مهدی میرجلیلی به عنوان رئیس بسیج ورزشکاران میهمان کافه خبر بود تا از این اهمیت بگوید و درباره فعالیت های فرهنگی ورزش و ورزشکاران و اتفاقات جذاب این حوزه صحبت کند.
یکی از برنامه های ما در سطح ملی به مناسبت هفته بسیج، برگزاری جام شهدای اقتدار بود. گرامی داشت شهید حاج حسین سلامی به شعار یار دوازدهم، یا دوازدهین یار، شهید اقتدار. دوستان سوال می کردند که چرا یار دوازدهم. شهید سلامی یک ارادت و علاقه ویژه به جامعه ورزش داشتند. نه فقط ورزش بلکه هنرمندان و اصحاب رسانه به عنوان یک فرمانده کل سپاه ایشان به حوزه ورزش و رسانه و بخش های دیگر واقعا علاقه زیادی داشتند. دیداری که سردار سلامی با عزیزان ما در فدراسیون کشتی با کشتی گیران داشتند. در فدراسیون فوتبال، بک نشست صمیمی با جامعه فوتبال از تیم های ملی فوتبال و فوتسال و فوتبال ساحلی و پیشکشوت ها داشتند . آن جا لباسی با نام شهید سلامی با شماره دوازده به ایشان تقدیم شد. بعد از شهادت ایشان، دختربزرگوارشان روایت کردند که پدرم این لباس را می پوشیدند و مسابقات تیم ملی فوتبال را تماشا می کردند. ما تصمیم گرفتیم با همکاری فدراسیون فوتبال و سازمان ورزش شهرداری و شبکه ورزش و شبکه سه و وزارت ورزش و جوانان در هفته مبارک بسیج بین چهار تیم محبوب کشور، یک تیم پیشکسوتان باشگاه فرهنگی ورزشی پرسپولیس، استقلال و منتخبین پیشکسوتان تیم ملی فوتسال و منتخبین تیم ملی فوتبال و عزیزانی که بعضا در جام جهانی ۹۸ حضور داشتند این مسابقه و رویداد را با نام شهید سلامی برگزار کنیم که با حضور رئیس محترم فدراسیون فوتبال، جناب آقای قلعه نویی سرمربی تیم ملی فوتبال و آقای وحید شمسایی به عنوان سرمربی تیم فوتسال که خودشان در این تیم به عنوان پیشکسوت بازی می کردند. در هر تیم ترکیبی از پشیکسوتان بعلاوه دو نفر هنرمند، اصحاب رسانه یا مداح بودند. باتوجه به علاقه ای که اول عرایضم صحبت کردم که شهید سلامی به این جامعه داشت، در ترکیب تیم ها از عزیزان هنرمند، اصحاب رسانه و بعضا مداح داشتیم و یک انسجام بین تیم ها شکل گرفت که در رویداد جام شهدای اقتدار با حضور دختر بزرگوار شهید سلامی شرکت کردند. در همان رویداد، عزیزان ما در این چهار تیم، لباسی که منقش به تصویر بزرگوار سردار سلامی بود را امضا کردند و همان جا به دختر بزرگوار شهید سلامی اهدا شد .این کمترین کاری بود که می شد در جهت قدردانی از رشادت های بزرگمردانی انجام داد که با تقدیم جانشان برای ما امنیت به ارمغان آوردند. مجدد تشکر می کنم از عزیزان در شبکه سه و ورزش و در اصحاب رسانه و همه عزیزانی که کمک و همراهی کردند تا این کار ارزشی و معنوی انجام شود و اگر که توفیقی باشد، این رویداد را سال آینده در سطح استان ها برگزار کنیم.
حتی برخی گله کردند که چرا به ما نگفتید؟ باور کنید. بعد گفتند آیا می شود شش یا هشت تیم کنیم؟لذا به آن ها گفتیم این تجربه اول ما در این رویداد است و برای موارد بعدی حتما هر سال همین زمان قرار است که جام رشادت و اقتدار برگزار شود و حتی در سطح استان ها برگزار کنیم. پیشنهادی را دوستان در این کمیته های تخصصی دادند که از هفته دفاع مقدس در سطح استان ها شروع کنیم و بعد به صورت کشوری در هفته بسیج برگزار کنیم و رقابت ها ملی شود. دوستان کار خواهند کرد تا این کار دلی که دوستان حضور پیدا کردند و برای حضور علاقه داشتند {انجام شود}. این عزیزانی که برای تماشا آمدند و عزیزانی که حضور پیدا کردند، دو الی سه ساعت در سالن نشستند تا با ورزشی ها و هنری ها و اصحاب رسانه صحبت کنند و عکس بگیرند و هم بازی بسیار جذاب را ببینند. به برخی از پیشکسوتان به شوخی می گفتم که بعد از این که از ورزش حرفه ای دور شده اند همچنان بدن آماده است و در زمین حرکات نمایشی و نمادین وجود داشت و واقعا خودم از بازی لذت بردم و این که رفقای قدیمی را با این رویداد دور هم جمع کردیم.
