فارابی، جشنواره فیلمهای کودک و کور سوی امید

سینمای کودک در ایران، تاریخی پر فراز و نشیب دارد. دهههایی را به یاد داریم که فیلمهای کودک نهتنها در جشنوارهها درخشیدهاند بلکه در گیشه نیز توانستند سهمی جدی از اکران و فروش را داشته باشند. کافی است نگاهی به دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد بیندازیم؛ فیلمهایی مانند «کلاه قرمزی و پسرخاله»، «شهر موشها»، «گلنار»، «سفر جادویی» و… توانستند میلیونها نفر را به سالنهای سینما بکشانند و نشان دهند که اگر اثری با کیفیت و مناسب برای کودکان و نوجوانان ساخته شود، کودکان همراه با والدینشان با شور و علاقه از این فیلم هااستقبال میکنند. اما متاسفانه در دو دهه گذشته، کمتر اثری را میتوان یافت که چنین توفیقی داشته باشد.
سالهای رکود و فراموشی
در این بین از سالها پیش جشنوارهای با عنوان جشنواره فیلمهای کودک و نوجوان توسط بنیاد سینمایی فارابی شکل گرفت که به صورت اختصاصی به سینمای کودکان و نوجوانان میپردازد و برای این سینما تولیدات تخصصیتر و البته ارزیابیهای تخصصیتر و جداگانه داشته است.
در دهه شصت و هفتاد، جشنواره کودک به یکی از رویدادهای مهم فرهنگی بدل شده بود و بسیاری از فیلمهای شاخص در این فضا متولد میشدند. تولید آثاری مثل «قصههای مجید»، «کلاهقرمزی» یا فیلمهایی با محوریت نوجوانان نهتنها مخاطبان گستردهای داشت، بلکه در گیشه هم موفق بودند. در آن سالها بنیاد فارابی با حمایتهای مالی و برنامهریزی تولید، به شکلگیری نسلی از فیلمسازان کودک کمک کرد و جشنواره نیز عملاً سکوی پرتابی برای فیلمهای کودک و نوجوان بهشمار میرفت.
اما در دو سال گذشته و در دو دورهای که مجید زینالعابدین مدیریت بنیاد فارابی و دبیری جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان را بر عهده داشت، بسیاری از فعالان سینما در حوزه کودک و نوجوان احساس میکردند این نهاد عملاً به تعطیلی کشیده شده است. فارابی که روزی مهمترین حامی و ساماندهنده سینمای کودک بود، در آن دوره به سازمانی منفعل بدل شده؛ نه حمایت مؤثری از فیلمسازان میکرد، نه افق روشنی برای تولید داشت و نه برنامهای برای معرفی آثار ایرانی در بازارهای خارجی! این سکوت و بیبرنامگی عملاً باعث شد بسیاری از فیلمسازان حوزه کودک دلسرد شوند و به سمت تولیدات دیگر بروند.
ورود حامد جعفری؛ امیدی تازه یا ش شدن کورسوی امید
در چنین فضایی، خبر انتصاب حامد جعفری به عنوان مدیرعامل فارابی با استقبال قابل توجهی روبهرو شد. جعفری از دل بخش خصوصی آمده بود؛ کسی که تجربه موفق در تولید انیمیشنهای پرمخاطب داشت و بهخوبی میدانست مخاطب کودک چه میخواهد. او با ساخت «شاهزاده روم» و «فیلشاه» ثابت کرده بود که میتوان در شرایط اقتصادی سخت و در بازاری کوچک، فیلمی ساخت که هم از نظر فنی قابل دفاع باشد و هم در گیشه فروش چشمگیری داشته باشد. موفقیت «بچه زرنگ» در سالهای اخیر نیز نام او را بیش از پیش بر سر زبانها انداخت. بسیاری از فیلمسازان کودک امیدوار شدند که حضور او در رأس فارابی آغازگر دورهای تازه باشد؛ دورهای که در آن مدیر نه صرفاً یک مقام اداری بلکه فردی آشنا به روند تولید و دغدغههای واقعی سینماگران خصوصا در حوزه کودک و نوجوان باشد. اما با گذشت بیش از ۶ماه از انتصاب جعفری بسیاری از سوالهای منتقدان و سینماگران بیپاسخ مانده است و باید نشست و دید که آیا این مدیر نیز راه مدیران قبلی را خواهد رفت و سینمای کودکان و نوجوانان ایران این کور سوس امید را از دست خواهد داد یا خیر.
