به گزارش خبرگزاری ایمنا، فیلم سینمایی «برف آخر» به کارگردانی امیرحسین عسگری، نویسندگی امیرحسین عسگری، امیرمحمد عبدی و سید حسن حسینی با بازی امین حیایی، مجید صالحی و لادن مستوفی در فضایی سرد و سفید روایت میشود؛ اما آنچه مخاطب را درگیر میسازد، نه سرمای اقلیم، بلکه یخبندان درونی شخصیتهاست. عسگری در این فیلم، با بهرهگیری از تعلیقهای درونی، سکوتهای تأملبرانگیز و فضایی مینیمالیستی، کوشیده است جهان داستانی خویش را نه بر دیالوگ، بلکه بر تصویر و حس بنا کند. همین ویژگی، فیلم را به تجربهای شاعرانه و در عینحال فلسفی بدل کرده است.
در مرکز روایت، شخصیتی قرار دارد که بیش از آنکه بخواهد «انجام دهد»، «تحمل میکند». این فرد، در دل زمستانی یخزده، درگیر چالشهای روحی و زیستی است که نهتنها او، بلکه کل زیستبوم اطرافش را به تأمل وامیدارد. کارگردان، با انتخاب لوکیشنهایی بکر و قاببندیهایی دقیق، موفق شده است انزوای وجودی شخصیت را با طبیعت اطرافش پیوند بزند؛ گویی خود طبیعت نیز در سکوت و انجماد، آینهای از درون انسان است.
از منظر تکنیکی، «برف آخر» در طراحی صحنه و میزانسن، به طرز قابل توجهی خویشتندار و دقیق عمل کرده است. قابهای بسته، حرکات کند دوربین، و نورپردازی سرد و خاموش، فضای روانی اثر را تقویت کردهاند. موسیقی در این فیلم نقش مکمل ندارد، بلکه همچون یک شخصیت خاموش، در لحظات حیاتی ظاهر میشود و مسیر عاطفی مخاطب را هدایت میکند.
فیلمنامه «برف آخر» بر کنشهای درونی بنا شده است. دیالوگها کوتاه و بهشدت ایجاز شدهاند؛ گویی کارگردان آگاهانه از صراحت پرهیز کرده تا مخاطب را به کشف معنا از لابهلای تصاویر و سکوتها ترغیب کند. این تکنیک، هرچند ممکن است برای برخی تماشاگران عام دشوار باشد، اما برای مخاطبان جدیتر سینما، فرصتی برای درنگ، تأمل و تأویل فراهم میآورد.
از منظر محتوا، فیلم، روایتی نمادین از تنهایی انسان معاصر است؛ انسانی که در مواجهه با مرگ، گذشته، و گناهان شخصی خویش قرار میگیرد. برف در این فیلم، نهتنها یک عنصر طبیعی، بلکه استعارهای از تطهیر، فراموشی و گذر است. در این روایت، سکوتْ فریاد است و سکون، جنبش درونی.
«برف آخر» فیلمی است که بهرغم پرهیز از دیالوگهای پرطمطراق و رویدادهای شلوغ، توانسته با کمینه عناصر، بیشینهی معنا را منتقل کند. این اثر، سینما را نه ابزاری برای سرگرمی، بلکه زبان دیگری برای فلسفهورزی میداند؛ زبانی که بیآنکه چیزی بگوید، همهچیز را فریاد میزند.
خلاصه داستان فیلم برف آخر
فیلم برف آخر در ژانر اجتماعی و خانوادگی تولید شده و روایتی از روزهای تکراری زندگی یک دامپزشک است. این اثر در دوران زمهریر شمال کشور فیلمبرداری شده و مملو از صحنههای برفی و بکر زمستانه است. کارگردان فیلم برف آخر امیرحسین عسگری است که پیش از این برای فیلم بدون مرز جوایز نفیس بسیاری دریافت کرده. خلاصه داستان فیلم برف آخر از این قرار است که یوسف در شهری کوچک دامپزشک است، او روزها به گاوداریها سرکشی میکند و شبها به شکار گرگ میرود. او روزی به دل آتش میزند تا جان گاوها و گوسالهها را نجات دهد که بدنش دچار سوختگی میشود؛ این موضوع زندگی او را تحت تأثیر قرار میدهد و در این میان به واسطه گرگی زخمی با زنی به نام رعنا آشنا میشود که برای رهاسازی و کنترل جمعیت گرگها وارد شهر شده است.
در دنیای امروز که بسیاری از آثار سینمایی درگیر شتابزدگی، صحنههای پرکشش تجاری و روایتهای پرزرقوبرقاند، «برف آخر» همچون نقطهای آرام در مرکز طوفان میدرخشد؛ فیلمی که در سکوت خود، حرفهایی بسیار برای گفتن دارد.