از آلاسکا تا بروکسل؛ تکرار الگوی مقاومت اروپا در برابر هر طرح صلح
نقشه خطرناک اروپا
طرح صلح ۲۸بندی ترامپ، با وجود ضعفها، تنها ابتکار موجود برای توقف جنگ اوکراین است، اما اروپا با ظاهری همراه و باطنی بازدارنده آن را بیاعتبار میکند و گزینهای جز تداوم جنگ نمیگذارد. منتقدان اروپایی طرح را «تسلیم اوکراین» میخوانند، درحالیکه بخشهایی از آن از جمله ارتش ۶۰۰هزار نفری، مکانیزم داراییهای بلوکهشده و چارچوب حقوق اقلیتها ظرفیت مذاکره دارد. مسکو نیز آمادگی بررسی آن را نشان داده است. با ادامه مخالفت اروپا، خطر حذف از روند صلح و تداوم جنگ فرسایشی افزایش مییابد.
فرارو– الدار مامدوف، تحلیلگر ارشد مسائل بین الملل اندیشکده کوئینسی
به گزارش فرارو به نقل از نشریه ریسپانسیبل استیت کرفت، در پایتختهای اروپا دوباره همان صحنه آشنا جان گرفته است؛ اینبار در واکنش به طرح صلح ۲۸بندی دولت ترامپ. الگوی رفتاری، تفاوت چندانی با آنچه پس از دیدار دونالد ترامپ با ولادیمیر پوتین در آلاسکا دیده شد، ندارد: رهبران اروپایی در ظاهر برای هر ابتکاری که رنگ پایان جنگ داشته باشد، لبخند میزنند و اعلام همراهی میکنند، اما در پسِ این نمایش دیپلماتیک، سیاستی عملاً بازدارنده جریان دارد؛ سیاستی که هر گزینهای غیر از رؤیای «تسلیم کامل روسیه» را به حاشیه میبرد و بیاعتبار میسازد.
اروپا در مسیر جنگ فرسایشی؛ تقابل تازه با طرح صلح ترامپ
این نوع همراهی ظاهری، بیش از آنکه نشانه حمایت از صلح باشد، تلاشی حسابشده برای تهیکردن پیشنهاد واشنگتن از هر عنصری که بتواند برای مسکو قابل مذاکره باشد. نتیجه روشن است: مسیری که اروپا پیشِ رو میگیرد بار دیگر اوکراین را به ورطه یک جنگ طولانی، فرساینده و بیانتها سوق میدهد؛ مسیری که با توجه به وضعیت کنونی خطوط نبرد، بهطور فزایندهای به سود مسکو تمام میشود و اوکراین را آهسته اما پیوسته در شیب تحلیل و فرسایش قرار میدهد.
واکنش اروپا به طرح صلح ترامپ نهتنها سریع، بلکه صریح و آشکارا بازدارنده بود. به گزارش بلومبرگ، کییر استارمر، فریدریش مرتس و امانوئل مکرون تقریباً بیدرنگ در کنار ولودیمیر زلنسکی قرار گرفتند و بندهای کلیدی این طرح ۲۸بندی را رد کردند. در میان این سه پایتخت، برلین تندترین لحن و جنگطلبانهترین جایگاه را به خود اختصاص داده است؛ چنانکه برخی منابع میگویند دولت آلمان در حال تدوین طرحی جایگزین است طرحی که هماهنگتر با خواستههای کییف و دورتر از هر نوع مصالحه با مسکو می باشد.
در چنین فضای سیاسیای، اظهارنظر کوتاه کایا کالاس، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، عملاً بیانگر نقشه راه واقعی اروپا بود: «اول، تضعیف روسیه؛ دوم، حمایت از اوکراین.» همین. نه افق دیپلماتیکی در این جمله پیداست، نه چشماندازی از معماری امنیتی آینده قاره و نه اشارهای به مصالحههایی که لازمه ختم جنگی سهساله است. سندی با چنین چارچوبی بهسختی رنگ «طرح صلح» دارد. بیشتر شبیه بیانیهای اخلاقی است؛ متنی نمادین که نام صلح را یدک میکشد اما در عمل به معنای طولانیتر شدن جنگ، ویرانی بیشتر اوکراین و بالا رفتن احتمال سرایت بحران به دیگر نقاط اروپا است.
بازخوانی واقعگرایانه طرح ترامپ؛ صلح ناقص یا فرصت فراموششده؟
با این حال، برچسبی که سیاستمداران اروپایی با شتاب بر طرح ترامپ زدند و آن را «نسخهای برای تسلیم اوکراین» خواندند، با واقعیت همخوانی ندارد. مارک گالئوتی، تحلیلگر برجسته مسائل روسیه یادآور میشود که این طرح «ناقص و بد تدوین شده» است، اما «فراخوانی مستقیم برای تسلیم اوکراین نیست» و حتی میتواند «نقطه آغاز گفتوگویی واقعی برای توقف خشونت» باشد.
با نگاهی دقیقتر، ساختار طرح با وجود ضعفها و خلأهای آشکار بهگونهای طراحی شده که به سمت نوعی صلح پایدار میل میکند. پیشبینی تشکیل ارتشی ۶۰۰ هزار نفری برای اوکراین، که تحلیلگران آن را سطحی قابلحفظ و واقعبینانه میدانند؛ شیوه برخورد با مسئله دونباس و کریمه بدون آنکه حاکمیت روسیه به رسمیت شناخته شود و در نهایت، مکانیسم انتقال ۱۰۰ میلیارد دلار از داراییهای بلوکهشده روسیه برای بازسازی اوکراین همگی موادی هستند که حداقل ظرفیت ورود به یک گفتوگوی جدی را فراهم میکنند.