بسیج، یک نهاد مردمی برخاسته از مردم و برای خدمت به مردم است. گواه حرف من، ان تعریف حضرت آقا است که می فرمایند بسیج پاره تن مردم است. از مردم جدا نیستیم. یکی از عرصه های خدمت ما به مردم، مرزش است. لذا در حوزه تسهیل گری و کمک و انسجام و هم افزایی و مباحث فرهنگی در کنار جامعه ورزش هستیم و این که چه زمانی تاسیس شدیم، سال ۸۱ بود که بسیج ورزشکاران در دل تربیت بدنی بسیج شکل گرفت. این دو تا سال ۸۸ یا ۸۹ سازمان باهم کار کردند و سپس از هم جدا شدند و تبدیل به سازمان تربیت بدنی بسیج و سازمان بسیج ورزشکاران کشور شد.

چون حجم کار بالا بود. در ورزش بسیج مانند باشگاه مقاومت و تیم ها و آمادگی جسمانی و کوه پیمایی و ساخت و ساز و دوره های مربیگری وجود داشت و این جا بخش فرهنگی و معنوی و بسیج کنندگی جامعه ورزشی بود. لذا از آن جایی که دو ماموریت تحت الشعاع قرار نگیرد، این سازمان جدا شد و بسیج ورزشکاران مانند اقشار دیگر مانند بسیج دانش آموزی و کارگری و جامعه پزشکی در حوزه تخصصی خودش با حوزه جامعه ورزش، شروع به کارهای فرهنگی و معنوی کرد و تا به امروز عزیزان ما در بسیج ورزشکاران زحمات بسیار زیادی کشیده اند. امروز که به عنوان خادم در این مجموعه کار می کنیم، سعی کرده ایم که با همان نگاه و تکلیفی که دوستان برای ما تعریف کرده اند و به ویژه منویات مقام معظم رهبری که ایشان مکرر در حوزه معنوی و اخلاق و فرهنگ و الگوسازی و الگو پروری تاکید دارند، تلاش می کنیم این اتفاق خوب رقم بخورد و یکی از دستاوردهای خوبی که سازمان بسیج ورزشکاران داشته است، برگزاری دو دوره کنگره ملی شهدا بود که هر دو دوره، جامعه ورزش در منزل حضرت آقا مشرف شدند. در دوره دفاع مقدس، پنج هزار شهید ورزشکار داریم و در دفاع از حرم آل الله ۱۳۵ شهید ورزشکار داریم و در جنگ تحمیلی دوازده روزه صهیونیستی آمریکایی ۱۰۵ شهید ورزشکار داریم. بیش از ۵۲۴۰ ورشکار شهید داریم که برگزاری کنگره و معرفی شهدا و سیره شهدا به جامعه ورزش و پیوند زدن قهرمانان امروز به قهرمانان دیروز، همه تکلیف سازمان بسیج ورزشکاران است.
یکی از راهبردهای اصلی ما، روحیه پهلوانی و جوانمردی در جامعه ورزش است. چون ورزشکاران ما و قهرمانان ما با کارهای دلی و اعتقادی که انجام می دهند، از سکو و مدال و شهرت گذشته اند. وقتی از شهدای ورزشکار نام می بریم، در رشته خودتان شهید اسماعیل علوی را می بینید. قهرمان آسیا و رکورداری که سالن هم به نام این شهید بزرگوار است. ایشان از سکو و مدال گذشت. البته ورزشکار جوانمرد و پهلوانی داریم که با اعتقادش با دلش با ورزشکار رژیم سفاک و کودک کش مسابقه نمی دهد. او پهلوان و جوانمرد است. او از مدال و شهرت و سکو می گذرد. این گذشته با آن گذشته یکی است. این ها پهلوانان ماندگار ما شده اند که با یک اعتقاد در این مسیر پهلوانی و جوانمردی و فتوت گام بر می دارند. بچه های ما با غیرت {هستند}. معتقدم جامعه ورزش ما پرورش یافته مکتب عاشورا است. دست آموز مدرسه امامین انقلاب اند. این عزیزان در مسیر قرب الی الله پرورش یافته و رشد یافته اند. در سال ۱۴۰۱ ورزشکاران چندین کشور که با رژیم صهیونیستی مسابقه نداده بودند را برای تجلیل آورده بودیم. یکی از آن ها مسیحی بود. من نمی دانستم. وقتی از او تشکر کردم او فرمود که من مسیحی هستم. گفتم که چرا مسابقه ندادید؟ گفت من مصاحبه ورزشکاران ایرانی را در فضای مجازی دیدم که گفته بودند ما نمی خواهیم دستمان به خون افراد بیگناه مردم مظلوم فلسطین آلوده شود. ما با اعتقادمان مسابقه نمی دهیم. این رژیم سفاک و کودک کش است و ما با او مسابقه نمی دهیم. وقتی این مصاحبه را می بیند و در رقابت با ورزشکار رژیم سفاک و کودک کش صهیونیستی برخورد می کند، انصراف می دهد و مسابقه نمی دهد. ما هم نمی دانستیم. در ایران و همراه با ورزشکاران ایرانی تجلیل و تقدیر کردیم. این یک همایش بین المللی بود که ورزشکارانی از ۸-۹ کشور که با اسراییل مبارزه نکرده بودند را در کنار ورزشکاران خود تجلیل کردیم. به عنوان این که جوانمرد و پهلوان هستند و از سکو و شهرت دارند عبور می کنند. از مدال عبور می کنند. چون این یک کار دلی بود.