جشنواره کودک و نوجوان اصفهان؛ تکلیف است نه فرصت!
با وجود این امیدها، عملکرد جشنواره کودک هنوز با انتظارات فاصله دارد. در حالی که کمتر از یک ماه به برگزاری جشنواره مانده، به تازگی فهرستی از آثار راهیافته به دبیرخانه اعلام شده است. این بلاتکلیفی در ماههای گذشته و تاخیر در اعلام فیلمها یادآور سالهای گذشته است که جشنواره بیشتر به تکلیفی اداری شبیه بود تا رویدادی فرهنگی مؤثر! بارها گفته شده که جشنواره کودک و نوجوان در ایران برخلاف جشنوارههای معتبر جهانی، تأثیر جدی بر مسیر نمایش فیلمها ندارد. فیلمی که در این جشنواره برگزیده میشود، الزاماً در اکران عمومی موفق ننیست و حتی ممکن است اصلاً به چرخه اکران راه پیدا نکند. همین مساله سبب شده جشنواره از یک فرصت برای دیدهشدن آثار به مراسمی نمادین و تشریفاتی تنزل پیدا کند.
خاطره روزهای اوج
برای درک بهتر این وضعیت باید به گذشته برگردیم. در دهه هفتاد، فیلمهای کودک نهتنها در جشنوارهها، بلکه در گیشه نیز جزو آثار پرفروش بودند. «کلاه قرمزی و پسرخاله» در سال ۱۳۷۳ فروشی بیسابقه داشت و توانست میلیونها تماشاگر را به سینما بیاورد.
حتی در دهه هشتاد نیز فیلمهایی مانند «شهر موشها»، «دزد عروسکها» و «سفر جادویی» یا آثار مربوط به کلاهقرمزی توانستند بخشی از بازار را به خود اختصاص دهند. اما امروز، فیلم کودک در گیشه جایگاهی ندارد. سالنها بیشتر در اختیار فیلمهای کمدی بزرگسالان است و اگر هم فیلمی کودکانه روی پرده میرود، معمولاً با تبلیغات ضعیف و در سانسهای نامناسب نمایش داده میشود. در چنین شرایطی طبیعی است که حتی فیلمی با کیفیت خوب هم امکان فروش جدی پیدا نکند.
رئال یا انیمیشن؛ انتخابی دشوار یا فرصت دوگانه؟
یکی از بحثهای اصلی این سالها انتخاب میان فیلم رئال و انیمیشن است. برخی معتقدند که تنها راه نجات سینمای کودک تمرکز کامل بر انیمیشن است. آنها استدلال میکنند که کودکان امروز بیش از هر چیز با انیمیشن ارتباط برقرار میکنند و مقایسه مداوم آنها با انیمیشنهای خارجی باعث میشود توقع بالایی از سینمای کودک در ایران داشته باشند. موفقیت «شاهزاده روم» و «فیلشاه» نیز بهعنوان نمونههای داخلی این دیدگاه را تقویت میکند. اما در مقابل، تجربههایی وجود دارند که نشان میدهند فیلم رئال همچنان ظرفیت زیادی برای جذب مخاطب دارد. فیلم «سلفی با رستم» نمونهای روشن است. این فیلم با بهرهگیری از داستانهای شاهنامه توانست توجه کودکان و نوجوانان را جلب کند و بعدتر در پلتفرمهای اینترنتی نیز مورد استقبال قرار گرفت. این تجربه نشان داد که اگر قصه جذاب و اجرای مناسبی وجود داشته باشد، فیلم رئال هم میتوانند موفق باشند. بنابراین دوگانه «انیمیشن یا رئال» مثل باقی دوگانهها تقابل درستی نیست. سینمای کودک ایران نیازمند هر دو قالب است و باید بهگونهای سیاستگذاری شود که انیمیشن و رئال در کنار هم رشد کنند.
