این رویکرد با هدف کاهش حضور فعال ایالات متحده در صحنه جهانی طراحی شده است، اما بهگونهای که از پر شدن خلأ قدرت توسط دیگر بازیگران بینالمللی نیز جلوگیری کند. این استراتژی شباهتهایی با عقبنشینی امپراتوری بریتانیا در قرن بیستم دارد، زمانی که بریتانیا بهتدریج از مستعمرات خود کنارهگیری کرد، اما با حفظ نفوذ اقتصادی و سیاسی در مناطق کلیدی، تلاش نمود تا رقبای نوظهور را مهار کند. با این حال، برخلاف بریتانیا که عقبنشینیاش عمدتاً واکنشی به ضعف داخلی و فشارهای خارجی بود و باعث جایگزین شدن هژمونیاش توسط آمریکا شد، رویکرد ترامپ فعالانهتر و تهاجمیتر طراحی شده است.
این دو محور در کنار هم، کشورها را به سمت تمرکز بر مشکلات داخلی سوق میدهند و از شکلگیری اتحادهای نوظهور یا تقویت پیوندهای موجود جلوگیری میکنند. تأیید این رویکرد را میتوان در سخنرانی جِیدی ونس در کنفرانس امنیتی مونیخ در ۱۴ فوریه ۲۰۲۵ دید، جایی که او از دولتهای اروپایی به دلیل آنچه «عقبنشینی از ارزشهای تمدنی غرب» خواند به شدت انتقاد نمود و در طی سفرش به آلمان به طور ضمنی از حزب آلترناتیو برای آلمان (AfD) حمایت کرد.
مهار رقبا از طریق ابزارهای اقتصادی و سیاسی نیز بخش جداییناپذیر این استراتژی است.
ترامپ همچنین از فضای ابهامآلود و بحرانی به عنوان اهرمهای فشار بهره میجوید. بهعنوان نمونه، تعامل گزینشی با روسیه برای ایجاد شکاف در اروپا و بهرهبرداری از بحران اوکراین برای تضعیف پیوندهای سنتی و تاریخی میان ایالات متحده و متحدان اروپاییاش، نشاندهنده استفاده ابزاری از تنشها است. مذاکرات میان مقامات آمریکایی و روس در ریاض، بدون حضور اوکراین، این سیاست را تأیید میکند. در غرب آسیا نیز طرح مسائل چالشبرانگیز مانند پیشنهاد جنجالی تصرف غزه توسط آمریکا که با انتقادات شدید توسط کشورهای منطقه مواجه شد، با هدف ابهامآلود و غیرقابل پیشبینی کردن شرایط و برهم زدن نظم موجود و جلوگیری از ظهور قدرتهای منطقهای جدید دنبال میشود.
در نهایت، استراتژی انزواگرایی تهاجمی و عقبنشینی کنترلشده ترامپ فقط به دنبال خروج تدریجی ایالات متحده از عرصه جهانی است، بلکه دیگر قدرتها را نیز به انزوای اجباری سوق میدهد. این رویکرد ممکن است در کوتاهمدت منافعی برای آمریکا به همراه داشته باشد، اما در بلندمدت خطر بروز بحرانهای جهانی و تحولات ژئوپلیتیکی پیشبینیناپذیر را افزایش میدهد.
در مقایسه با بریتانیا، که عقبنشینیاش به فروپاشی تدریجی نظم استعماری و ظهور قدرتهای جدید مانند ایالات متحده منجر شد، استراتژی ترامپ تلاشی است برای به تأخیر انداختن چنین انتقالی است.
در مقایسه با بریتانیا، که عقبنشینیاش به فروپاشی نظم استعماری و ظهور قدرتهای جدید منجر شد، استراتژی ترامپ با بهرهگیری از این موج قدرتمند در جهان غرب، میتواند نظم بینالمللی را به نفع یک انزواگرایی هماهنگ بازسازی کند.
315 315