می توانم به جرئت بگویم اولین نهادی که به صورت علمی و عملی کار استعداد یابی را انجام داد بسیج بود. سال ۱۳۸۷-۱۳۸۸ بود که استارتش زده شد و در درجه اول با ۱۰-۱۱ رشته ورزشی که بعد توسعه پیدا کرد تا به امروز. در کشور استعدادهای عجیبی در رشته های مختلف داریم و بر اساس زیست بودم و شرایط اقلیمی و زیرساخت هایی که وجود دارد، به استان ها سهمیه و مجوز راه اندازی پایگاه های استعداد یابی صادر شد. جا دارد این جا از سردار یزدانی یاد کنم که آن زمان مسئول وقت تربیت بدنی بسیج مستضعفین کل کشور بودند و با کارگروه و تیم قوی که داشتند این استعدادیابی شکل گرفت. خودم در استان رئیس تربیت بدنی سپاه استان بودم که در رشته تکواندو و تیراندازی با کمان و شنا پایگاه استعدادیابی داشتیم. امروز این پایگاه های استعداد یابی در کشور توسعه پیدا کرده است. این استعدادها به صورت علمی و تجربی شناسایی می شوند. آزمون هایی از آن ها گرفته می شود و بعد از فرآیند تست ها و آزمون ها و مسابقات، در تیم های منتخب استان قرار می گیرند و بعد در رقابت ها و مسابقات قهرمانی بسیج کشور حضور پیدا می کنند و از دل این ها نفرات برتر در تیم های باشگاه مقاومت و از این جا به بعد بر اساس توانمندی و قابلیت آن ها در رشته های مختلف در اردوهای تیم ملی قرار می گیرند. تعامل با فدراسیون ها و هیئت های استانی در این بخش خیلی مهم بود و حتی منجر به انعقاد تفاهم نامه و هم افزایی می شد و دوره های مشترک بود. حتی یادم است مسابقات جایزه بزرگ گذاشتیم. یعنی بچه های تیم ملی تیراندازی با کمان با بچه های قهرمانی ما در المپیادهای استعدادیابی رقابت می کردند. از همان جا عزیزان ما در فدراسیون ها در بخش استعدادیابی، بچه ها را شناسایی و دعوت به اردوی تیم ملی می کردند.
امیر مهدی زاده (کاراته) – در باشگاه مقاومت بود. برخی اوقات که در اردوی تیم ملی و ورزشکاران را می بینیم، می گویند ما استعدادیابی بسیج بوده ایم. یا می گویند در باشگاه مقاومت بازی می کردم. نکته این است که بسیج، خود مردم است و از دل مردم بوده است، این غزیزان ما رشد کرده اند و امروز در تیم ها و باشگاه ها قرار گرفته اند. این استعدادیابی پشتوانه سازی برای تیم های ملی است. اخیرا کارهای خوبی وزارت ورزش و آموزش و پرورش در این چند ساله انجام می دهند و باید یک هم افزایی دوباره رخ دهد. یعنی هم آموزش و پرورش و هم دستگاه و نهادی مانند بسیج که در اقصی نقاط کشور یک پایگاه دارد و مسئول تربیت بدنی دارد و رویداد انجام می دهد، به همراه مجموعه وزارت ورزش و جوانان یک هم افزایی داشته باشد که این هم افزایی منجر به یک ورزش قوی برای ایران قوی شود. این استعدادهای برتری که شکل گرفته اند، کار خوب و ارزشمندی هستند و بسیج هم می تواند در کنار آن دو دستگاه نقش آفرین باشد. در یک منطقه و روستا هیچ نهادی وجود ندارد. ولی پایگاه بسیج هست. آن جا رویدادی برگزار می شود و مسئول تربیت بدنی ما در آن پایگاه متوجه می شود که این نوجوان ما یک استعداد ورزشی است. می تواند به بخش و شهرستان بیاورد و تا سطح استان حمایتش کند. اکثر بچه های ملی پوش ما از همین روستاها و بخش ها آمده اند و می توانندت تاثیرگذار برای آینده قوی و ایران قوی ما باشند.