اسطورهها؛ گنجینهای فراموششده در سینمای ایران
یکی از فرصتهای مغفول سینمای کودک و نوجوان، استفاده از اسطورهها و داستانهای ملی است. شاهنامه فردوسی پر از قهرمانان و روایتهایی است که میتوانند الهامبخش نسلهای امروز باشند. در کنار آن، افسانههای محلی و داستانهای فولکلور ایرانی نیز ظرفیتهای بیپایانی دارند. متأسفانه این گنجینه فرهنگی کمتر مورد استفاده قرار گرفته است. به جز چند تلاشهای پراکندهای مانند فیلم «سلفی با رستم» یا انیمیشنهایی که به قصههای دینی پرداختهاند، کمتر اثری سراغ این منابع رفته است. در حالیکه تجربه نشان داده حتی اگر فیلمی از نظر فنی متوسط باشد، اما بر اساس داستانی ریشهدار ساخته شود، مخاطب کودک و نوجوان به آن علاقه نشان میدهد. کودکان امروز همچنان تشنه قهرمان و روایتهای هیجانانگیزند و اگر این قهرمانان از دل فرهنگ خودشان بیرون بیاید، تأثیرگذاری بیشتری خواهد داشت.
بحران عرضه، نمایش و اکران
اما مشکل اصلی سینمای کودک و نوجوان یکی دوتا نیست، مشکلات در این ژانر نه تنها در مرحله تولید، بلکه در مرحله عرضه و نمایش هو وجود دارد. فیلمسازان بارها گفتهاند که حتی اگر اثری با کیفیت بسازند، مسیر اکران آن روشن نیست. سالنهای سینما ترجیح میدهند فیلمهای کمدی بزرگسالان را نمایش دهند چون سود تضمینشدهای دارند. فیلم کودک معمولاً به سانسهای صبح یا بعدازظهر محدود میشود، آن هم با تبلیغات بسیار اندک! در نتیجه خانوادهها یا از نمایش فیلمها مطلع نمیشوند یا زمان مناسبی برای رفتن به سینما پیدا نمیکنند. از سوی دیگر، پلتفرمهای اینترنتی هم سیاست مشخصی برای حمایت از فیلم کودک ندارند. برخی فیلمها بعد از مدتی به این پلتفرمها میرسند، اما اغلب بدون تبلیغات و معرفی مناسب در دسترس مخاطب قرار میگیرند. در چنین شرایطی حتی جشنواره هم کارکردی ندارد. فیلمی که در جشنواره دیده میشود، در ادامه مسیرش به بنبست میخورد و فراموش میشود.
نیاز به ساختاری تازه
برای نجات سینمای کودک، باید ساختاری تازه طراحی شود. نخستین گام، بازتعریف جشنواره کودک و نوجوان اصفهان است. جشنواره نباید تنها محلی برای نمایش چند فیلم و اهدای جوایز باشد، بلکه باید حلقه واسط میان تولیدکننده و بازار باشد. بهعنوان مثال، آثار برگزیده جشنواره میتوانند بلافاصله پس از اتمام رویداد در پلتفرمهای اینترنتی در دسترس قرار گیرند یا بستههای نمایشی ویژهای برای مدارس و مراکز فرهنگی طراحی شود. این اقدام هم به دیدهشدن فیلمها کمک میکند و هم سرمایهگذاران را مطمئن میکند که فیلم کودک بازگشت مالی برای آنها خواهد داشت.
