ترا ای پسر گر چنین است رای؛ نقدی بر حکم زینب موسوی
عصر ایران؛ ابراهیم ایوبی - گفته شده جرم، نقض هنجارهای جامعه است و مجازات واکنش جامعه به این عمل هنجارشکنانه. در کشور ما قانون مادر برای شناخت جرائم «قانون مجازات اسلامی» بوده که کیفرها را به چهار بخش حدود، قصاص، دیات و تعزیرات و مجازات های بازدارنده تقسیم نموده است.
از آنجایی که بخش تعزیرات جنبه عرفی دارد و در نتیجه با توجه به شرایط و اقتضائات زمانه تعیین می شود، دست قانون گذار برای پیش بینی و استفاده از روش های روزآمد برای این گونه مجازات ها باز خواهد بود. مجلس شورای اسلامی نیز با استفاده از حقوق تطبیقی و بهره گرفتن از مکاتب جدید حقوق کیفری تأسیس «مجازت های تکمیلی» را وارد نظام کیفری ایران کرد.
در ماده 23 «قانون مجازات اسلامی» آمده است: «دادگاه می تواند فردی را که به حد یا مجازات تعزیری محکوم کرده است، با رعایت شرایط مقرر در این قانون، متناسب با جرم ارتکابی و خصوصیات وی به یک یا چند مجازات از مجازات های تکمیلی بندها و تبصره های این ماده محکوم نماید...» در ادامه ماده، پانزده مورد مجازات تکمیلی فهرست شده که در میان آن ها از اقامت اجباری در محل معین تا الزام به خدمات عمومی، الزام به تحصیل و انتشار حکم محکومیت قطعی دیده می شود.
این ابزار می تواند چهره خشن مجازات را تعدیل کند و کیفرها را از انتقام گیری، به سمت و سوی جبران ضرر وارد شده ببرد. اما متأسفانه قضات آنچنان که شایسته است از این ماده قانونی بهره نگرفته اند.
به دو پرونده که در سال های اخیر در رسانه ها مطرح شد اشاره می شود. نخست ابوالفضل قدیانی که در سال 1397 به دلیل ارتکاب اتهامات امنیتی به سه سال حبس و به عنوان مجازات تکمیلی رونویسی از سه کتاب مربوط به رهبر انقلاب محکوم شد. این موضوع واکنش ها را برانگیخت تا جایی که دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله خامنه ای طی بیانیه ای رسمی عنوان کرد: «انتشار آثار مرتبط با رهبر معظم انقلاب برای آشنایی با رأی و اندیشه و نیز زندگی و سیره اخلاقی و اجتماعی معظمله است و بکارگیری آن به عنوان مجازات یک مجرم، بدسلیقگی است.
دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب هیچ توصیه ای به دادگاه ها جهت مطالعه اجباری آثار رهبر انقلاب توسط محکومان ندارد و این کار را مغایر با اثربخشی و روح کار فرهنگی میداند.»
یکی از کتاب ها «داستان سیستان» به قلم رضا امیرخانی بود که به حاشیه های سفر رهبر انقلاب در زمستان 1381 به سیستان و بلوچستان می پردازد. رضا امیرخانی نیز جداگانه به حکم واکنش نشان داد و نوشت: «کتاب را به حکم قاضی نمیخوانند؛ کتابی درست خوانده میشود که مخاطب، خود، آن را انتخاب کند. اگر قرار است کتاب به فهرست مجازاتهای تکمیلی افزوده شود، بهتر است پیش از آن، تغییراتی در قانونِ حقوق مؤلفان و مصنفان انجام پذیرد و در آن پیشبینی شود تا از مؤلفان برای این کار اجازه بگیرند.» مورد دیگر که در سال 1397 رخ داد، محکومیت محمدعلی کامفیروزی که خود حقوق دان و وکیل دادگستری است، به دو سال حبس تعلیقی و 60 بار مسافرت به شیراز است! که خوش بختانه در دادگاه تجدیدنظر تبرئه شد.
اما در مورد زینب موسوی. او سال ها به عنوان تولیدکننده برنامه های طنز در شبکه اجتماعی اینستاگرام شناخته می شود و یک بار نیز در برنامه «خنداننده شو» با اجرای رامبد جوان در شبکه نسیم حضور پیدا کرد که توفیق چندانی نیافت.
گرچه در گذشته نیز پرونده هایی علیه او تشکیل شده بود، ولی ماجرای ویدئوی او درباره ابولقاسم فردوسی (که حقیقتا" بی مزه و توهین آمیز بود) دوباره او را سر زبان ها انداخت. این هفته یکی از رسانه های قوه قضائیه بخش هایی از حکم او را (که اگر قطعی نشده باشد خود انتشار این رأی عملی مجرمانه محسوب می شود!) منتشر نمود: «متهم موظف است تحت نظارت بنیاد فردوسى و با راهنمایى یک استاد مورد تأیید این بنیاد، طى مدت شش ماه، یک رساله اجبارى را در زمینههایى مانند جایگاه فردوسى در هویت و فرهنگ ملى ایران، اهمیت شاهنامه فردوسى در فرهنگ و ادب پارسى و... تدوین و از آن دفاع کند.
متهم مکلف است حداقل به میزان ۱۲۰ ساعت با هماهنگی کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان و مدیریت آموزش و پرورش، دورههاى قصهگویى خود را با استفاده از ظرفیتهاى شاهنامه فردوسى در مدارس یا مراکز فرهنگی مناطق کمبرخوردار اجرا کند و مستندات آن را به اجراى احکام ارائه نماید». نیاز به گفتن ندارد این روش ها نه تنها کمکی به اصلاح فرد محکوم نمی کند، بلکه حتی افکار عمومی را به دلیل این برخورد غیرمنطقی، با محکوم همراه می کند.
در گذشته شخصیت های سرشناسی به نقد شاهنامه و فردوسی پرداخته اند که دو نمونه آن احد شاملو و ابراهیم گلستان است. گرچه در بیان خود مطلب توهین آمیزی نداشتند، اما هر دو نفر به دلیل جایگاه خود در فضای ادبی کشور، می توانستند منشاء اثر شوند.
با گذشت زمان هیچ کدام از این انتقادات تأثیری بر جایگاه فردوسی و کتاب شاهنامه نداشت. هیچ پرونده قضایی هم شکل نگرفت و تنها سیدعطالله مهاجرانی در کتاب «گزند باد» به همه ایرادات احمد شاملو پاسخ گفت. همیشه دفاع بد از پدیده ای بیشترین لطمه را به آن می زند.
این که تصور کنیم یک ویدئوی چند دقیقه ای می تواند به میراث هزار ساله فردوسی لطمه زند، یا خواندن شاهنامه را در حد مجازات تقلیل دهیم،؛ خود بی احترامی به میراث ادبی زبان فارسی نیست؟ کاخی که فردوسی از نظم پی افکنده است، از این باد و باران ها گزندی نمی یابد.
*وکیل دادگستری
پیشنهادی باخبر
تبلیغات


