وقت تصمیم سیاسی است/ گره مذاکرات ایران و آمریکا کجاست؟/ نگاهی که اروپا به مذاکرات دارد

هادی نادری، کارشناس مسائل اروپا و آمریکا، روند مذاکرات ایران و ایالات متحده و نگاه اروپایی‌ها به آن را تحلیل کرده است.

گفت‌وگوهای غیرمستقیم میان ایران و آمریکا با میانجی‌گری عمان، افق دیپلماتیک جدیدی را پیش‌روی پرونده هسته‌ای ایران قرار داده که طی دو دهه اخیر به یک بحران غیرضروری تبدیل شده است.

به گزارش خبرآنلاین، در این پنج دور، گفت‌وگوها به‌رغم اختلافات و خطوط قرمز دو طرف، رو به جلو جریان داشته و تلاش‌های فشرده‌ای برای عبور از گردنه‌های سخت تصمیم‌های سیاسی در جریان است. در این میان، اگرچه اروپا مستقیماً در میز مذاکرات حضور ندارد، اما هم از منظر تاریخی و هم با توجه به منافع راهبردی و اقتصادی خود، می‌تواند به‌عنوان یک کنشگر کلیدی ایفای نقش کند.

پیشینه مذاکرات و نقش عمان

گفت‌وگوهای اخیر در فضایی متفاوت از مذاکرات برجام در سال ۲۰۱۵ انجام می‌شود. در دوره اول ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، آمریکا به‌طور یک‌جانبه از برجام خارج شد و این مسئله به سال‌ها بی‌اعتمادی و گام‌های جبرانی ایران در برجام انجامید. بازگشت ترامپ به کاخ سفید در ژانویه ۲۰۲۵ با رویکرد فشار حداکثری همراه بود، اما نشانه‌هایی برای تعاملات دیپلماتیک نیز نشان داده است. در چنین شرایطی، عمان بار دیگر مانند مقطع پیش از برجام وارد عمل شده تا به‌عنوان واسطه‌ای بی‌طرف، تهران و واشنگتن را پای میز مذاکره (هرچند در اتاق‌های مجزا) بنشاند.

نخستین دور این مذاکرات ۲۳ فروردین در مسقط عمان برگزار شد. هیأت آمریکایی به سرپرستی استیو ویتکاف (نماینده ویژه رئیس‌جمهور آمریکا در امور خاورمیانه) و هیأت ایرانی به ریاست سید عباس عراقچی (وزیر امور خارجه ایران) در دو اتاق جداگانه مستقر شدند و وزیر خارجه عمان پیام‌ها را میان دو طرف رد و بدل می‌کرد. پس از آن، دورهای بعدی مذاکرات با فاصله‌های هفتگی ادامه یافت و عمان به‌عنوان میانجی، از طریق به‌اصطلاح دیپلماسی رفت‌وبرگشت (shuttle diplomacy) بین طرفین، نقش کلیدی در روند مذاکرات ایفا کرده است. به گفته وزیر خارجه عمان، مذاکرات طی این مدت پیشرفت‌هایی داشته و طرفین موافقت کرده‌اند در روزهای آینده دور بعدی را برگزار کنند.

با این حال، اروپا که در مذاکرات برجام نقش مستقیم داشت، رسماً در پای میز مذاکره حضور ندارد. مقام‌های اروپایی تاکنون با پیگیری روند مذاکرات، به حمایت از مسیر دیپلماسی در پرونده هسته‌ای ایران بسنده کرده‌اند. انگلیس و اتحادیه اروپا هفته پیش با انتشار بیانیه‌ای مشترک تأکید کردند: «ما همچنان به حفظ ثبات منطقه‌ای و دستیابی به یک راه‌حل مبتنی بر مذاکرات برای برنامه هسته‌ای ایران متعهد هستیم.»

اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه، اظهار داشت که عدم حضور اروپایی‌ها در روند مذاکرات هسته‌ای انتخاب خودشان بوده است. در همین حال، هفته پیش نشستی در سطح معاونین وزیر و مدیران کل سیاسی ایران و سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان در استانبول برگزار و روند مذاکرات هسته‌ای و موضوع رفع تحریم‌ها مورد بررسی قرار گرفت.