بسیج یک سازمان تنها نیست. یک فرهنگ و تفکر و مکتب است. این که می گویید چطور می شود یک ورزشکار و یک بسیجی از یک زندگی دل می کند و برای دفاع از حرم آل الله جان خود را تقدیم می کند، چون فرهنگ مکتب است و کار دل است و یک هدف بالاتر وجود دارد. می گویم یک معامله با خدا انجام داده است که آن زندگی و حیات بعدی برایش مهم تر بوده است. دوما می گوید که من تکلیفی برای دفاع از این آب و خاک و اعتقاد و باور دارم. چون در اول صحبتم گفتم که در مکتب عاشورا رشد کرده اند. به شهید مرحمت بالا زاده اشاره می کنم. او یک نوجوان ۱۳ ساله از روستای گرمی از استان اردبیل است که آن زمان جزو تبریز بوده اند. وقتی می خواهد به جبهه اعزام شود، نمی گذارند. می گویند سن تو کم است. این بچه ۱۳ ساله در خیابان پاستور می ایستد – آن زمان حضرت آقا رئیس جمهور بودند – محافظ ها می گویند چه کار داری؟ می گوید آمده ام آقای رئیس جمهرو را ببینم. وقتی ماشین حضرت آقا می آید، آن جا شروع می کند به صدا زدن. حضرت آقا می بیند یک نوجوان آذری زبان ایستاده است. از او می پرسند این جا چه می کنید؟ ایشان با بغض سلام به آقا می کند و آقا دستی به روی سرش می کشد و با ترکی با او صحبت می کند و به آقا می گوید که آمده ام از شما خواهشی کنم. به روحانیون و مداحان بگویید که روضه قاسم بن حسن نخوانند ۸:۲۷... آقا می گوید برای چه؟ می گوید اگر جنگ برای ۱۳ ساله ها بد است، چرا قاسم در روز عاشورا بود. پس بگویید دیگر روضه قاسم نخوانند. آقا یادداشتی به امام جمعه وقت تبریز می دهند که ایشان به جبهه برود. این که می گویم فرهنگ، این است.
وقتی با بچه های تیم ملی و پیشکسوت ها و قهرمانان در منزلشان حضور پیدا می کنند و با آن ها صحبت می کنند، می بینیم مانند کوه ایستاده اند. ورزشکار و قهرمانی که شهید شده است، پدرش، مادرش، خواهرش، یک نفر از اعضای خانواده آن ها هست. منزل شهیده ورزشکاری که می روم، عمویش می گوید من مانده بودم زیر تابوت برادرم بروم یا زن برادرم یا بچه برادرم بروم. تارا حاجی میری یک شهیده ۹ ساله ژیمناستیک بوده است که به عمویش می گوید می خواهم به مسابقات بروم و قهرمان شوم و عکس من را در شهر بزنند. ایشان نه تنها قهرمان، بلکه پهلوان شد و عکسش در کل ایران و حتی در دنیا زدند. این چقدر می ارزد؟ این فرهنگ و تفکر هست و یکی از ماموریت های ما این است که قهرمانان امروز با قهرمانان دیروز با واسطه همین شهدا پیوند بزنیم.
منزل شهیدی رفتم که دو بار به منزلشان رفتم. این هم دلیل داشت. یک بار رفتم به این دلیل که این شهید ورزشکار است و برای تکریم و تجلیل و با حضور برخی چهره های ورزشی رفتم. دیدم این شهید به پدرش یک جمله گفته است. پدر می گفت چند ماهی بود که پسرم درباره شهید همت و شهید باکری و خرمشهر صحبت می کرد. نکته ای پسرم گفت که اگر خواستی سنگ قبر برایم بگذاری، روی سنگ قبرم بنویس پسر ایران با لوگوی باشگاه پرسپولیس. گفتم این چه حرفی است؟ گفتم این چه حرفی است؟ تو باید برای من سنگ قبر برایم بگذاری. می گفت نمی دانستم پسرم کجا سیر می کند و چه می شود که از همت و باکری و خرمشهر می گوید. همین هم شد. پدر می گفت که پسرم که شهید شد، به وصیتش عمل کردم و روی سنگ قبرش چیزی جز پسر ایران با لوگوی باشگاه پرسپولیس ننوشتم. باعث شد که بار بعد با مدیرعامل وقت باشگاه پرسپولیس – آقای درویش - با چند پیشکسوت پرسپولیس مجدد به منزل این شهید برویم. دوستان هم یک پیراهن از باشگاه فرهنگی ورزشی پرسپولیس با نام این شهید زدند و به پدر این شهید تقدیم شود. شهید پارسا منصور بود.
