاد داخلی این ماجرا نیز توجه داشت؛ ضعف دستگاه‌های فرهنگی، عدم انسجام در سیاست‌های رسانه‌ای، و فقدان روایت‌های ملی و در عین حال جذاب از واقعیت‌های متنوع جامعه ایرانی، فضا را برای یک‌دست‌سازی تصویر ایران در سطح بین‌الملل آماده کرده است.

در این خصوص امیدعلی مسعودی، رئیس دانشکده فرهنگ و ارتباطات و مدیر گروه ارتباطات اجتماعی و عضو هیئت علمی به خبرنگار ایمنا می‌گوید: من معتقدم در هر اثر هنری که برای جشنواره‌ها اعم از اسکار یا جشنواره کن یا هر جشنواره دیگری می‌فرستیم، در کنار تلخی‌ها، حوادث ناگوار و سختی‌های زندگی مردم، باید موفقیت‌هایی که جامعه داشته نیز روایت شود.

وی با تاکید بر موفقیت‌های جامعه می‌افزاید: یعنی نه صرفاً دولت یا حکومت بلکه موفقیت‌های دسته‌جمعی ما. بالاخره در این جامعه کارهایی انجام شده است؛ ما در کنار بعضی اتفاقات بد، اتفاقات خوش زیادی نیز داشته‌ایم اما متأسفانه به هیچکدام از این موفقیت‌ها و اتفاقات خوب اشاره‌ای نمی‌شود.

رئیس دانشکده فرهنگ و ارتباطات و مدیر گروه ارتباطات اجتماعی ادامه می‌دهد: در جشنواره‌های بین‌المللی خارج از کشورمان فیلم‌های انتقادی و یک‌جانبه زیاد به چشم می‌خورد؛ طبیعتاً این سبک از بازنمایی در نگرش افراد اثر می‌گذارد.

روایت‌های مغفول؛ چرا تصویر دیگری از ایران نیست؟

مسعودی اشاره می‌کند: اگر بخواهم مثال بزنم می‌گویم یک مسابقه فوتبال را فرض کنید، وقتی می‌بینید یک تیم ضعیف است و تمام تلاش خود را می‌کند و در مقابل تیمی قوی روی آن فشار می‌آورد، شما ناخودآگاه دلتان برای تیم تحت فشار می‌سوزد، درست است که تیم تحت فشار ضعیف به نظر می‌رسد اما در واقع تیمی قوی است و دارد تلاش می‌کند؛ باید تأمل کنیم که بازیکنان آن تیم تحت چه فشارهایی هستند؛ آیا فقط در داخل زمین دچار مشکل هستند یا عواملی در بیرون از زمین نیز وضعیت روحی و روانی آن‌ها را به هم ریختند؟ اکنون جامعه ما، جامعه‌ای است که واقعاً تحت تحریم‌های بسیار شدیدی قرار دارد. وضعیت مردم با حضور این تحریم‌ها وضعیت مطلوبی نیست اما باید آن طرف ماجرا را نیز در نظر بگیریم؛ اگر این فشارها روی هر جامعه دیگری بود ما شاهد اعتراضات و وضعیت نامناسبی بودیم؛ بنابراین نباید یک‌جانبه به قضیه نگاه کنیم.

وی تصریح می‌کند: نکته قابل توجه در جشنواره کن این است که وزیر امور خارجه فرانسه آمده و از جعفر پناهی تقدیر کرده، درحالی‌که معمولاً در چنین مراسمی وزیر فرهنگ و ارشاد حضور پیدا نمی‌کند؛ این‌جاست که باید تأمل کنیم آیا این جشنواره و جایزه نوعی سیاسی‌کاری است و بر اساس اهدافی سیاسی رقم خورده یا واقعاً بر اساس ملاک‌های زیبایی‌شناختی و تخصصی این جایزه اعطا شده است؟ این‌که آقای پناهی زحمت کشیده و داوران جشنواره کن نیز به این فیلم نظر مثبتی داشتند، قابل احترام است اما چرا باید وزیر امور خارجه دخالت بکند؟ مگر این فیلم یک فیلم دیپلماتیک یا فیلمی سیاسی است؟ مگر نه این‌که جشنواره کن محل ارائه آثار هنری و سینمایی است؟ به عقیده من باید این مسائل را نقد و بررسی کنیم. آیا در مورد فیلم‌های کشورهای دیگر نیز وزیر امور خارجه تبریک گفته و دخالت کرده است؟

رئیس دانشکده فرهنگ و ارتباطات و مدیر گروه ارتباطات اجتماعی با بیان این نکته که هر جشنواره‌ای رسالت و اهدافی دارد و بر اساس آن‌ها فیلم‌هایی را برمی‌گزیند، می‌افزاید: چیزی که در جشنواره کن با توجه به جایزه‌های اخیر شاهدش هستیم این است که هر فیلم ایرانی که روی زخم‌های جامعه ایران را باز کند و نمک بپاشد، مورد استقبال زیادی قرار می‌گیرد. اگر اهداف این جشنواره این است، پس باید در فیلم‌هایی که در آمریکا، مریکای لاتین یا اروپا ساخته می‌شود نیز همین قائده را ببینیم. این‌جاست که باید بررسی کنیم آیا درباره کشورهای دیگر نیز همین‌گونه داوری شده‌است؟ آیا فیلم‌هایی که زیبایی‌ها و اتفاقات خوب ایران را نشان می‌دهد، در این جشنواره راه پیدا می‌کنند؟