هدف از گفت‌وگوهای ایران و اروپا، باز نگه‌داشتن مسیر دیپلماسی و بررسی چشم‌انداز توافق هسته‌ای جدید عنوان شده است. به نظر می‌رسد که اروپایی‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که برای حفظ دیالوگ با تهران و ارائه دیدگاه خود درباره پارامترهای یک توافق جدید، تعامل با ایران را مهم می‌دانند. «کریستین ترنر» مدیر سیاسی وزارت خارجه انگلیس پس از نشست استانبول گفت: «ما بر پایبندی خود به گفت‌وگو تأکید کردیم، از ادامه مذاکرات میان ایران و آمریکا استقبال نمودیم و با توجه به فوریت موضوع، توافق شد که گفت‌وگوها ادامه یابد.»

یکی از دلایل مهم این رویکرد اروپا را می‌توان در موضوع مکانیسم ماشه جست‌وجو کرد. طبق قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت، اعضای باقیمانده برجام تا مهرماه فرصت دارند تحریم‌های بین‌المللی سازمان ملل علیه ایران را به‌طور خودکار بازگردانند. البته این به‌معنای آن نیست که اروپا باید تا پیش از موعد، مکانیسم ماشه را فعال کند، بلکه این اهرم زمانی که گروه ۵+۱ و ایران توافق برجام را امضا کردند، به‌عنوان سوپاپ اطمینان برای پایبندی ایران به تعهدات هسته‌ای در نظر گرفته شد. در واقع، این سازوکار در سایه بی‌اعتمادی طرفین و با این پیش‌فرض تعبیه شد که همه طرف‌ها به تعهدات خود عمل خواهند کرد؛ به همین خاطر است که روسیه، چین و بسیاری از کارشناسان بین‌المللی بر این باورند که اروپا در پی خروج آمریکا از برجام و بی‌عملی خود به تعهدات برجامی، مشروعیتی برای به‌کارگیری مکانیسم ماشه ندارد.

با این حال زمزمه‌هایی در اروپا درباره فعال کردن احتمالی مکانیسم ماشه در صورت عدم پیشرفت مذاکرات شنیده می‌شود که ایران نیز درباره تبعات آن هشدار داده است. سید عباس عراقچی، وزیر امور خارجه کشورمان، چندی پیش گفت: «موقعیتی که اکنون در آن قرار داریم، به هیچ وجه تقصیر ایران نیست، بلکه تقصیر آمریکاست که از برجام خارج شد و تقصیر کشورهای اروپایی است که نتوانستند خروج آمریکا را جبران کنند. تهدید ایران به استفاده از مکانیسم اسنپ‌بک، یک تهدید کاملاً غیرمنطقی است که هیچ وجه حقوقی و سیاسی ندارد. اگر اروپا به دنبال چنین اقدامی برود، قطعاً اشتباه است و تبعات آن را باید بپذیرد.»

گره مذاکرات کجاست؟

آنچه از فحوای اظهارنظرهای عمومی می‌توان دریافت، آن است که ایران و آمریکا بر سر حق غنی‌سازی اورانیوم اختلاف دارند. در توافق هسته‌ای سال ۱۳۹۴، جمهوری اسلامی ایران و گروه ۱+۵ بر سر محدود شدن سطح غنی‌سازی به ۳.۶۷ درصد توافق کردند و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نیز در ۱۶ گزارش متوالی، پایبندی کامل تهران به تعهدات هسته‌ای‌اش را تأیید کرد.

اما دولت ترامپ مدعی است که هرگونه توافق پایدار باید غنی‌سازی در خاک ایران را به صفر برساند. استیو ویتکاف، مذاکره‌کننده ارشد آمریکا، صراحتاً اعلام کرده است: «هیچ برنامه غنی‌سازی نباید هرگز در خاک ایران وجود داشته باشد» و این را خط قرمز واشنگتن دانسته است.

در مقابل، ایران حفظ حق غنی‌سازی را خط قرمز غیرقابل تخطی می‌داند. عباس عراقچی تأکید کرده است: «غنی‌سازی اورانیوم حقی است غیرقابل مذاکره یا سازش؛ این یکی از دستاوردها و افتخارات ملت ایران است که بهای سنگینی برایش پرداخت شده و خون دانشمندان هسته‌ای ما برای آن ریخته شده است.»