در یکی از یادواره های شهدای ورزشکار در یکی از استان ها سخنران بودم. مرسوم است چون خانواده شهدا را دعوت می کنند و تکریم می کنند و تجلیل می کنند. ما نشسته بودیم و دیدم که یک خانم مسن دور سالم می چرخد و عکس ها را نگاه می کند. گفتم شاید به دنبال شخصی می گردد.دو سه صندلی بعد از من نشست. با آقایی که همراه این فرد بود صحبت کردم و پرسیدم که داستان چه بود؟ گفت ایشان مادر شهید است و دارد دنبال عکس پسرش می گردد. در سالنی که عکس ۱۰۰ عکس از شهدا است. گفت عکسش را پیدا نکرد. ناراحت شدم. به دوستان گفتم این خانم مادر شهید است و عکس پسرش نیست. گفت ما لیست داریم و از شهدای ورزشکار دعوت کرده ایم و عکسشان را زده ایم. ولی باز هم چشم. صحبت هایم که تمام شد، ایستادیم که تقدیر کنیم. این صحنه هیچ وقت یادم نمی رود. این مادر شهید ایستاده بود و موقعی که خانواده های شهدا تجلیل شدند، گفتند مراسم تمام. دیدم این مادر شهید هم با فاصله چند متری ایستاده بود و تجلیل نشد. احساسم این بود که این دوستان حداقل یک لوح برای این مادر شهید بزرگوار انجام دهند. ولی انجام نشد. یک لحظه به ذهنم آمد و رفتم به مادر شهید گفتم که قرار شده است در منزل شما و آن جا از شما تقدیر کنیم. گفت شما به خانه ما می آیید؟ گفتم بله. این مادر شهید هم وسیله نقلیه نداشتند. در ماشین یکی از مسئولین آن جا نشست و ما هم با ماشین خودمان رفتیم و لوحی را سریع آماده کردیم و هدیه ای گرفتیم و به منزل شهید رفتیم. در آن گیر و دارها ناراحت بودم و با دوستان صحبت می کردم که چرا این عکس را نگذاشتید و چرا تجلیل نکردید و در میان سوالات من که خیلی ناراحت بودم، گفتند ما لیست داریم. اصلا خانواده شهدای ورزشکار را دعوت کرده ایم. اسم ایشان در لیست نیست. ما اصلا دعوت نکردیم که به این جا بیاید . نمی دانم چطور این جا رفته است. در صحبت ها بودیم که تا به خانه ایشان رسیدیم. این مادر متوجه می شود. نشستیم و هنوز چای نیاورده، مادر گفت می شود شما در این اتاق بیایید؟ بلند شدیم و در اتاق رفتیم. گفت عکس پسر من را نگاه کنید. دیدم پسرش کاراته کا است و فرم می زند. گفت پسر من ورزشکار بود. به دوستان گفتم که شما دعوت نکردید و نمی دانستید. ولی پسرش می دانست که امروز مراسم شهدای ورزشکار است و خودش مادرش را دعوت کرده است. مادر در آن مراسم آمده است و این باعث شد که ما این شهید ورزشکار را بشناسیم و به آمار شهدای ورزشکار استان اضافه کنیم. این دوستان هیچ کدام نمی دانستند و دعوت نکردند. آن جا تقدیر و تجلیل کردیم. این که چه بوده و کجا بوده است رویمان نشد که از مادر بپرسیم. ولی این که ایشان متوجه شده بود و گفته بود که بیایید عکس پسر من را با لباس کاراته ببینید... می خواهم به شما بگویم این اتفاقات در حوزه ورزش می افتد. قهرمان و مدال آور ما می گوید مدالم را به گردن نمی اندازم تا زمانی که قاپی پیدا کنم و تقدیم به شهید کنم.

این یعنی ما قدردان رشادت شما شهدا هستیم. ورزشکار ۷:۵۷ که چادر مادر شهید را می بوسد و مدالش را به شهید می دهد و با شهید عهد می کند... روزی به بهشت زهرا رفتم. جمعه صبح با خانواده بودم. ناگهان یکی بالا سرم آمد و گفت استاد سلام. من را شناختی؟ من از بچه های ملی پوش رشته فلان هستم. ما مراسمی تحت عنوان آیین های بدرقه و استقبال داریم. بعضا به بهشت زهرا و جاهای مختلف می رویم. قهرمان های ما از شهدا مدد می گیرند و با شهدا ارتباط می گیرند. این پیوند وقتی به هم بخورد، اتفاقات خوبی در ورزش رقم می خورد و این لطف خداوند است.
بسیج، در سنوات گذشته بیش از سه هزار سالن فرهنگی ورزشی در کل کشور ساخت. سالن های فرهنگی ورزشی صالحین و نه دی و حتی زیرساخت هایی مانند چمن و استخر و زورخانه و هم در حوزه زیرساخت و هم در حوزه تجهیزات که حتی سال گذشته و سال قبلش، بسیج به تمام پایگاه های مقاومت یک سری اقلام ورزشی ارائه داد. این اتفاق در حال رقم خوردن است. در بسیج ورزشکاران چهار سال است که رزمایش جهادگران فاطمی را برگزار می کنیم. به تدبیر خوبی که سردار سلیمانی داشتند، همه اقشار برای خدمت به مردم، خودشان تخصصی رزمایش برگزار می کنند. این نام جهادگران فاطمی شد. چون هرجا به گره می خوریم، در دوران مقدس هم متوسل به حضرت زهرا می شدیم و این رزمایش هم جهادگران فاطمی شد. تخصصی برگزار می کنیم. اگر بررسی کنید، این رزمایش یک سال به میزبانی استان همدان و یک سال به میزبانی کرمان و سال بعد استان اصفهان و امسال هم که سال چهارم است به میزبانی استان مازندران برگزار می شود. اولا بچه هایمان مناطق کم برخوردار در حوزه ورزش و خانواده و جمعیت را شناسایی می کنند و علاقه آن ها هم به رشته ورزشی شناسایی می شود. می خواهیم این اقلام هدفمند توزیع شود. کار سختی است. مثلا به جاهایی در گذشته تاتامی می دادیم. در حالی که اصلا مربی رزمی یا علاقمندان به رشته ورزشی وجود نداشت یا کم بود. کار تخصصی اتفاق افتاد و عزیزان ما در یک منطقه باید تاتامی توزیع کنند و در منطقه دیگر باید میله والیبال و تور و توپ دهند و در منطقه دیگر باید میز پینگ پنگ و فوتبال دستی دهند. بر اساس آن علاقه، دوستان اقلام تخصصی و تجهیزات ورزشی آن هم در حد معمول می دهند. دوستان از ما می خواهند در جایی یک زمین چمن استاندارد ۹۰ در ۱۱۰ بزنید. شاید قرارگاه های محرومیت زدایی بسیج این کار را انجام دهند. ولی ما در کار تخصصی خودمان، سراغ این کارهای بزرگ نرفته ایم. این تجهیزات هم برای عموم مردم است. یا در حیاط مدرسه یا در حیاط مسجد می رود و هزینه ای از مردم دریافت نمی شود. از بخش های مختلف ورزش و بسیج و حتی گروه های جهادی خیر... جاهایی که مردم استفاده می کنند و عمومی است و پولی بابت آن نمی دهند.
