به گزارش ایسنا، «محمدجواد ظریف» وزیر امور خارجه پیشین جمهوری اسلای ایران روز دوشنبه در نخستین کنفرانس بینالمللی مطالعات اروپا و آمریکا که در دانشگاه تهران برگزار شد، به موضوعات مختلفی از جمله روابط ایران و اروپا پرداخت.
ظریف در ابتدای این نشست گفت که «مطالعه اروپا و آمریکا یک موضوع بسیار مهم برای جمهوری اسلامی ایران است که یک نقش قابل توجهی در صحنه منطقهای و بینالمللی دارد و باید بداند با دو بازیگر عمده صحنه جهانی رابطه خود را چگونه تنظیم کند».
او با بیان اینکه «مشکل اساسی در جهان کنونی، مشکل شناختی است»، گفت: ما از نقص شناختی و از کاستی شناختی رنج میبریم. غربیها هم در مورد ایران و جهان غیرغربی شناخت درستی ندارند و این شناخت غلط باعث شده که داوریهای اشتباهی را داشته باشند و بر اساس این داوریها، سیاستهای غلطی را دنبال کنند که نتایج آن را امروز میبینیم.
ظریف نگاه خود به شرایط جدید بینالمللی را «یک نگاه پساقطبی» عنوان و تصریح کرد: اعتقاد دارم که ما یک تحولی را بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شروع کردیم و باید با این گزاره این بحث را شروع کنم که من با عنایت میگویم فروپاشی اتحاد شوروی، چراکه بعضیها شروع جهان جدید را به عنوان پیروزی غرب و پیروزی لیبرال دموکراسی بر شرق تصور کردند.

شرق شکست خورد، غرب پیروز نشد
وزیر امور خارجه پیشین ایران تصریح کرد: من این تصور را پیشداورانه میدانم و بیشتر معتقدم که آنچه که در پایان دهه ۸۰ میلادی اتفاق افتاد، شکست شرق بود نه پیروزی غرب و این دو موضوع الزاما یکی نیستند چون بازی در دنیا، بازی حاصل جمع صفر نیست که شکست یکی پیروزی دیگری باشد. غرب اشتباهاً شکست شرق را پیروزی خودش تصور کرد و تلاش کرد پیروزی را نهادینه کند، مخصوصاً ایالات متحده که با سیاست غلط نظامیگری که در فاصله بین سال ۱۹۹۱ میلادی تا سال ۲۰۰۶ میلادی دنبال کرد، یک شکست قابل توجهی را تحمل کرد و خودش هم به این شکست در گزارش بیکر-همیلتون که سال ۲۰۰۶ به دستور کنگره آمریکا منتشر شد، به این شکست اعتراف کرد که سیاست نظامیگری سیاستی نبوده که بتواند آن پیروزی مفروض و موهوم را نهادینه کند و بتواند جایگاه آمریکا را به عنوان تنها ابرقدرت حفظ کند.
او با اشاره به اینکه «این موضوع به معنای آن نیست که آمریکا قدرت بزرگی نیست، بلکه به این معناست که قدرت آمریکا به عنوان هژمون بینالمللی قابل تثبیت نبود»، استدلال کرد: به خاطر اینکه اصلاً شرایطی که به فروپاشی شرق انجامیده بود، شرایطی بود که دیگر هژمون را برنمیتابید و من فکر میکنم این شرایط ادامه خواهد داشت و هژمون نه در سطح جهانی و نه در سطح منطقهای قابل بازسازی نیست و لذا هزینههایی که ایالات متحده در این زمینه کرد، و هزینههایی که دیگران در سطح منطقه کردند همه محکوم به شکست بوده و هست.
ظریف با طرح این پرسش که «با این نگاه چه اتفاقاتی افتاد؟»، گفت: به نظر بنده بعد از فروپاشی اتحاد شوروی و شروع جهان پساجنگ سرد، یک توهم جهان تک قطبی و یک تلاش برای تقویت این جهان تکقطبی توسط آمریکا ایجاد شد. اروپاییها در این فضا تلاش کردند در حوزهای که توان دارند با آمریکا رقابت کنند و نه در حوزههایی که معتقد بودند آمریکا برتری قطعی دارد. یعنی به نظر من اروپا، چین و روسیه تصمیم گرفتند که وارد رقابت نظامی با آمریکا نشوند و این را ما کاملا ملاحظه میکنیم.