طبیعی است که بُعد سرزمینی این طرح دشوارترین میدان مذاکرات خواهد بود، اما موضوع عدم عضویت اوکراین در ناتو نباید به گرهای لاینحل تبدیل شود. این نکتهای است که خود مخالفان اروپایی طرح ترامپ نیز بهخوبی از آن آگاهند: عضویت اوکراین در ناتو نه اکنون و نه در آیندهای قابل پیشبینی رخ نخواهد داد. دلیل آن هم ساده و عینی است و آن این است که هیچیک از کشورهای عضو، کوچکترین نشانهای از آمادگی برای ورود به جنگی مستقیم با روسیه در دفاع از اوکراین بروز ندادهاند. پس پرسش اساسی همچنان پابرجاست: چرا باید ادامه جنگ را به مطالبهای پیوند زد که نه ناتو به تحقق آن باور دارد، نه اوکراین و نه حتی حامیان اروپایی کییف؟
اروپا در مسیر خودانزوایی دیپلماتیک؛ مقاومت در برابر تنها ابتکار صلح موجود
در کنار موج اولیه اعتراضها به طرح صلح ۲۸بندی ترامپ، اینبار بندهایی که بر تضمین حقوق اقلیتها و آزادیهای مذهبی تأکید دارند نیز در برخی پایتختهای اروپایی با واکنش منفی روبهرو شدهاند. این موضعگیری در حالی صورت میگیرد که خودِ متن طرح تصریح میکند معیارهای این حقوق باید بر اساس چارچوبهای اتحادیه اروپا تعریف شود، نه تحت فشار یا شروط یکجانبه مسکو. در جامعهای چندقومیتی مانند اوکراین، حفاظت از چنین حقوقی نه امتیاز سیاسی است و نه باجدهی؛ بلکه سرمایهگذاری مستقیم در امنیت ملی و دوام اجتماعی کشور به شمار میآید؛موضوعی که حامیان واقعی کییف باید آن را فرصتی برای تقویت انسجام داخلی بدانند.
اهمیت این روزنه دیپلماتیک زمانی برجستهتر میشود که بدانیم این فرصت نه از موضع ضعف روسیه، بلکه در شرایطی پدید آمده که پوتین با اعتمادبهنفس از «پویایی خط مقدم» سخن میگوید و معتقد است تحولات میدانی روسیه را به اهداف نظامیاش نزدیکتر میکند. با وجود همین لحن اقتدارآمیز، کرملین تأیید کرده است که طرح آمریکا را دریافت کرده و آماده است مذاکره بر مبنای آن را بررسی کند. این موضعگیری، نشانه تسلیم نیست؛ بلکه نشان میدهد مسکو در حال سنجش همزمانِ میدان جنگ و میدان دیپلماسی است.
در چنین بزنگاهی، اروپا با انتخابی تعیینکننده روبهروست. میتواند بر مسیر کنونی یعنی کوچکنمایی طرح، تشویق کییف به افزودن بندهایی که ماهیت توافق را مسموم میکند، تدوین گزینههای غیرعملی و امید بستن به اینکه ابتکار واشنگتن در نهایت در داخل آمریکا از هم بپاشد، پافشاری کند اما این قمار هزینهای سنگین دارد. اگر ترامپ بتواند با ترکیبی از فشار و مشوق، زلنسکی را متقاعد کند که این طرح «کمهزینهترین گزینه موجود» برای اوکراین است، چه؟ اگر کییف چراغ سبز نشان دهد و مسکو حاضر شود پشت میز مذاکره بنشیند، اروپا خود را در آستانه حذف کامل از مهمترین روند صلح چند دهه اخیر خواهد دید؛ توافقی که میتواند بزرگترین جنگ قاره را پایان دهد، بیآنکه اروپاییها در شکلگیریاش سهمی داشته باشند.
در این چارچوب، گفتوگوی تلفنی فریدریش مرتس با ترامپ او آن را «تماسی خوب» توصیف کرد نشانهای روشن است از اینکه اروپاییها نسبت به خطر کنار گذاشتهشدن هشیار شدهاند و تلاش می کنند از آن پیشگیری کنند. اینکه این رایزنیها در نهایت به چه نتیجهای برسد، هنوز مبهم است. اما یک واقعیت بنیادی نباید نادیده گرفته شود: هیچ طرح صلحِ واقعگرایانهای بدون مجموعهای از سازشهای دردناک شکل نمیگیرد. تحقق توافقی پایدار تنها وقتی ممکن است که بازیگران کلیدی اروپا از رویکردی دست بکشند که بر دو اصل ساده یعنی تضعیف یک طرف و مسلحکردن طرف دیگر بنا شده است.
اروپا با تلاش برای تهیکردن تنها ابتکار واقعی موجود، نه اوکراین را نجات میدهد و نه امنیت خود را تضمین میکند؛ فقط جنگ را طولانیتر و جایگاه خود را کمرنگتر میکند. اکنون در برابر طرح ناقص اما موجود ترامپ، گزینهای بهتر قرار ندارد؛ تنها آلترناتیو واقعی «جنگی بیپایان» است؛ جنگی که دیر یا زود، اروپا باید هزینهاش را تنهایی بپردازد.