همینطور استاد و هیئت علمی دانشگاه داریم که در بخش محروم در حوزه استعداد یابی ما کمک می کند. در حوزه آموزش حرکت های اصلاحی به ما کمک می کند. قهرمان و چهره ورزشی گمنامی داریم که در ساخت و ساز و رویداد کمک می کنن.د در موضوع کرونا که پیش آمد، قهرمانی داشتیم که ماسک می زد و بسته های معیشتی می داد و برخی جاها از کارت خودش می کشید و می گفت اگر این خانواده آمد تا این مبلغ می تواند خرید کند.
ما یک سری گروه های جهادی داریم که سازمان یافته و هدفمند هستند. یعنی منطقه و محله آن ها مشخص است و دارند فعالیت خود را انجام می دهند. یک سری گروه های جهادی ملی هم هستند که در مواقع خاص مانند سیل و زلزله به عنوان یک چهره و اسطوره حضور پیدا می کنند. مثلا در خوی یک گروه ورزشی به صورت چهره و اسطوره دو روز می روند و آن جا کمک می کنند. یا اگر سیل بیاید، حضور پیدا می کنند. یک سری خودجوش کار می کنند که قابل تحسین و تقدیر است. ولی ما بیشتر به دنبال آن هدفمندی خروجی کار در گروه های جهادی هستیم. امروز یک میز تنیس می دهیم. بعدش چه؟ ولی اگر برای این میز تنیس آموزش دادیم و بعد برایش آموزش و مسابقه گذاشتیم و استعدادها را شناسایی کردیم، این هدفمند است. نباید آن سرمایه بی خود و بی جهت هدر برود. یا در منطقه ای بسته معیشتی می دهیم. این که بعضی استان ها دوره مربیگری و داوری می گذارند برای این است که برای فرد اشتغال ایجاد شود. لذا آن گروه های جهادی و سازمان یافته و هدفمند می تواند خیلی موثر تر باشد و به رشد و اعتلای ورزش کمک کند و بستری برای انسجام و اتحادی باشد که نیاز داریم. در مناطق محروم زیاد رفته ام. برخی از ورزشکاران و قهرمانان سوال می کنند که چطور به تیم ملی برسیم؟ به آن ها می گویم از همین ورزش شروع کنید و با بچه ها هماهنگ باشید. اول در تیم های باشگاهی قابلیت های خود را نشان دهید. به تیم ملی خواهید رسید. آن ها امید دارند. اگر کار سازمان یافته و هدفمند انجام ندهیم، شاید آن ورزشکار و نوجوان به آرزوی خود نرسد.
اینجا دو نگاه وجود دارد. نگاه اول این که این کار دلی و اعتقادی است. بعید می دانم به هیچ کسی گفته باشند که نام سالن را شهید اسماعیل اعلمی بگذارند. یا به آقای دبیر کسی نگفته است که سالن ها را به نام شهید ابراهیم هادی و شهید مصطفی صدر زاده بگذارد. یک بار آقای دبیر صحبت می کرد که یک روز شنیدم شهید مصطفی صدر زاده به دنبال دوبنده من به عنوان یک کشتی گیر بوده است. امروز من به دنبال شهید مصطفی صدر زاده هستم که او چه کار کرده است و چه معامله ای با خدا کرده است. پس این کار دلی است. این نگاه اول است که برخی را داریم و در بخشی می بینیم نام سالن به نام شهید بخشنده و یا ابراهیم هادی خورده است. کوچک اند ولی دلی هستند. نگاه دوم این است که وقتی حضرت آقا می فرمایند زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست و شهدا را معرفی کنید این ها گنجینه های معنوی ما هستند، ما با نامگذاری سالن و فضای ورزشی به نام شهدا یا نامگذاری یک مسابقه به نام شهدا، این شهدا را زنده نگه می داریم که در ثواب و اجر شهادت شریک شویم. الان کوچک ترین کاری که می شود در جهان ورزش انجام داد همین است. در تقویم ورزشی قریب به اتفاق فدراسیون ها یک یا دو رویداد به نام شهدا می بینید. این ناشی از این است که جامعه ورزش، به این مدد و توسل به شهدا احتیاج دارد. محمدرضا گرایی در مسابقات جهانی خود، می گوید در کشتی با گرج، ۵-۱ عقب بودم. چند ثانیه زمان بیشتر نبود. دستم را روی تشک زدم و شهید! – شهید گمنام فدراسیون – این مدال برای تو است. رفت کشتی را ۹-۵ برد. آقای دبیر می گفت در ۱۴ ثانیه محال است. گرایی گفت من معجزه شهید را دیدم. خودش گفت که بین من و شهید گمنام چه گذشت و چه حرف هایی قبل اعزام زدیم بماند. ولی من معجزه شهید را دیدم. با تشریفاتی مدال خود را به شهید گمنام فدراسیون داد. این ها توسل است و نیاز دارند و هر چه بتوانیم در موضوع شهدا کار کنیم اثر دارد.
