از هامون تا ایران؛ «بادار» سفیر صمیمت سیستان

سریال «بادار» به کارگردانی سیروس حسنپور و تهیهکنندگی رشید حاجتمند، از متفاوتترین تولیدات تلویزیون در سالهای اخیر است. این مجموعه ۳۰ قسمتی با تمرکز بر زندگی یک خانواده سیستانی، نهتنها به قصهای خانوادگی میپردازد، بلکه بستری برای بازنمایی فرهنگ، گویش، آداب، موسیقی و شیوه زیست مردم سیستان و بلوچستان فراهم کرده است. اهمیت این انتخاب در آن است که رسانه ملی در سالهای اخیر کمتر توانسته روایتی واقعی و غیرکلیشهای از این خطه به نمایش بگذارد.
از برجستهترین ویژگیهای «بادار» توجه جدی به اصالتهای فرهنگی و جغرافیایی منطقه است. سازندگان اثر پیش از تولید، تحقیقات میدانی گسترده انجام داده و از مشاوران محلی در حوزه زبان، آداب و رسوم و حتی جزئیات زندگی روزمره بهره گرفتهاند. این تصمیم باعث شده تصویر ارائهشده از سیستان و بلوچستان از مرز «بازنمایی تلویزیونی» عبور کند و به یک تجربه فرهنگی نزدیکتر شود.
استفاده از بازیگران بومی در کنار چهرههای حرفهای تلویزیون، ترکیبی از اصالت و تجربه ایجاد کرده است. این انتخاب نهتنها به باورپذیری اثر افزوده بلکه به معرفی استعدادهای تازه و کمتر دیدهشده در عرصه بازیگری نیز کمک کرده است.
مثالی از یک تلویزیونِ متعهد
«بادار» تنها یک قصه خانوادگی نیست؛ این سریال در دل داستان، به مهمترین چالشهای اجتماعی و زیستمحیطی منطقه نیز میپردازد. بحران بیآبی و خشکشدن هامون، مشکلات معیشتی خانوادههای محلی و موضوع انقراض گاوهای اصیل سیستانی، همگی در روایت اثر حضوری پررنگ دارند.
این انتخاب نشان میدهد که سازندگان به دنبال صرفاً سرگرمیسازی نبودهاند، بلکه دغدغه اجتماعی و زیستمحیطی نیز داشتهاند. به همین دلیل، «بادار» را میتوان نمونهای از تلویزیون متعهد دانست که تلاش میکند علاوه بر روایت داستانی جذاب، بخشی از حافظه فرهنگی و زیستبومی ایران را نیز ثبت کند.
بازیگران سریال با پذیرش نقشهای دشوار و چندلایه، به کیفیت اثر افزودهاند. محمد رشنو در نقش «بادار» شخصیتی متناقض و پرتنش را ایفا میکند که همزمان سختکوش و متعهد، اما درگیر خشم و بیاعتمادی است. آزیتا ترکاشوند در نقش «گلرخ» بهعنوان مادری که کانون خانواده را حفظ میکند، تصویری انسانی و ملموس خلق کرده است. فرشته سرابندی نیز در نقش «شهربانو»، شخصیتی چندوجهی و مقاوم ارائه میدهد که بهخوبی نشاندهنده جایگاه زن در خانواده و جامعه محلی است.
چالش اصلی بازیگران، اجرای لهجه سیستانی بود که با تمرین مستمر و نظارت مشاوران محلی به سطحی قابلقبول رسید. این تلاش نشاندهنده عزم گروه سازنده برای نزدیک شدن به واقعیت است، حتی اگر اجرای صد درصد دقیق لهجه امکانپذیر نبوده باشد.
پیام ملی در قالب روایت بومی
«بادار» با انتخاب یک جغرافیای خاص، پیامی ملی و فراتر از مرزهای محلی منتقل میکند. سریال تلاش دارد نشان دهد همبستگی خانوادگی، امید و مقاومت در برابر مشکلات، ارزشهایی هستند که محدود به یک قوم یا منطقه نیستند، بلکه سرمایههای مشترک ملیاند. در واقع، این مجموعه با روایت بومی خود توانسته پلی ارتباطی میان فرهنگهای متنوع ایران بسازد و نگاه تازهای نسبت به سیستان و بلوچستان ایجاد کند.
البته نباید دور از نظر داشت که با وجود نقاط قوت متعدد، «بادار» همچنان ظرفیت ارتقا دارد.
ریتم روایت: گاهی تأکید بر جزئیات فرهنگی و آیینی باعث کند شدن ریتم قصه میشود. ایجاد توازن میان معرفی فرهنگ و پیشبرد درام، میتواند به جذب مخاطب گستردهتر کمک کند.
تنوع ژانری: در حالی که ملودرام خانوادگی ستون اصلی روایت است، افزودن خردهداستانهای پرکشش یا بهرهگیری از ژانرهای مکمل، میتواند سریال را برای نسل جوان جذابتر کند.
گسترش استفاده از بازیگران بومی: هرچند ترکیب فعلی موفق بوده، اما ظرفیت بالای استعدادهای محلی نشان میدهد این حضور میتواند گستردهتر و پررنگتر شود.
در نهایت باید تاکید کرد که «بادار» بیش از آنکه صرفاً یک سریال باشد، سندی فرهنگی از زندگی و هویت مردم سیستان و بلوچستان است. این اثر نشان داد که روایتهای بومی، اگر با دقت و احترام ساخته شوند، نهتنها برای مردم همان خطه، بلکه برای همه مخاطبان کشور ارزشمند خواهند بود.
موفقیت «بادار» میتواند نقطه آغاز مسیری تازه در رسانه ملی باشد؛ مسیری که به جای بازتولید کلیشهها، به روایتهای اصیل بومی و تنوع فرهنگی ایران میدان بیشتری میدهد.
انتهای پیام/
پیشنهادی باخبر
تبلیغات