دیپلمات پیشین ایران تصریح کرد: ضمن اینکه این به معنای آن نیست که هزینه نظامی نکردند، چینیها حتماً هزینه نظامی کردند، حتی در حدی که بتوانند بالن روی ایالات متحده بالن بفرستند و جاسوسی کنند اما وقتی بالن را گرفتنند، گفتند "اشتباه شد و بالون راه خود را گم کرده بود". یعنی نخواستند وارد یک درگیری نظامی با آمریکا شوند.
او در ادامه گفت: اروپا هم همینطور؛ حتی روسیه هم همینطور، یعنی روسیه یک دوران طولانی از تلاش برای اینکه با آمریکا همکاری کند را سپری کرد. در یک دورهای که در دوره آقای یلتسین-کوزیروف بود، قصد داشتند عضو ناتو شوند. در دوره بعدی که در واقع شکست آن تصور که روسیه میتواند یک همراه برای آمریکا باشد و آمریکا میپذیرد و حتی اروپا همراهی را میپذیرد، وارد یک بازی دیگری شدند.
ظریف درباره چین نیز گفت: چینیها در این رقابت جدید وارد رقابتِ به ترتیب تجاری، صنعتی و نوآوری شدند و هر مرحله را هم با عنایت به جلو رفتند. اول گفتند ما تولید میکنیم و صنعت داریم. بعد، امروز در حوزه نوآوری وارد شدهاند و میگویند ما قصد داریم در پلتفرمها مانند هوش مصنوعی با آمریکا رقابت کنیم. این دیگر در حد کپیبرداری نیست، در حد تولید علم است. چینیها امروز وارد حوزه تولید دانش شدند که به نظر من خیلی بحث مهمی است و خیلی هم میتواند در آینده جهان تاثیرگذار باشد.
وزیر خارجه پیشین ایران با بیان اینکه «آمریکاییها به سراغ قدرت سخت یا قدرت مادی به عنوان قدرت نظامی رفتند»، گفت: اگر نگاه کنید، از سال ۱۹۹۱ تا سال ۲۰۰۶ یعنی از جنگ عراق و کویت تا سومالی، سودان و بعد افغانستان و عراق مرتب در حال استفاده از نیروی نظامی بودند که آنچه که امروز به عنوان افول آمریکا صحبت میکنیم، همین استفاده بیش از حد از گسترش پهنه حضور نظامی است. این اتفاق در دهه ۶۰ میلادی هم افتاد و با سه ابتکار نیکسون و کسینجر یعنی دکترین نیکسون (دتانت) و باز شدن رابطه با چین، در واقع تلاش کردند آن را جبران کنند و بعد از گزارش بیکر-همیلتون هم ایالات متحده با ورود به بیشتر به بحث اقدامات مالی و پولی و بحث امنیتیسازی به جای بحث امنیتی تلاش کرده که این روند را جبران کند.
او گفته که «آخرین دو نمونه آخر امنیتیسازی، نمونه برجستهاش که ایران هست و نمونه دیگر در واقع مجبور کردن روسیه به ورود به اوکراین است که یک نمونه واقعاً شاهد عینی امنیتیسازی است که آمریکاییها در گزارشی که موسسه رند در سال ۲۰۱۹ توسط آقای جیمز دابینز نوشتند و گفتند ما باید روسیه را در اوکراین گرفتار کنیم».

اروپاییها یاد گرفتهاند که چطور با هم زندگی کنند
ظریف با بیان اینکه «آمریکا با این روند در جهان جدید شروع به حرکت کرد»، گفت: اروپا با بازی هنجاری وارد این رقابت شد یعنی اروپا از مزیت نسبی خود استفاده کرد. اروپاییها یاد گرفتهاند که چطور با هم زندگی کنند. اروپاییها یاد گرفتند بعد از جنگ جهانی دوم که زندگی آنها بر اساس معامله، تعامل، انعطاف و رسیدن به راهحلهای مشترک باشد، البته با همسایگی خودشان. اجماعسازی را بلد هستند و مبنای هنجارسازی، اجماعسازی است یعنی شما اگر بگویید «این است و جز این نیست، هیچکس در جامعه بین المللی دور شما جمع نمیشود».