من از همان نوجوانی ورزش را شروع کردم. در مدرسه ای که بودم در تیم فوتبال مدرسه، رقابت های درون مدرسه ای و سطح آموزشی شرکت می کردم. معلم ورزش داشتیم که ما را در مجموعه فیت بال آورد. در تیم فوتبال شهرداری در یزد بازی می کردم. نوجوانان و جوانان در شهرداری بازی می کردند. بعد از آن توفیق داشتیم که در خدمت مقدس سربازی اعزام شویم. چون به والیبال علاقه داشتم، والیبال بازی می کردم. ولی تحصیلاتم حوزه ورزش بود، کمابیش در پاراگلایدر ۳۰-۴۰ پرواز و چند صعود ورزشی دارم. کمابیش چون علاقمند به رشته های ورزشی بودم، در تشکیلات سپاه هم کلاس رزمی داشتیم و در آن ها هم شرکت می کردم. یکی دو مدرک مربیگری دارم و تا به امروز که در کنار جامعه ورزش خدمت می کنم.
این ها از بچه های ما می ترسند. از ورزشکاران و قدرت ایران می ترسند. از انسجام تیم های ملی ما می ترسند. دشمن ذاتش دشمنی است. اگر ترامپ ویزا می داد باید تعجب می کردیم. او ذات دشمنی ما را نشان می دهد. از تیم ملی ایران و نام ایران و حضور ایرانی می ترسند. در حالی که وقتی شما در دنیا در ورزش های المپیک، ورزش را به عنوان صلح می دانیم، چرا باید جلوی ویزا و رشد تیم ملی و رقابتشان را بگیرید؟ این ها از ایرانی ها می ترسند و به بهانه های مختلف می خواهند به بچه های ما ویزا ندهند. کشورهای دیگر ناراحتند که چرا ایران نیست. چون دوست دارند در رقابت ها و مسابقاتشان رقابت با تیم ملی ایران را تجربه کنند. این ها این کارهای سیاسی گری خود را در ورزش انجام می دهند. این ها بهانه است. اصل ورزش نیست. دنبال پیام ورزش نیستند. چرا بیش از هزار ورزشکار را در غزه و فلسطین به شهادت رساندند؟ چرا ۸۰ ورزشگاه را تخلیه کردند؟ مگر این ها حق زندگی و ورزش کردن نداشتند؟ چرا ورزشکاری که از فلسطین حمایت می کند محروم می کنند؟ چرا ورزشکاری که با رژیم صهیونیستی مبارزه نمی کند محروم می کنند؟ اعتقاد و دلش است. آزاد است. این ها دشمنی است و وجود داشته و خواهد داشت. ولی ورزشکاران و ملی پوشان و قهرمانان ما پای اعتقادات خود تحت هر شرایطی ایستاده اند. این خاک و این آب و این مرز و این اعتقاد و این مردم مقدس هستند. شهید سلیمانی فرمود جمهوری اسلامی حرم است. لذا برای محافظت از این حرم همه جوره ایستاده ایم. یک بار باید شهید دهیم و یک بار باید در تورنومنت شرکت نکنیم. در همین جنگ به بسیج دانشجویی ما ویزا به آلمان ندادند و نگذاشتند تیم دانشجویی اعزام شود. لذا این دشمنی ها وجود دارد. ولی بچه های ما محکم و پر قدرت ایستاده اند. امروز شما در کشورهای همبستگی اسلامی جایگاه ایران را نگاه کنید. در بازی های بحرین جایگاه ایران را ببینید. در مسابقات کشورهای اسلامی و قبل تر از آن دانش آموزی که بچه ها اعزام شدند نگاه کنید که نام و اقتدار و عزت ایران و اراده ایرانیان برای ورزش هست. لذا این ها با سیاسی کاری و توطئه ها به جایی نخواهند رسید.
واقعیت برعکس است. داستانی که ورزشکاران با ترامپ تقابل می کنند وجود دارد. در ورزشگاه که حضور پیدا می کند و او را هو می کنند. یک عالم صحبت از ورزشکاران مطرح علیه ترامپ داریم. انگار جبران آن کمبودی است که بگوید این نیستم. از این ابزار استفاده می کنند، چون مردم دنیا به رژیم صهیونیستی و سیاست های این ها نفرت دارند و اعلام انزجار می کنند. این ها می خواهند عادی سازی کنند و وجهه بخرند. ترامپ بین ورزشکاران وجهه داخلی خوبی ندارد. بررسی عمیق کرده ایم و حتی در این حوزه کلیپی ساخته شده از واکنش ورزشکاران دنیا به خصوص داخل امریکا نسبت به ترامپ و سیاست هایش.

