از سهمیه تا صداوسیما؛ قانون برای بعضیها قانون نیست
بنابراین ناگفته پیداست تا زمانی که قوانین محترم شمرده نشوند و تا وقتی که استثناهای این قوانین از بین نرود در همچنان بر همین پاشنه میچرخد وگرنه مگر از سیلی زدن نماینده مجلس به افسر راهنمایی درس عبرتی گرفته شد؟
دکتر رحمان پاداش؛ «موم» مادهای نرم و منعطف است. به قسمی که هر چیزی که دارای چنین خاصیتی باشد را به آن تشبیه میکنند، از مواد سنتزی و طبیعی گرفته تا قوانین بشری. یکی از این موارد که در عصر دولت -ملت حائز اهمیت و دارای جایگاه ویژهای در بین جوامع پیشرفته میباشد «قانون» است.
احتمالاً شما هم ضربالمثل «قانون مثل موم در دست میباشد» را شنیدید. این ضربالمثل به خوبی نشاندهنده انعطافپذیری «قانون» در شرایط و موقعیتهای مختلف و در برابر افراد متفاوت میباشد. اینکه «همه با هم برابرند ولی بعضیها برابرترند» نیز قابل تعمیم به «قانون» بوده و نشاندهنده این است که اگر چه چوب قانون برای همه با یک ضرب نواخته میشود ولی صدا و درد متفاوت داشته و همیشه عدهای هستند که نسبت به بقیه دارای شرایط بهتری بوده و از حقوق و امتیازات بیشتری برخوردارند. این موضوع گاه به دلیل تفسیرهای موسع و متفاوت از قانون است و گاه نشان از ضعف قانون دارد و زمانی دیگر به دلیل وجود رانتهای پیدا و پنهان در بخشهای مختلف دولتی و ویژهخواریهایی است که در لباس قانون در زمینههای مختلف فرهنگی، ورزشی، سیاسی و ... به بعضی افراد داده میشود.
شاید ما جز معدود کشورهای جهان باشیم که خیلی از امتیازات و ویژهخواریهایی که به افراد و نهادهای مختلف داده میشود در لوای قانون تعریف شده و برچسب قانونی به خود میگیرد و سرانجام بعد از مدتی که قضیه رو میشود و اشکالات آن در میآید به فکر اصلاح آن میرویم.
در هفتهای که گذشت سه موضوع در سطح رسانهای در کشور ما رخ داده که هر سه به نوعی نشان از ضعف قانون، نادیده گرفتن آن و یا برداشت نادرست و تفسیر عجیب از قانون بوده است.
۱. صدا و سیمایی که پسوند ملی را یدک میکشد عملاً در خدمت بخشی از جامعه بوده و بخش اعظمی از جامعه را نمایندگی نمیکند. مجریان مستقل و «جور دیگر اندیش» را کنار گذاشته و از متخصصانی که صرفاً متفاوت از آنها فکر میکنند استفاده نمیکند. آنها به غلط خود را نماینده حاکمیت معرفی کرده و هر کسی که متفاوت از آنها فکر کند را غیرخودی معرفی میکنند.
این موضوع باعث شده که در رسانههای خارجی، صدا و سیما و کارشناسان آن نماینده حاکمیت قلمداد شده، هر روز بر طبل تفرقه کوبیده و با استفاده از نفوذ رسانهای زمینه فشار بیشتر بر کشور را فراهم نمایند. چنین افرادی، که دست بر قضا به رسانه ملی راه پیدا کردهاند، نه تنها همراهی با منافع ملی نداشته بلکه در بزنگاههایی همچون موسم حج، که نماد وحدت مسلمین است، کشور میزبان را با الفاظی همچون «کاسب» و «غاصب» خطاب قرار داده و روابط ما با آنها را که به سختی ترمیم شده دچار خدشه میکنند. از موضع گیری و توهین به هموطنان اهل سنت نیز میگذریم. همه اینها در زیر پرچم قانون انجام میشود. کاش یک بار برای همیشه بساط این ناهنجاریها و ناهنجارها در صدا و سیما برچیده شود.
۲. حتما ماجرای مدرک دکتری آقای بازیکن را شنیدید یا خواندید. ایشان در جواب سوال مجری برنامه خود را دانشجوی دکتری معرفی کرده و از مجری میخواهد در مورد مدرکش زیاد سوال نپرسد. دکتری که هنوز فارغالتحصیل کارشناسی ارشد نشده و از طرفی در دانشگاهی که چنین رشتهای در این مقطع ندارد. این که ایشان خلاف واقع گفته یا جلوی دوربین صداوسیما هیجان زده شده و یک چیزی گفته مشخص نیست اما کیست که نداند شایعه این شکل مدرکگیری و مدرکگرایی در بین مدیران ارشد ما نیز در بین اهالی جامعه وجود دارد (مناظرات انتخاباتی ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ را به خاطر بیاورید!!).
وقتی انواع دانشگاه در کشور مجوز فعالیت میگیرند، انواع راههای ورود به دانشگاه آن هم در مقاطع تحصیلات تکمیلی باز میشود و از طرفی لقب دکتر و مهندس را مثل آب خوردن به خیلیها میدهند نتیجه همین میشود که امثال آقای بازیکن و دیگران، که به نظر میرسد به دلایلی مثل مشغله کاری حتی فرصت نکردند یک ترم منظم روی کلاس درس حاضر شوند، ادعا میکنند دکتر هستند. این موضوع هم بالطبع منبعث از بی قانونی یا رانت بوده که خیلیها در لوای قانون از آن استفاده میکنند.
۳. مورد سوم برخورد پسر آقای نماینده با افسر محترم راهنمایی میباشد. اگر چه طبق اظهارات افسر این برخورد غیر عمد بوده، ولی این موضوع نافی اصل داستان که همان استفاده از کارت تردد پدر از مسیر ویژه هست نمیشود. پسر به چه مجوزی از کارت پدر استفاده میکند؟ اصلا یک نماینده مجلس چرا باید مجوزی فراتر از بقیه افراد جامعه داشته باشد که از محلهای ویژه عبور کند؟ این کارتهای ویژه و ویژهخواریها صرفاً به این موضوع خاص منتهی نمیشود. سهمیههای ویژه در کنکور و استخدام، مجوز ویژه در واردات و صادرات، رشد و ارتقاهای شغلی و ... تنها بخشی از مسیرهای ویژهای است که در لوای بی قانونی در کشور به وفور یافت میشود.
بنابراین ناگفته پیداست تا زمانی که قوانین محترم شمرده نشوند و تا وقتی که استثناهای این قوانین از بین نرود در همچنان بر همین پاشنه میچرخد وگرنه مگر از سیلی زدن نماینده مجلس به افسر راهنمایی درس عبرتی گرفته شد؟ مگر از مدرک تحصیلی فلان وزیر کسی درس عبرتی گرفته یا مگر از حمله به سفارتها توشهای برای خودمان جمع کردیم؟