مسعودی می‌گوید: من کشورم ایران را بسیار دوست دارم و خواسته‌ام سرافرازی کشور است؛ درست است که مسائل و مشکلات زیادی داریم ولی امیدوارم با وجود جوانان اندیشمند و خلاق به خصوص در حوزه فناوری‌های جدید ارتباطی و اطلاعاتی بتوانیم بخشی از مشکلات کشور را حل کنیم.

محمد مهاجری، عضو شورای سردبیری خبرگزاری خبرآنلاین و فعال سیاسی و رسانه‌ای به خبرنگار ایمنا می‌گوید: جشنواره کن بعضی از سال‌ها به فیلم‌هایی که محتوای ضد ایرانی داشتند، جایزه داده و این موضوع قبلاً هم اتفاق افتاده است؛ هم‌چنین جشنواره کن نشان داده گاهی اوقات تحت تأثیر مسائل سیاسی قرار داشته است.

وی می‌افزاید: باید در کنار این واقعیت‌ها این نکته را هم در نظر بگیریم که بعضاً فیلم‌هایی از کشورهای دیگر جهان جایزه گرفته‌اند که فیلم‌های تلخی بوده‌اند. بنابراین اگر بگوییم همیشه و همه‌جا فقط به فیلم‌های ضد ایرانی جایزه داده شده شاید قضاوت دقیقی نباشد.

عضو شورای سردبیری خبرگزاری خبرآنلاین و فعال سیاسی و رسانه‌ای ادامه می‌دهد: من نمی‌توانم بگویم از این‌که جعفر پناهی به عنوان یک فیلم‌ساز ایرانی در جشنواره کن جایزه گرفته ناراحتم. من از این‌که یک فیلم‌ساز ایرانی جایزه گرفته ناراحت نیستم اما درباره این‌که آیا این فیلم واقعاً به لحاظ فنی و تکنیکال، فیلم خوبی است یا نه، باید افرادی که در نقد فیلم تبحر دارند بررسی کنند.

مهاجری تصریح می‌کند: پرسش مهم دیگر این است که آیا واقعاً ما در طول ۴۰ سالی که سینمای ایران رشد قابل قبولی داشته فیلم‌های خوبی نداشته‌ایم که به جشنواره کن ارائه دهیم؟ آیا فیلم‌هایی که واقعیت‌های اجتماعی را نشان دهند اما سیاه‌نمایی نکنند، نداشته‌ایم؟

وی بیان می‌کند: درباره جعفر پناهی و امثال او معتقدم در ایران دافعه‌مان از جاذبه‌مان بیش‌تر بوده است؛ شاید اگر با سعه صدر بیش‌تری نسبت به موضوعات سیاسی نگاه می‌کردیم جعفر پناهی فیلمی تاریک نمی‌ساخت یا اگر فیلم تاریک هم می‌ساخت شاید نگاه ایرانی در آن بیش‌تر به چشم می‌خورد؛ شاید اگر درست‌تر برخورد می‌کردیم می‌توانستیم افرادی مانند جعفر پناهی و دیگران را در دایره انقلاب و جمهوری اسلامی حفظ کنیم.

فیلم‌سازِ مدعی آزادی، در برابر جنایت‌های اسرائیل خاموش ماند

عضو شورای سردبیری خبرگزاری خبرآنلاین و فعال سیاسی و رسانه‌ای تاکید می‌کند: مهم‌ترین انتقاد از پناهی در جشنواره کن لزوماً حرف‌های منفی او نیست. او به آزادی اشاره کرد و اصل حرفش درست است، اما حرف او ناقص است؛ امروز بزرگ‌ترین مقوله ضد آزادی در جهان، اسرائیل است؛ مقوله غزه و فلسطین و جنایت بزرگی که در خاورمیانه اتفاق می‌افتد قابل چشم‌پوشی نیست. جعفر پناهی به عنوان یک فیلمساز روشنفکر نباید نسبت به این موضوع بی‌تفاوت باشد، در همان جشنواره کن افرادی حضور داشتند که علیه جنایت‌های اسرائیل موضع‌گیری کردند و بازتاب‌های جهانی نیز داشت؛ جعفر پناهی می‌توانست به عنوان آدمی که مدعی اهمیت آزادی است، این حریت و استقلال را داشته باشد و آن‌جا علیه اسرائیل و جنایت‌های اسرائیل هم حرف بزند.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، اگرچه نقد اجتماعی، حق مسلم هر هنرمندی است اما نقدی که صرفاً به یکی از وجوه واقعیت بپردازد و سایر ابعاد را نادیده بگیرد نه تنها به روایت ناقص می‌انجامد، بلکه خود می‌تواند تبدیل به ابزار تحریف شود.

پیشنهادی باخبر