از سوی دیگر، سیاستهای حمایتی باید شفاف و هدفمند باشد. حمایت دولتی تنها زمانی معنا دارد که به رشد واقعی تولید کمک کند، نه آنکه صرفاً به فیلمسازان نزدیک به نهادها تعلق گیرد. بخش خصوصی نیز باید مطمئن شود که اگر در حوزه کودک سرمایهگذاری کند، با مشکلات توزیع و نمایش روبرو نیست و تنها نمیماند.
تنوع در موضوع و قالب
مسیر دیگری که باید دنبال شود، تنوع در موضوعات و قالبها است. کودکان امروز با مسائل جدیدی مواجهاند؛ از فضای مجازی و بازیهای آنلاین گرفته تا تغییرات سبک زندگی شهری. پرداختن به این مسائل میتواند فیلمها را برایشان ملموستر و جذابتر کند. داستانهای اسطورهای و افسانههای ملی نیز باید با زبانی تازه و امروزی بازآفرینی شوند. ترکیب این دو رویکرد، یعنی پرداختن به مسائل روز و استفاده از میراث فرهنگی، میتواند سینمای کودک و نوجوان ایران را هم به ریشههایش پیوند دهد و هم آن را برای مخاطب امروزی جذاب سازد.
نقش آموزش و تربیت نیروی متخصص
عامل دیگری که کمتر به آن توجه شده، تربیت نیروی انسانی متخصص است. ساخت انیمیشن حرفهای نیازمند طراحان، صداپیشگان و فیلمنامهنویسان کاربلد است. همینطور فیلم رئال کودک به کارگردانانی نیاز دارد که زبان کودکان را بفهمند و بتوانند از دل زندگی روزمره قصههای تاثیرگذار بیرون بکشند. ایجاد کارگاهها و دورههای آموزشی تخصصی برای فیلمنامهنویسی کودک و نوجوان میتواند گام مهمی در این مسیر باشد.
جمعبندی؛ آیندهای که میتوان ساخت
سینمای کودک ایران امروز در وضعیتی بحرانی اما پرامید قرار دارد. از یک سو، رکود سالهای گذشته و بیبرنامگی نهادهای دولتی این حوزه را به حاشیه رانده است، از سوی دیگر، تجربههای موفقی مانند انیمیشنها نشان میدهد که هنوز ظرفیت زیادی برای جذب مخاطب وجود دارد. کودکان و نوجوانان ایرانی اگر اثری با کیفیت در دسترس داشته باشند، آن را با اشتیاق تماشا میکنند. بنابراین راه نجات سینمای کودک در انتخاب میان انیمیشن یا رئال نیست، بلکه در ایجاد ساختاری منسجم برای حمایت، تولید و نمایش آثار است.
جشنواره کودک و نوجوان باید از حالت نمادین خارج شده و به رویدادی تبدیل شود که مسیر عرضه را نیز هموار کند. فارابی با مدیریت تازه باید نقش تسهیلکنندهای میان بخش خصوصی و نهادهای دولتی ایفا کند و زمینه را برای سرمایهگذاری مطمئن فراهم سازد. اگر این تغییرات رخ دهد، میتوان امیدوار بود که بار دیگر فیلم کودک و نوجوان و جشنواره اصفهان جایگاه خود را در گیشه و در دل مخاطبان پیدا کند. آینده سینمای کودک و نوجوان ایران به تصمیمهای امروز گره خورده است؛ تصمیمهایی که اگر درست باشد، میتوانند نسلی تازه از کودکان را با قهرمانان ملی و داستانهای بومی و مذهبی و آئینی پیوند دهد و در عین حال تجربهای شاد و جذاب برای خانوادهها فراهم کند.
انتهای پیام/
پیشنهادی باخبر
تبلیغات