اگر این رویداد در عربستان نبود و در جای دیگری بود و آقای شمسایی این کار را انجام می داد، باز همین سوال را از او می پرسیدید؟ نکته این جا است که کار آقای شمسایی دلی بوده است. آقای فردوسی پور در مواقع دیگر که اتفاقاتی مانند غزه و مردم غزه می افتد، سکوت می کند. اگر بحث اتحاد بین شیعه و سنی است چرا ورزشکاران ما را تشویق نمی کند که حمایت کنند؟ بحث فراتر از عادل است. جایی می گوییم مسابقات همبستگی کشورهای اسلامی است و هرکسی اعتقادی دارد. همانطور که این اعتقادات برای ما محترم است، آن ها هم اعتقاداتی دارند که برای خودشان محترم است. جای این که عنوان شود، اگر این کار دلی در جای دیگری انجام می شد، خیلی هم قابل درک بود.
عکسی در فضای مجازی دیدم که فکر می کنم مسابقه دو بود و در کشورهای همبستگی اسلامی حجاب نداشتند. یکی نوشته بود که در همبستگی اسلامی، کجایش اسلامی است؟ درمورد آن کسی صحبت نمی کند. نکته دوم این که فنی صحبت کنیم. وقتی که دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران در ابعاد مختلف سانسور خبری می شود و به آن پرداخته نمی شود، جایی وجود دارد که نمی توانند سانسور کنند و لحظه به لحظه دنیا می بیند و آن هم رویداد ورزشی است. امروز اگر بخواهیم حب و علاقه و باورمان را در ورزش نشان دهیم، در میدان ورزش است. ما اصلا کاری نداریم که در کدام کشور هستیم. ما آن جا یک فضای ورزشی و مسابقه داریم که در آن مسابقه می خواهیم اعتقاد خود را نشان دهیم. واقعه غدیر و آن اتفاق را اهل تسنن قبول دارند. چرا می گوییم این فقط حرکت شیعه است؟ به نظرم این هدفمند نیست. واقعه غدیر یک واقعه تاریخی مسلمانان است و نه فقط شیعه. این که بخواهیم خودمان هدفدارش کنیم به نظرم درست نیست.
نمی دانم. باید در شرایط قرار بگیرم. یک ورزشکار روی چفیه سجده می کند و پرچم جمهوری اسلامی روی لباس خود را می بوسد.
آن عکس آرین سلیمی و افلاکی که زیر پرچم رفتند را دوست داشتم. خودم به آن نشستم و فکر کردم. او گفت پرچم روی سر ماست. یعنی همه چیز را فدای پرچم کرد. دکتر دبیر رئیس فدراسیون جمله ای دارد که دو گروه با پرچم دور می زنند. گروه اول شهدا هستند که پرچم روی تابوتشان قرار می گیرد و روی دوش مردم تشییع می شوند. گروه دوم ورزشکاران اند که بعد از قهرمانی با پرچم دور افتخار می زنند. فرد دیگری را نداریم. لذا آن عکس آن هم در مهم ترین آوردگاه دنیا – المپیک – به دلم نشست. این یک کار دلی و اعتقادی بود که پرچم را روی سرمان بگذاریم. مانند شهدایی که پرچم دور تابوتشان می آید، پرچم روی دوش جامعه ورزش قرار می گیرد. ما برای این پرچم جان می دهیم. این که می گوییم تا پای جان برای ایران و یا ایران حسین تا ابد پیروز است، ناشی از همین اعتقادات است.
به نظرم این یک بحث فنی و یک بحث اعتقادی دارد. شاید نتوانم شفاف بگویم. باید بررسی و تاملی روی آن بکنیم و جواب دهیم. ولی اگر قرار شد آمریکا با ایران دشمنی کند و بگوید ۵ نفر را نمی گذارم بیایند، ما ایرانی جماعت این عرق و همبستگی و وابستگی را داریم که شاید لازم باشد شرکت نکنیم. از طرفی به لحاظ فنی {می توانیم} بگوییم در آوردگاه می توانیم برویم...
نکته ای که از آن غفلت کردیم، متولی و برگزاری این جام جهانی فیفا است. آن کشور میزبان است. وقتی جام جهانی در قطر است و جای دیگری است، متولی فیفا است. این جا متولی صدور ویزا، فیفا است. اگر حضور تیم ملی برای فیفا مهم است، باید این مشکلات را حل کند. وگرنه خود فیفا بی عرضه است. بالاخره پروتکل دارد. یک تیم تعریف دارد. تیمی که می خواهد برود، شامل یک کادر فنی است. ولی علت این فشارها چیز دیگری است. مثلا برای آمریکا خیلی سنگین است که موقع سرود ایران۷ بازیکنان ما سلام ایران دهند. شاید مجوز را در لحظه آخر بدهند. به نظرم همه اش جریانات رسانه ای است.
امیدوارم موفق باشید و هر چه می توانید کارهای خوب و ارزشی و معنوی بچه ها را برجسته کنید. ما در رسانه ها و فضای مجازی به کمک شما برای تقویت انگیزه به ورزشکاران نیاز داریم. نقش اصحاب رسانه خیلی مهم است. این بچه ها تکلیف خود را انجام داده اند و ادای دین کرده اند. امروز اصحاب رسانه باید به این عزیزان کمک کند تا با آن قدرت و صلابت پیش بروند.



