به گزارش خبرگزاری ایمنا و به نقل از نیچر، روزی که این دانشجو در سال ۲۰۱۶ بهعنوان عضو جدید گروه تحقیقاتی علوم زمین دانشگاه بوستون آمریکا پذیرفته شد، رؤیای سفر به قطب جنوب و انجام پژوهشهای میدانی در سر داشت، اما خیلی زود همهچیز تغییر کرد.
تنها ۱۸ ماه پس از آغاز دوره، چند دانشجوی تحصیلات تکمیلی، استاد راهنمای این گروه یعنی دیوید مارچانت را متهم کردند که در سفرهای میدانی به جنوبگان، آنها را مورد آزار جنسی قرار داده است؛ دانشگاه بوستون پس از بررسیهای داخلی، این استاد را از کار برکنار کرد، اما مارچانت و وکیلش در برابر رسانهها سکوت اختیار کردند و هیچگاه اتهامات را نپذیرفتند.
این دانشجو میگوید: من قربانی مستقیم نبودم، اما از لحظه انتشار اخبار، مسیر زندگی و تحصیلم بهشدت تحت تأثیر قرار گرفت. دانشگاه سایت آزمایشگاه را حذف کرد، کمکهزینهمان را قطع کرد، و همهچیز ناگهان فرو ریخت. در فضای دانشگاهی، دیگر کسی درباره علم سوال نمیکرد. همه دنبال این بودند بدانند من چیزی میدانستم یا نه؟ آیا خودم مورد سوءاستفاده قرار گرفتهام؟
در همین فضا، او به دنبال موقعیتهای پسادکتری در دانشگاههای دیگر رفت، اما حتی در مصاحبههای علمی هم با سوالات غیرعلمی و آزاردهنده روبهرو میشد، همین فشارها موجب شد تصمیم بگیرد آمریکا را ترک کند و ادامه تحصیلش را در اروپا پی بگیرد.
پس از چند سال تلاش و تطبیق با سیستم جدید، بالاخره در ژانویه ۲۰۲۵، در مؤسسه علوم زمین هلمهولتیز در پتسدام آلمان از پایاننامه دکتری خود دفاع کرد. او حالا معتقد است این تجربه تلخ، درسهای بزرگی برایش داشته و میتواند برای دیگر دانشجویان هم الهامبخش باشد.
وی میگوید: دوره دکتری را مثل یک شغل ببینید، نه فقط یک مقطع تحصیلی. این دیدگاه به شما قدرت میدهد. چون وقتی خودتان را یک کارمند میدانید، به دنبال حقوق، امنیت، و ساختار حمایتی میروید. نه فقط نمره و توصیهنامه.
او همچنین توصیه میکند که دانشجویان از همان ابتدا شبکهسازی را جدی بگیرند، پیدا کردن استادان و پژوهشگران خارج از گروه تحقیقاتی، ارتباط با آنها در کنفرانسها، فعالیت در شبکههای اجتماعی علمی مثل ResearchGate، و حتی نوشتن برای بلاگهای تخصصی، راههایی برای فرار از انزوا و کسب اعتبار هستند.
وی افزود: در آلمان روابط بین استاد و دانشجو رسمی اما محترمانه است. همین رسمیت موجب میشود سوءاستفاده کمتر اتفاق بیفتد و فضای گفتوگو علمی باقی بماند.
او با مشارکت در جلسات گروههای علمی و داوطلب شدن برای پروژههای بینرشتهای توانست نهتنها از نظر علمی رشد کند، بلکه فرصتهای کاری خوبی نیز به دست آورد.
اتحادیههای دانشجویی، ناجیهای خاموش
در پایان، او تأکید دارد که دانشگاهها باید مسئولیت بیشتری در قبال حمایت از دانشجویان بپذیرند. وی پیشنهاد میکند دانشجویان در اتحادیههای کارگری عضو شوند، یا برای تشکیل آنها در محیط دانشگاهی خود تلاش کنند، این اتحادیهها میتوانند تضمینهای مالی و حقوقی در برابر بحرانها ایجاد کنند.
وی گفت: اگر اتحادیهای نیست، باید خود دانشجویان وارد عمل شوند، دانشگاهها باید کمکهزینه کامل، بیمه، زمان لازم برای نگارش مقاله و فرصت تدریس را تضمین کنند. ما نباید مثل نیروی کار بینام و نشان در سیستم آکادمیک باشیم؛ باید دیده شویم.
روایت این دانشجوی مقاوم، تصویری واضح از مشکلات پنهان در دل سیستمهای آموزشی پیشرفته است، با وجود ساختارهای بهظاهر مدرن، هنوز هم قدرت در دستان معدود افرادیست که پاسخگو نیستند، اما دانشجویان با آگاهی، حمایت جمعی و تغییر نگاه به نقش خود، میتوانند این تعادل قدرت را به نفع خود تغییر دهند. تجربه او نشان میدهد که حتی در تاریکترین لحظات، امید و پیشرفت ممکن است.