او در آستانه دور پنجم مذاکرات با پیامی کنایه‌آمیز نوشت: «فرمول رسیدن به توافق چندان پیچیده نیست؛ سلاح هسته‌ای صفر یعنی توافق داریم، اما غنی‌سازی صفر یعنی توافقی در کار نخواهد بود. اکنون زمان تصمیم است.» این جمله که در رسانه‌های بین‌المللی بازتاب یافت، خلاصه‌ای از موضع ایران است که تأکید دارد، تهران هیچ‌گاه به دنبال تسلیحات هسته‌ای نبوده و نیست، اما بر حق خود برای استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای پای می‌فشارد.

کارشناسان مستقل نیز بر این باورند که مطالبات آمریکا نه‌تنها غیرواقع‌بینانه، بلکه تکرارکننده اشتباهاتی است که در گذشته مانع از تحقق دیپلماسی شده است. علی واعظ، از اعضای گروه بین‌المللی بحران، در گفت‌وگو با روزنامه دیلی‌تلگراف هشدار داد: «سیاست غنی‌سازی صفر، سابقه‌ای ۲۲ ساله از شکست بی‌چون‌وچرا دارد. در میانه دهه ۲۰۰۰، زمانی که آمریکا توافقی را که میان ایران و اروپایی‌ها برای یک برنامه هسته‌ای محدود حاصل شده بود رد کرد، این تصمیم باعث شد ایران برنامه‌اش را به سطح صنعتی گسترش دهد.» او همچنین افزود: «هر بار که آمریکا بر دستیابی به توافقی کامل و بی‌نقص اصرار کرده، فرصت دستیابی به یک توافق واقع‌بینانه و قابل‌اجرا را از دست داده است.»

واعظ در ادامه گفت: «پرسشی که پاسخی برای آن ندارم، این است که آیا این خواسته حداکثری آمریکا صرفاً یک موضع اولیه برای چانه‌زنی است یا واقعاً یک خط قرمز تلقی می‌شود. اگر صرفاً نقطه آغاز باشد، به‌محض عبور از این سقف خواسته، راه‌حل‌های فنی بسیاری وجود دارد که می‌تواند رضایت هر دو طرف را جلب کند. اما اگر این خواسته واقعاً خط قرمز واشنگتن باشد، آن‌گاه این مذاکرات به‌زودی فروخواهد پاشید.»

او در نهایت تأکید کرد: «فکر می‌کنم ترامپ از تجربه دور نخست ریاست‌جمهوری‌اش آموخته که مطالبات حداکثری با ایران نتیجه نمی‌دهد و واقعاً هم به‌دنبال جنگ نیست. اما خیلی زود مشخص خواهد شد که رویکرد واقعی او چیست.»

«پیتر جنکینز» سفیر اسبق انگلیس در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نیز با بیان اینکه یکی از مسائل کلیدی در مذاکرات، موضع واشنگتن درباره حفظ ظرفیت غنی‌سازی اورانیوم از سوی ایران است، تصریح کرد: «این مساله می‌تواند به عاملی تعیین‌کننده در سرنوشت مذاکرات تبدیل شود، زیرا در جریان گفت‌وگوهای سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۵ کاملاً روشن شد که ایران تحت هیچ شرایطی حاضر نیست از حق حاکمیتی خود برای غنی‌سازی صلح‌آمیز اورانیوم صرف‌نظر کند.»

او با اشاره به فضای حاکم بر واشنگتن اظهار داشت: «گزارش‌ها نشان می‌دهد که در دولت ترامپ درباره موضوع غنی‌سازی اختلاف‌نظر وجود دارد. برخی از مشاوران نزدیک رئیس‌جمهوری آمریکا، تحت نفوذ (رژیم) اسرائیل، خواهان حذف کامل زیرساخت‌های غنی‌سازی ایران هستند؛ راه‌حلی که به «مدل لیبی» معروف است و در سال ۲۰۰۴ با انتقال همه سانتریفیوژهای لیبی به آمریکا اجرایی شد.»

