
زمان خیری، نوازنده نی، در این آیین گفت: فقدان این استاد برای ما که از اهالی نینوازی هستیم، همیشه احساس میشود و داغش برای ما تازه است.
او افزود: از کودکی با صدای ساز جمشید عندلیبی بزرگ شدم، شاید چهار پنج سالم بود، در نوار کاستهایی که آن زمان منتشر میشد، صدای نی او را از آثاری که برادرش ساخته بود و شهرام ناظری خوانده بود و دیگر اساتید میشنیدم. بدون اینکه با ردیف و دستگاههای موسیقی آشنایی داشته باشم، از ساز زندهیاد عندلیبی لذت میبردم و بعدها که آثار او با خوانندگی محمدرضا شجریان منتشر شد، شیفته ساز نی این هنرمند شدم اما شرایط و امکان آن وجود نداشت که برای آموزش موسیقی نزد زندهیاد عندلیبی بروم.
خیری گفت: جایگاه زندهیاد عندلیبی در نینوازی کشور برجسته است، شکی در آن نیست و بر کسی پوشیده نیست، ساز او مختص خودش بود. هنرمندان دو دسته هستند؛ آنها که استعدادها و تواناییهایی را که خداوند در نهادشان گذاشته است رشد میدهند و به جامعه ارائه میدهند و عدهای دیگر تقلید میکنند یا رهرو استادان دیگر هستند.عندلیبی به محضر خیلی از بزرگان موسیقی راه یافت، خدمت آقای کسائی، محمدرضا لطفی و دیگران هم رسید اما خودش بود، صدای سازش مشخص است که خودش است و همیشه هم در تاریخ میماند.
حسام الدین سراج، خواننده، نیز در این آیین گفت: ما گروهی به نام «بیدل» داشتیم که سال ۱۳۷۳ به سرپرستی جلال ذوالفنون تاسیس شد. جمشید عندلیبی نوازنده نی، محمد فیروزی نوازنده عود، آرش فرهنگفر نوازنده تنبک، مسعود حبیبی نوازنده دف و هادی منتظری نوازنده کمانچه بودند. امروز بسیار متاثرم، روز گذشته با آقای حبیبی تماس گرفتم، حالش خوب نبود، سه روز گذشته با هادی منتظری تماس گرفتم و گفت جراحی قلب باز داشته است و جمشید عندلیبی عزیز را خیلی زود از دست دادیم، استاد ذوالفنون هم در قید حیات نیست. بههرحال امیدوارم در این دو روزه عمر با این چند نفری که در قید حیات هستند، بتوانیم اثر مثبتی داشته باشیم و ادای دینی نسبت به بزرگان موسیقی کنیم.
قطب الدین صادقی، نویسنده و کارگردان تئاتر، در ادامه این آیین گفت: کردها بهرغم این همه رنج، جنگ و ستم، با موسیقی و هیجانی که در تمام جلوههای فرهنگیشان وجود دارد، هنوز شادترین ملتها هستند. این ذخیره تاریخی است و در ناخودآگاه قومی جمشید عندلیبی وجود داشته که یادگار و تجربه نیاکان است، آن شور و شیدایی، هیجان و ترنمی که جمشید در نی مینواخت، ریشه اولش در اینجاست. همچنین او میراث خانوادگی غنی داشته است، پدربزگش، خلیفه عبدالصمد نوازنده برجسته دف بود که چندین سرود مذهبی سروده است که «جانان ما محمد» و «باز وطنم آرزوست» از جمله آنهاست. حکمت نوبری، دایی جمشید، یکی از بهترین خوانندههای زمان ما بود. برادران و خواهرانش در یک جوی از فرهنگ و سنت پرورش یافته بودند که اینها در پشتوانه هنر و خلاقیت جمشید بیتاثیر نیست.
او با اشاره به عملکردهای موسیقی گفت: اولین عملکرد این هنر، حدیث نفس است. هیچ هنری مثل موسیقی به صورت مستقیم از ناخودآگاه برنمیآید و بر ناخودآگاه نمینشیند. شوپنهاور میگوید که همه هنرها سعی میکنند خودشان را به پای موسیقی برسانند اما نمیرسند. قاطعتر، وسیعتر و مستقیمتر از هنر موسیقی نداریم. براساس این ویژگی موسیقی، عندلیبی در هر قطعه که مینواخت این حدیث نفس و آتش درون وجود داشت، او روحی از آتش داشت و آن را در دمیدن نیاش متوجه میشدید و میشنیدید.