وزیر خارجه ایران توضیح داد: اگر در جامعه بینالمللی بخواهیم جماعتی را دور خود جمع کنید، باید بگویید «این هست و یک ذرهای هم از آن هست» و اروپاییها این قدرت را دارند. مثلا در برجام، ایران و آمریکا بودند که مذاکره کردند اما ایران و آمریکا از برجام فاصله گرفتند و اروپاییها همیشه با اینکه نقش زیادی هم در تولید برجام نداشتند، میگفتند این دستاورد بزرگ اتحادیه اروپاست. به خاطر اینکه برای آنها تعامل و انعطاف در واقع مزیت و فرصت است. ما و آمریکاییها تعامل و انعطاف را مفید نمیدانیم و مضر میدانیم. اینها هم در جامعه ما و هم آمریکا به دلایل متفاوت، ضد ارزش هستند؛ یعنی ما رسیدن به یک تفاهم را کوتاه آمدن و معاملهکردن را نه ما نه آمریکاییها موضوع مثبتی نمیبینیم اما اروپاییها موضوع مثبتی میبینند، به خاطر همین برای اروپاییها بسیار راحت بود که بگویند بگن برجام برای ماست اما برای ما و آمریکا خیلی سخت بود که بگوییم برای ماست.
او با تاکید بر اینکه «این عنصر به خاطر اینکه خودشان مجبور بودند با یکدیگر زندگی کنند، به اروپاییها تحمیل شده است»، گفت: برای همین اروپاییها توانستند بعد از فروپاشی اتحاد شوروی و فروپاشی جهان دوقطبی، بیایند و یک کنش هنجارسازی را در دنیا راه بیندازند. اگر شما به دهه ۹۰ میلادی نگاه کنید، به محض فروپاشی اتحاد شوروی کنفرانسهای بینالمللی مختلفی مانند آب و هوا، حقوق بشر، امنیت اجتماعی، توسعه اجتماعی و غیره با مرکزیت اروپا شکل گرفت. همه این کنفرانسها شروع کردند به ایجاد هنجارهایی که عموما هنجارهای اروپایی بودند. درست است که هنجارهای غربی بودند اما عموم آنها هنجارهای اروپایی بودند که توانسته بودند حمایت آمریکا را هم کسب کنند و در بعضی موارد حمایت آمریکا را هم نگرفتند و بهرغم نگرفتن حمایت آمریکا، توانستند این هنجارها را جا بیندازند.
ظریف، «دیوان کیفری بینالمللی» را یک مثال در این زمینه عنوان کرد و توضیح داد: از سال ۱۹۹۱-۱۹۹۲ که بحث نوشتن اساسنامه دیوان بینالمللی کیفری شروع شد، آمریکا کاملا در نقطه مخالفت بود و اروپاییها با این جمعآوری اجماع جهانی از آفریقا و آمریکای لاتین، توانستند این اجماع را ایجاد کنند و در واقع جامعه جهانی منسجم را در برابر آمریکا و تعداد دیگری از کشورها که با بینالمللی کیفری موافق نبودند درست کنند و دیوان را تشکیل بدهد. دیوان کیفری بینالمللی آنقدر برای آمریکا مهم بود که با ۱۶۰ کشور توافقنامه امضا کرد که سربازهای آمریکایی را که دستگیر میکنند، به دیوان بینالمللی کیفری نفرستند و برای این توافقنامه هزینه داد.

هر وقت آمریکا با اروپا رقابت کرد، شکست خود
وزیر خارجه پیشین ایران با تاکید بر اینکه «اروپاییها وارد صحنه هنجارسازی شدند»، گفت: هر وقت آمریکا با اروپا در صحنه رقابت کرد، شکست خود، یعنی از دیوان بینالمللی کیفری تا جریانهای متعدد راجع به فلسطین که متاسفانه الان اروپاییها یادشان رفته و حتی قدرت خودشان را یادشان رفته و به خاطر وابستگی شدید به رژیم صهیونیستی، باعث شدند که قدرت هنجاری اروپا به سمت نابودی برود. هر وقت اروپاییها در قضیه وارد شدند، آمریکا را شکست دادند.