سفیر اسبق انگلیس در آژانس ادامه داد: «در مقابل، گروه دیگری در دولت آمریکا، که معاون رئیس‌جمهور و آقای ویتکاف از چهره‌های برجسته آن هستند، بر این باورند که مدل لیبی برای ایران قابل‌پذیرش نیست و پیشنهاد کرده‌اند آمریکا به تعهد ایران برای توقف تولید اورانیوم با غنای بالا بسنده کند» جنکینز افزود: «شواهد حاکی از آن است که ترامپ با دیدگاه گروه دوم همراه شده است. اگر این موضع‌گیری ادامه یابد، می‌تواند نشانه‌ای امیدوارکننده برای دستیابی به توافق باشد.»

ضرورت کنشگری اروپا

در چنین شرایطی، اروپا می‌تواند به‌جای تکرار رویکردهای نسنجیده مانند تهدید به فعال‌سازی مکانیسم ماشه، از ظرفیت‌ها و نفوذ خود برای تشویق واشنگتن به واقع‌گرایی استفاده کند. کشورهای اروپایی، به‌ویژه اعضای تروئیکا (انگلیس، فرانسه و آلمان) ذی‌نفع دستیابی به توافقی پایدار با ایران هستند.

اندیشکده شورای روابط خارجی اروپا (ECFR) در گزارشی تحلیل کرده است که اروپا می‌تواند نقش مکمل و حتی تسهیل‌گر در مسیر مذاکرات ایفا کند. اروپا از نزدیک شاهد تبعات خروج ترامپ از برجام بوده‌ و اکنون می‌تواند در طراحی مسیرهای خلاقانه برای عبور از اختلافات نقش‌آفرینی کند.

پیشنهادهایی چون ارائه مشوق‌های اقتصادی و تضمین همکاری‌های فناوری، همگی در چارچوبی واقع‌بینانه می‌توانند به ایجاد انگیزه متقابل کمک کنند. اروپا همچنین می‌تواند در مجامع بین‌المللی، با فراهم کردن زمینه بسته شدن پرونده‌های سیاسی ایران در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، فضای روان‌تری برای پیشبرد مذاکرات ایجاد کند.

اکنون نگاه‌ها به دور بعدی مذاکرات دوخته شده است؛ گفت‌وگوهایی که هنوز تاریخ دقیق آن مشخص نشده اما به‌گفته مقامات عمانی، در حال هماهنگی است. در این میان، اروپا امیدوار است که پیش از فرارسیدن موعد مهرماه ۱۴۰۴ (اکتبر ۲۰۲۵) که به‌عنوان ضرب‌الاجل احتمالی برای فعال‌سازی مکانیسم ماشه مطرح شده، تکلیف مسیر دیپلماتیک روشن شود.

از اظهارات مقامات اروپایی چنین برمی‌آید که آن‌ها علاقه‌ای به شکست مذاکرات ندارند و احتمال می رود که طی ماه‌های پیش‌رو نقش فعال‌تری ایفا کنند. اروپا در مقاطع مختلف نشان داده است که سیاست چندجانبه‌گرایی و دیپلماسی را بر تقابل ترجیح می‌دهد. این رویکرد، اکنون می‌تواند همسو با منافع ایران باشد چراکه ورود فعال اروپا به مذاکرات، قدرت چانه‌زنی تهران را در برابر مطالبات حداکثری آمریکا تقویت می‌کند و به تأمین ضمانت‌های اجرایی برای توافق احتمالی کمک خواهد کرد.

همان‌گونه که سید عباس عراقچی تأکید کرده است، مسئله اصلی نه در امکان‌ناپذیری توافق، بلکه در اراده سیاسی طرف مقابل برای کنار گذاشتن مواضع افراطی و پذیرش حقوق حقه ایران نهفته است. او تصریح کرده است: «در صورتی که آمریکا از خواسته‌های حداکثری عقب‌نشینی کند و حقوق مسلم ایران را به رسمیت بشناسد، توافقی شرافتمندانه و قابل‌ دستیابی خواهد بود.»

مجموعه نشانه‌ها حاکی از آن است که طرف اروپایی نیز به این جمع‌بندی رسیده است. اما اگر واقعاً اروپا خواهان نجات مذاکرات است، باید جدی‌تر وارد میدان شده و واشنگتن را متقاعد کند که تنها راه پیش‌رو، توافقی متوازن، مبتنی بر احترام متقابل و در چارچوب منافع مشترک است.

پیشنهادی باخبر

تبلیغات