ماشینهایی که معدن را زنده نگه میدارند

به گزارش خبرنگار "تابناک":من اولین بار که وارد یک معدن روباز شدم، آنقدر صدای غرش دامپتراکها و لرزش زمین زیر پایم عجیب بود که حس کردم در یک فیلم هالیوودی قدم گذاشتهام. کامیونهایی بهاندازه ساختمان، چرخهایی بزرگتر از قد آدم، و رانندههایی که آرام و بدون هیچ فشاری ماشینی را هدایت میکردند که اگر یک پیچ را بد بپیچند، هزار تُن سنگ میتواند از رمپ پایین بیاید و کل عملیات را قفل کند. معدن یک جای معمولی نیست؛ هر تکان ماشین، هر تصمیم ناگهانی، هر گیربکس که دیر دنده بدهد، درست وسط زندگی آدمها و سرمایه یک شرکت مینشیند.
قهرمان معدن دامپتراکها هستند؛ غولهایی مثل CAT 777 با موتوری که صدایش از یک کیلومتر آنطرفتر میآید و قدرتی که اگر قرار بود روی یک قطار بگذارند، شاید اصلاً از ریل درنمیآمد. این ماشینها مثل رگهای اصلی معدناند. اگر نرسند، لودر منتظر میماند. اگر دیر برگردند، انفجار بعدی عقب میافتد. اگر لودر آماده نباشد، کامیون روی دور بیکار میچرخد و هر دقیقهاش پولی است که دود میشود. اینجا حتی یک تأخیر چنددقیقهای میتواند کل روز معدن را جابهجا کند.

اما معدن فقط کامیون نیست. معدن را لودرها سرپا نگه داشتهاند؛ همان غولهای خونسردی که هر بار دهها متر مکعب خاک را مثل یک مشت کوچک بلند میکنند و در دل کامیون خالی میکنند. راننده لودر اگر دستش بلرزد، اگر محاسباتش دقیق نباشد، اگر بلد نباشد وزن بار را روی کامیون چطور تنظیم کند، رمپ یا خراب میشود یا خطرناک. لودر مغز معدن است، دامپتراک پاهایش.
بیل مکانیکی اما چیز دیگری است. یک موجود خشن و دقیق. وقتی بیل را تا لبه سینهاش پایین میآورد و با یک حرکت کل سنگ را از جا میکند، از نزدیک که نگاه کنید انگار دارد جراحی میکند، نه حفاری. هر بیلبرداریاش حساب شده است. در بسیاری از معادن، این بیلها هستند که تعیین میکنند سرعت پروژه چقدر باشد.

بلدوزرها هم مهندسان خاموشاند. کار اساسیشان «صاف کردن» و «ایمن کردن» است. رمپ که خراب شود، اگر شیب درست نباشد، اگر خاک سست باشد، اگر باربری هزار بار هم انجام شود، باز هم خطر بالای سر معدن است. بلدوزر همان کسی است که زیر پای معدن را محکم میکند.

و وسط تمام این شلوغیها، همیشه یک ماشین وجود دارد که کمتر کسی حتی اسمش را میداند: گریدر. همان دستگاهی که مثل یک جراح جاده را میلیمتری صاف میکند. رانندههای معدن میگویند: جاده بد یعنی کامیون بدخلق. کامیون بدخلق یعنی ریسک. ریسک یعنی حادثه. آنوقت گریدر میشود همان آدم کمحرفی که توجه زیادی نمیگیرد، اما نبودنش را همه با استخوانشان حس میکنند.

در معدن زیرزمینی هم که رفتهام، داستان کاملاً عوض میشود. آنجا سقف کوتاه است، فضا تاریک است، و تنها ماشینهایی زنده میمانند که هم چابک باشند و هم قوی. LHDها بهنوعی نینجای معدناند. کوچک، سریع، اما در عین حال فوقالعاده نیرومند. هر بار که در یک تونل تنگ میپیچند، مهارت رانندهاش را میشود از فاصله چندمتری حس کرد.
در معادن زیرزمینی، کوچکترین اشتباه فنی شوخی ندارد. اگر دود موتور زیاد باشد، تونل خفه میشود. اگر روشنایی کم باشد، دید راننده از بین میرود. اگر ترمز کمی دیر واکنش بدهد، نتیجهاش واژگونی است؛ و واژگونی در تونل یعنی فاجعه. به همین خاطر فاصله نظارت و تعمیرات در این معادن خیلی کمتر و حساستر از فضای روباز است.
اما یک بخش مهم که همیشه در سایه میماند، خودروهای پشتیبان هستند. ماشینهایی که نه صدا دارند، نه هیبت، اما بدون آنها هیچ عملیات معدنی حتی شروع نمیشود. تانکرهای آب که گرد و غبار را میخوابانند و اگر نباشند، هم دید رانندهها کور میشود هم دستگاهها ذرهذره خشک و خراب. خودروهای سوخترسان که هر روز از صبح زود بین خطوط باربری میچرخند. کامیونهای امداد و تعمیر که در لحظه باید وسط معدن به دستگاهی برسند که از کار افتاده. یک لودر خراب، فقط یک لودر خراب نیست؛ یک معدن عقبافتاده است.
در نگاه اول شاید معدن فقط یک کارگاه بزرگ باشد، اما وقتی نزدیکتر شوید، میبینید معدن یک ارکستر است و هر ماشین نقش یک ساز را دارد. کافیست یک ساز از کوک خارج شود، موسیقی کل مجموعه خراب میشود. گاهی دیدهام لودر روشن نمیشود، ناگهان همهچیز قفل میکند؛ انفجار عقب میافتد، کامیونها بیکار میمانند، رانندهها ساعت از دست میدهند، کارفرما هزینه میدهد، و همه فقط منتظرند تا تعمیرکار برسد.

در دنیا سیستمهای هوشمند مدیریت ناوگان آمدهاند و حالا لرزش موتور، مصرف سوخت، دمای روغن و حتی اشتباهات راننده را لحظهبهلحظه به دفتر مرکزی گزارش میدهند. اما در بسیاری از معادن ایران هنوز بخشی از کار با تجربه راننده و دعا به جان گیربکس میگذرد. با این حال، واقعیت این است که بسیاری از معادن کشور با همین ماشینآلات، همین تعمیرات سخت، همین رانندههایی که زیر آفتاب چهل درجه ۱۲ ساعت کار میکنند، میچرخد. کسانی که شاید کمتر دیده شوند، اما اگر آنها نباشند، معادن ما حتی یک روز هم نمیچرخد.

وقتی کنار یک دامپتراک ۱۰۰ تنی بایستید، احساس میکنید کوچکترین موجود روی زمین هستید. اما وقتی صدای گرم رانندهاش را میشنوید که با لبخند میگوید: «داداش این غول هم مثل ماشین خودته… فقط قلق داره»، تازه میفهمی معدن فقط تجهیزات نیست؛ معدن آدمهاست. آدمهایی که پشت این آهنها نشستهاند و زندگی معادن کشور را هر روز سرپا نگه میدارند.
معدن بدون ماشین مثل فرودگاه بدون هواپیماست: یک زمین خالی. این ماشینها هستند که به معدن جان میدهند، و این رانندهها و متخصصاناند که این جان را حفظ میکنند. این گزارش نه فقط درباره دستگاههاست، بلکه ادای احترام است به همه کسانی که در دل معدن با این ماشینها زندگی میکنند و خاک را به چرخ میاندازند.
پیشنهادی باخبر
تبلیغات