او با اشاره به موضوع هستهای ایران گفت: شما قضیه هستهای را نگاه کنید. تا سال ۲۰۰۵ که رئیسجمهور ایران آقای دکتر احمدینژاد آن مسیر را شروع کرد، اروپاییها در برابر آمریکا ایستاده بودند. آمریکا سال ۲۰۰۴ قصد داشت ایران را از شورای حکام به شورای امنیت ببرد. اروپاییها با همکاری ایران میخواستند پرونده ایران را در شورای حکام هم ببندند. ببینید دو گرایش متضاد؛ تا زمانی که ما با اروپا کار میکردیم و آمریکا در برابر اروپا بود، یعنی دوره اول بوش پسر؛ در دوره دوم بوش پسر آمریکاییها متوجه شدند که نمیتوانند بدون اروپا در صحنه جهانی کار کنند. چندجانبهگرایی از اوباما شروع نشد، از دوره دوم بوش پسر شروع شد، یعنی در واقع گزارش بیکر-همیلتون بود که پایه چندجانبه گرایی را در آمریکا گذاشت و اینکه نیروی مستقل نظامی برای آمریکا و کشورگشایی کاری نمیتواند انجام دهد.
ظریف همچنین گفت: اروپاییها در دوره اول هستهای و تا زمانی که با آمریکا نبودند و در برابر آمریکا بودند، آمریکا شکست میخورد. آمریکاییها در شورای حکام و هم در مقابل سه کشور اروپایی، چهار کشور درست کرده بود و همیشه شکست میخوردند که شامل آمریکا، ژاپن و استرالیا و کانادا بودند. این چهار کشور همیشه شکست خوردند تا تا وقتی که اروپا و آمریکا همراه شدند.
وزیر خارجه ایران با بیان اینکه «متاسفانه ایران در دورههای مختلف تبدیل به یک پُل برای ایجاد همراهی بین اروپا و آمریکا و حتی اعضای دائم شورای امنیت شده است»، گفت: در قطعنامه ۵۹۸ ما این پل را در اوج جنگ سرد ایجاد کردیم، در بحث هستهای در سال ۲۰۰۳ این پل را ایجاد کردیم، بهرغم اینکه آن زمان آمریکاییها به سیب زمینی سرخ کرده نمیگفتند "فرنچ فرایز" میگفتند "فریدوم فرایز"، به خاطر اینکه آنقدر با فرانسویها بد شده بودند، ولی ما پل را ایجاد کردیم که نه تنها اروپا به آمریکا نزدیک شد بلکه حتی روسیه و چین هم به آمریکا در موضوع هستهای نزدیک شدند.
او در ادامه تصریح کرد: در سال ۲۰۱۷ و دوره اول آقای ترامپ، دوباره ما دیدیم اروپاییها در مقابل آمریکاییها ایستادند. آمریکاییها دو بار ۱۳ به دو در شورای امنیت شکست خوردند و ۱۱۰ به ۱۰ در مجمع عمومی شکست خوردند. ما سیاست خوبی اتخاذ کردیم بود ولی سیاست ما در این خوب بود که توانسته بودیم متوجه شویم اروپاییها چه مزیت نسبی دارند. درباره اینکه توقع داشتیم اروپا اینستکس را بتواند راهاندازی کند، اشتباه میکردیم بهخاطر اینکه اروپا اصلا حوزه رقابت خود را آنجا تعریف نکرده است. ما از کشورها میخواهیم در جایی که برای خود رقابت تعریف نکردند، رقابت کنند. اروپا حوزه رقابت خود با آمریکا را در اقتصاد تعریف نکرده، در امنیت تعریف نکرده و کمی هم سعی کرد در حوزه امنیت دست و پا بزند که ایالات متحده با قربانی کردن اوکراین، اروپا را در برابر روسیه قرار داد و یک بار دیگر نیاز امنیتی اروپا را به آمریکا ثابت کرد. اینکه با اوکراین هم چهکار میکند، بحث دیگری است.

اروپا حوزه رقابت با آمریکا را در حوزه "هنجار و قواعد بینالمللی" تعریف کرده است
وزیر خارجه پیشین ایران با اشاره به اینکه «اروپا حوزه رقابت با آمریکا را در حوزه "هنجار و قواعد بینالمللی" تعریف کرده است»، گفت: نقد اول، "خودکانون پنداری هنجاری" اروپاست؛ یعنی اروپاییها نه فقط احساس میکنند میتوانند با اجماعسازی، هنجارسازی کنند، بلکه فکر میکنند خودشان هنجار هستند. یعنی اینکه اروپاییها میگویند حقوق بشر مهم است اما قاضی حقوق بشر فقط خودشان هستند.
