آمارهای منتشر شده حاکی است که تعداد تماشاگران سینمای ایران در ۹ ماه نخست سال جاری به ۱۹میلیون نفر رسیده؛ رقمی که در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته که بیش از ۲۶میلیون نفر بوده حدود ۶میلیون کاهش را نشان میدهد و این افت معادل ۲۵.۲درصد کاهش مخاطب نسبت به سال ۱۴۰۳ است. اگرچه رقمی که از فروش سینما در این بازه به دست آمد از مدت مشابه سال گذشته بیشتر است اما این موضوع به دلیل افزایش میانگین قیمت بلیت سینماست. سعید خانی، تهیهکننده سینما، در گفتوگو با ایرنا میگوید بخش عمدهای از کاهش میزان مخاطبان سینما به تورم بالا و شرایط اقتصادی جامعه برمیگردد و به همین دلیل میزان مخاطبان سینما در سال جاری نسبت به سال گذشته افت ۱۰میلیونی داشته است.
او توضیح میدهد که بخشی از این مهم به شرایط اقتصادی برمیگردد که باعث شده سینما از سبد فرهنگی خانوادهها حذف شود؛ بخشی از این اتفاق نیز به این دلیل است که راهبردی برای فیلمها نداریم. چه کمدی باشد و چه اجتماعی. فیلمهای خوبی روی پرده نداریم که مخاطب بخواهد برای تماشای آنها وقت بگذارد و هزینه کند. ۱۰میلیون نفر نسبت به پارسال افت مخاطب داشتیم و اگر در شرایط فعلی سینما بخواهد به حیات خود ادامه دهد باید فیلمنامههای متناسب با پرده داشته باشد.
سعید خانی گفته است: «وقتی مردم در پلتفرمهای داخلی و خارجی میتوانند بهراحتی برنامههای سرگرمی موردعلاقه خود را تماشا کنند، سینما هم مخاطبان خود را از دست میدهد. به دلیل نزول کیفیت آثار سینمایی است که مخاطبان دیگر تمایلی به تماشای آثار ندارند.»
این پخش کننده سینما با بیان اینکه مردم دنبال سرگرمی هستند، گفت: «ما در ۱۰سال پیش میگفتیم اگر سریالها ضعیف باشند خصوصا در ایام عید و ماه رمضان مردم به سینما میروند، اما در شرایطی که رقبای داخلی و خارجی تولید محتوا دارند و در طول هفته میتوان به تماشای کارها نشست چرا در شرایط آلودگی هوا و تورم مخاطبان وقت بگذارند و به سینما بروند؟»
این تهیهکننده با تاکید بر اینکه یکی از دلایل افت مخاطب در سینما، نبود ژانرهای مختلف است، گفت: «ژانرهای ما معطوف شده به کمدی و ملودرام. اساسا ژانر اجتماعی نداریم. ژانرهای دیگر از دسترس خارج شده و جایگاهی در سینما ندارند. باید به همه ژانرها پرداخته شود. هر کسی هم توانایی در ژانر خاص خودش را باید داشته باشد.»
از سوی دیگر سایت نور نیوز در مطلبی نوشته است در جامعهشناسی فرهنگ، «مصرف فرهنگی»، صرفا معیاری برای سنجش ذائقه یا سلیقه عمومی نیست، بلکه شاخصی راهبردی برای ارزیابی پویایی اجتماعی، امید جمعی و میزان مشارکت فرهنگی شهروندان است. جامعهای که در آن، خرید کتاب، حضور در سینما، تماشای تئاتر یا پیگیری روزنامهها و رسانههای تحلیلی کاهش مییابد، در واقع وارد مرحلهای از خستگی فرهنگی و انفعال جمعی شده است؛ وضعیتی که میتواند در بلندمدت به فرسایش سرمایه اجتماعی، کاهش اعتماد عمومی و زوال «باور به آینده» بینجامد.
این سایت نوشته است: «کاهش تماشاگران سینما تنها یک داده عددی نیست؛ بلکه بازتاب تغییری عمیق در روحیه جمعی جامعه ایرانی است. سینما در ایران همیشه بیش از یک صنعت بوده است؛ فضایی برای تجربه همزمان شادی، همدلی و تخلیه روانی جمعی. زمانی که مردم از حضور در سالنهای سینما کناره میگیرند، در واقع نشانهای از فاصله گرفتن از تجربه جمعی زندگی دیده میشود. این پدیده میتواند به انزوای فرهنگی، ضعف همبستگی اجتماعی و گسترش مصرف انفرادی و مجازی بینجامد. افول سینما از این منظر، نشانهای هشداردهنده از کاهش سرمایه فرهنگی است؛ سرمایهای که بوردیو آن را شرط لازم برای بازتولید امید اجتماعی میداند. جامعهای که در آن «مخاطب فرهنگی» کم میشود، دیر یا زود «گفتوگوی اجتماعی» را نیز از دست میدهد. برای عبور از این وضعیت، راهحل صرفا در افزایش یارانه بلیت یا تبلیغات بیشتر خلاصه نمیشود.
باید سیاست فرهنگی کشور بازتعریف شود تا به جای تولید انبوه و تکراری، به تنوع ژانر، آزادی خلاقیت و تجربهگرایی میدان دهد. دولت و نهادهای سینمایی میتوانند در سه محور عمل کنند: اول، بازسازی زیرساختهای مخاطبسازی. به این معنا که با آموزش رسانهای در مدارس، حمایت از سینماهای محلی و برگزاری جشنوارههای مردمی در استانها، میتوان دوباره فرهنگ رفتن به سینما را زنده کرد. دوم، تنظیم سیاست حمایتی هوشمند. حمایت مالی و تبلیغاتی باید بر اساس کیفیت محتوا و ارزش فرهنگی فیلمها باشد نه صرفا روابط تولیدکننده و نهاد. و سوم، مقابله با قاچاق دیجیتال و تقویت اکران آنلاین رسمی تا هم حقوق تولیدکننده حفظ شود و هم دسترسی مشروع مخاطب گسترش یابد.»
در ادامه این مطلب آمده است: «اما مهمتر از همه، بازگرداندن اعتماد فرهنگی مردم است. جامعهای که از عملکرد نهادهای فرهنگی ناامید شود، بهجای حضور در سالنهای عمومی، به گوشه خانه و گوشی خود پناه میبرد. بازسازی این اعتماد، نه با شعار که با سیاست فرهنگی شفاف و عدالتمحور ممکن است. »
افت مخاطبان سینما در سال ۱۴۰۴، صرفا به معنای رکود در یک صنعت نیست؛ بلکه نشانهای از تحول در رفتار فرهنگی و روان اجتماعی ایرانیان است. اگر این روند ادامه یابد، ایران نهفقط با بحران اقتصادی، بلکه با بحران فرهنگی خاموش روبهرو خواهد شد؛ بحرانی که سرمایه اصلیاش - انسان امیدوار و مشارکتکننده - را از دست میدهد. اکنون زمان آن است که سیاستگذاران فرهنگی کشور، افت مخاطب را نه صرفا یک آمار سینمایی، بلکه یک هشدار ملی تلقی کنند؛ هشداری درباره فاصله گرفتن مردم از فرهنگ، و فاصله گرفتن فرهنگ از مردم.