صادقی افزود: براساس عملکرد دوم موسیقی، هیچ هنری مثل موسیقی در تلطیف عواطف انسان کوشا نیست. مهمترین عملکرد موسیقی بیان زیباییهای انسانی و عواطف است و اگر این تضعیف شود، مطمئن باشید خشونت جامعه بیشتر میشود. بزرگترین عملکرد موسیقی، از بین بردن خشونت است و چه نوایی زیباتر از نی جمشید که میتواند در جای خودش، این تلطیف عواطف را انجام دهد.
این کارگردان با اشاره به کارکرد سوم موسیقی اظهار کرد: شوپنهاور میگوید انسان چون به مرگ آگاه است، همه جا را بیهودگی و ناپایداری میبیند، ذاتا یک موجود پر از اضطراب است و تنها راه چیرگی بر این اضطراب هستی، فقط فرهنگ و هنر است که میتواند به عنوان یک انگیزه بزرگ در ما وصل بودن به جهان و اعماق به جفا رفتن را بیاموزد، باید کمک کند بر بیهودگی جهان و زندگانی چیره شویم، زیباییهای آن را ببینیم و به عنوان یک مامن به آن پناه ببریم.
او فزود: عملکرد چهارمی هم با تاثیر از موسیقی سنتی و دهه ۵۰ به بعد به خصوص بعد از انقلاب برای موسیقی پیدا کردم که مرحوم محمدرضا لطفی و حسین علیزاده در آن نقش داشتند و با زخمههای کوبندهشان یک تپش انقلابی وارد موسیقی ایرانی کرده و آن را از آن حالت مجلسی و محفلی خارج و از آه و نالهها دور کردند و یک شوری به پا کردند. بار اول که اثر «نینوا» را شنیدم، به وجد آمدم، باورم نمیشد و فکر میکردم که چگونه میشود از دل این نی که میتواند انسانیترین، عاطفیترین و درونیترین ساز ایرانی باشد، این تپش انقلابی ایجاد شود.
علی جهاندار، خواننده موسیقی سنتی، نیز در ادامه این آیین با بیان خاطرهای از همکاری با زندهیاد جمشید عندلیبی گفت: میگویند که انسانها را باید در سفر شناخت. با همراهی جمشید عندلیبی، سفری به اروپا داشیم، تا این سفر تمام شد، دو ماه طول کشید، حدود ۱۷ شب برنامه داشتیم و آثار ارزشمندی را اجرا کردیم. جمشید عندلیبی بینیاز و پربار بود و حریف کار خودش بود و خیلی سهل و آسان روی صحنه حضور پیدا میکرد. در رفاقت هم خیلی گذشت داشت، در زمان اجرا، او یک ریتم کردی و خاصی داشت و خیلی ساده و راحت بود.
محمدجلیل عندلیبی، آهنگساز و برادر زندهیاد جمشید عندلیبی، نیز در این آیین گفت : هنرمند در جامعه نباید تنها باشد، هنرمند واقعی عزلتگزیده است، پررو نیست، این است که جامعه باید هوشیار باشد و یک رباعی از ابوسعید ابوالخیر میخوانم؛ «آن روز که بنده آوریدی به وجود/ می دانستی که بنده چون خواهد بود/یا رب تو گناه بنده بر بنده مگیر/کین بنده همین کند که تقدیر تو بود.»
عندلیبی افزود: متولیان هنر باید مواظب نگینهایی مثل جمشید عندلیبی، پرویز مشکاتیان و محمدرضا لطفی باشند. هنرمند باید ریاضتکشیده باشد و هر جایی پا نگذارد. این جامعه است که تخریب میکند. مولانا میگوید که «بیا تا قدر یکدیگر بدانیم/ که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم» من مصرع را به یکدیگر مرتبط کردم؛ «بیا تا قدر یکدیگر بدانیم/ چرا مردهپرست و خصم جانیم». جمشید جان جایت خالی، یادت زنده باد، شب سالگردش است یک فاتحه میخوانیم.
جمشید عندلیبی، موسیقیدان، آهنگساز و نوازنده برجسته نی، ۱۵ اسفندماه سال گذشته در ۶۶سالگی بر اثر ایست قلبی درگذشت.