ظریف با ذکر مثالی توضیح داد: اروپایها میگویند اگر ما به یهودیها ظلم کردیم و هلوکاست را ما ایجاد کردیم، ما حق داریم بگوییم که این ظلم چطور جبران میشود. من اصلا معتقد نیستم هلوکاست اتفاق نیفتاده، اتفاقا معتقدم اتفاق افتاده و اتفاقاً معتقدم تا ابد اروپا باید شرمنده هلوکاست باشد اما به فلسطین چه ربطی دارد؟ به مردم غزه چه ربطی داره؟ چرا آلمانیها باید هر اقدام رژیم صهیونیستی را تایید کنند، به خاطر اینکه از هولوکاست خجالت میکشند؟ بدترین مواضع را در مورد غزه، آلمان دارد، به خاطر اینکه از هلوکاست خجالت میکشد.
او خطاب به آلمانیها گفت: شما اگر خجالت میکشیدید، برن و برلن را به آنها میدادید. چرا فلسطینیها باید هزینه شما را بدهند؟
دیپلمات پیشین ایران با بیان اینکه «معضل اول بازی هنجاری اروپا، خودکانون پنداری هنجاری است»، گفت: احساس میکنند که میتوانند به بقیه دیکته کنند. من در مذاکرات این موضوع را کاملاً دیدم. اروپاییها همیشه میگفتند ما برجام را رعایت کردیم. من میگفتم اگر شما رعایت کرده بودید که شرکتهای شما بدتر از آمریکاییها از ایران نرفته بودند!
ظریف در ادامه گفت: این موضوع خیلی بامزه است. ما با ایرباس قرارداد هواپیما بستیم که ۵۰۰ صفحه شد، چراکه اینها از ترس آمریکاییها مجبور بودند شرط و شروط بگنجانند. ما با بوئینگ قرارداد امضا کردیم که ۸۰ صفحه است. یعنی اروپاییها در واقع این مزیت هنجاری خود را با فکر اینکه هر کاری که آمریکاییها میکنند درست است، باعث شدند که از دست بدهند.
وزیر خارجه پیشین ایران گفت: هر وقت ما به اروپاییها میگفتیم "شما برجام اجرا نمیکنید"، میگفتند "شما، ما را محاکمه میکنید". گویی فقط اروپا اجازه دارد دیگران را محاکمه کند. لودریان، وزیر خارجه فرانسه بارها به من گفت "تو اینجا ما را محاکمه میکنی". (گفتم) "بله محاکمه میکنم، چرا فقط تو من را محاکمه کنی؟!" این اتفاق هر دفعه افتاده، اروپاییها اعتراض کردند. من به شورای امنیت رفتم و روز اول که قصد داشتیم مذاکرات را شروع کنیم گفتم که "ما تحریمهای شما را قبول نداریم و قطعنامههای شما را قبول نداریم". وزیر خارجه فرانسه گفت "چه رویی داری تو، آمدی در اتاق شورای امنیت و میگویی ما تحریمهای شما را قبول نداریم". گفتم "نهتنها تحریمهای شما را قبول نداریم، بلکه معتقدیم شما باید محاکمه شوید چون شما بودید که (به صدام) موشک و هواپیما و تانک دادید. لذا اینجا شما اینجا نیستید ما را محکوم کنید، این دو طرفه است".
او با تاکید بر اینکه «خودکانونپنداری هنجاری اروپا باعث میشود که توان هنجاری خود را هم از دست بدهد، همانطور که ترامپ هم بالاخره فهمید استفاده بیش از حد آمریکا از قدرت نظامی و قدرت مالی خود باعث میشود که همان قدرتها هم افول کنند»، گفت: یعنی هر چقدر آمریکا بیشتر تحریم کند، توان تحریمی آمریکا پایین میآید. هرچقدر اروپا بخواهد فشار بیشتر مبنی بر اینکه "من مرکز هنجار دنیا و من کانون هنجار دنیا هستم"، فشار هنجارسازی اروپا و قدرت هنجارسازی ازی اروپا پایین میآید.
ظریف درباره مخاطره دوم در این زمینه گفت: مخاطره دوم این است که اروپا با آمریکا برای تغییر واژه همزبان شد. ما یک "حقوق بینالملل" و یک "نظم بینالمللی قانونمحور" داریم؛ یعنی من قوانین مزاحم نمیخواهم. این تغییر در واژگان را بیشتر از همه، دوستان روس متوجه شدند که خیلی هم حساس بودند. به ما میگفتند اروپاییها و آمریکاییها حقوق بینالملل را گذاشتند و میگویند نظم بینالمللی قانونمحور. در واقع یک دام آمریکایی بود که اروپاییها در آن افتادند.
وزیر خارجه پیشین ایران درباره علت اینکه اروپاییها به دام آمریکاییها افتادند، گفت: به خاطر اینکه امروز آقای ترامپ به نقطه نهایی رسیده و میگوید اصلا این موضوعات مهم نیست. قبل از ترامپ هم بولتون میگفت "حقوق بینالملل یک ابزار در جعبهابزار ماست؛ هر وقت فایده داشت، استفاده میکنیم و هر وقت فایده نداشت استفاده نمیکنیم"؛ این یعنی روابط بینالملل قاعده محور. این با حقوق بینالملل تفاوت دارد. این یک موضوع ثابتِ قدیمیِ پایدار است که قاعده و حقوق عرفی دارد. آمریکاییها میگویند اینها دستوپاگیر است و میخواهند یک قاعده جدیدی را ایجاد کنند و اتفاقا امروز اروپا گرفتار همین نظم بینالمللی قاعده محور آقای ترامپ شده است. او میگوید آن را من میسازم و بر اساس قاعده من باید عمل کنیم نه مقررات سازمان تجارت جهانی. نه مقررات و نه قواعد بینالمللی مهم هستند و نه قراردادها، بلکه قاعده مهم است. قاعده هم بر اساس قدرت شکل میگیرد.
او در اینباره توضیح داد: تفاوت قاعده با رژیم بینالمللی این است که رژیم بینالمللی بر اساس قدرت شکل میگیرد اما بیش از قدرت، پایدار میماند در صورتی که قاعده بر اساس قدرت شکل میگیرد. اگر داخل یک رژیم نباشد، با قدرت هم از بین میرود و اینجا اروپاییها یک اشتباه اساسی کردند و با دنبالهروی از آمریکا این امکان هنجاری خود را از دست دادند.

بزرگترین اشتباه اروپا موضوع غزه بود
ظریف، «بزرگترین، بزرگترین و بزرگترین اشتباه اروپا» را موضوع «غزه» دانست و گفت: به نظر من اروپا دیگر نمیتواند ادعای هنجار کند؛ یعنی حرف کسانی که از این همه جنایت، نسلکشی و بچهکشی دفاع کردند خریدار ندارد و اینکه که اروپا حرف حقوقبشر و قانون بزند. علاوه بر اینکه از نظر انسانیت غلط است، از نظر معادلات قدرت غلط است، یعنی اروپا در معادلات قدرت ضربه خورد، با اینکه خود را در واقع در ظرفی قرار داد که دیگر نمیتواند به ظرف سابق خود بازگردد. این به معنای آن نیست که قبلا اروپا خیلی هنجارمحور بود، اما این به نظر من میخ آخر به قول آمریکاییها بر تابوت هنجارمحوری اروپا بود که دیگر این حنا برای دنیا رنگی ندارد.
وزیر خارجه پیشین ایران در بخش پایانی سخنرانی خود، گفت: ما در این دنیا باید جایگاه خودمان را معلوم کنیم، چراکه منافع ما مطرح است، باید بفهمیم که کجا میتوانیم با اروپا ارتباط برقرار کنیم. بدون ارتباط نمیشود. من کاملاً معتقد به رابطه با روسیه و چین هستم اما اگر ما با اروپا رابطه نداشته باشیم روسیه و چین از ما یکطرفه امتیاز میگیرند. ما ناگزیریم با اروپا رابطه داشته باشیم و ناگزیریم با روسیه و چین هم رابطه داشته باشیم چون اگر نداشته باشیم به فرض اینکه مشکلات ما با اروپا حل شود، آنها هم همین کار را انجام میدهند. عربستان سعودی هم همین کار را انجام داد. سعودی هم در حال متنوعکردن روابط خود است، به خاطر اینکه عنصر اصلی جهان پساقطبی این است که در جهان پساقطبی وفاداری وجود ندارد. شما فقط ائتلافهای موقتی دارید. عربستان هم بعد از آرامکو فهمید که چتر حمایتی آمریکا سوراخ است و چتر نیست، به خاطر اینکه دوران اتحادهای دائمی به سر آمده است. دوران ائتلافهای موقتی و موضوعی است و ما باید این را درک کنیم که کسی برای ما خودش را نخواهد کشت و کسی برای ما منافع خود را فدا نخواهد کرد؛ منافعمان را فدای دیگران نکنیم. اگر این را بفهمیم نه از کسی دلخور میشویم و نه خودمان این اشتباه را مرتکب میشویم که منافعمان را فدای دیگران کنیم.
انتهای پیام