یادداشتی از حجت‌اله مرادخانی؛

چرا صنایع دستی هنر معاصر نیست؟

چرا صنایع دستی هنر معاصر نیست؟

پرداختن به صنایع دستی به عنوان هنر معاصر یکی از خطاهایی است که در چند سال اخیر رایج شده و تکرار آن را می توان در عناوین نشستها، همایش ها و پوستر رویدادهای مختلف دید. مقوله ای که بیش از آنکه برآمده از درک نابجا از ماهیت هنری صنایع دستی باشد، برآمده از عدم درک درست نسبت به ماهیت و ذات هنر معاصر است. «حجت‌اله مرادخانی» پژوهشگر صنایع دستی و مدرس دانشگاه در این یادداشت با تاکید بر اینکه صنایع‌دستی هنر معاصر نیست به این مقوله پرداخته است.

اینکه هنوز بسیاری، معاصریت در هنر، را به زمان تقویمی ربط می دهند و همین تلقی را نسبت به آثار و رویدادها و پدیده های هنری نیز بسط می دهند. این چالش در عرصه صنایع دستی نیز به طور محسوس وجود دارد و تبدیل به گونه مد برای امروزی و پیش رو نشان دادن رویدادهای مختلف صنایع دستی شده است. و افراد بدون توجه به مبانی فلسفی و زیبایی شناسانه هنر معاصر به بحث در باره صنایع دستی به مثابه هنر معاصر، جایگاه صنایع دستی در هنر معاصر و مفاهیم و عناوینی از این دست می پردازند. مسئله ای که خود می تواند منشا کج فهمی های زیادی شود و نظیر آن در برخی از رویدادهای اخیر مانند دوازدهمین دوسالانه ملی هنر سرامیک ایران (زمستان 1403) به وضوح قابل مشاهده بود و این رویداد را با ماهیت اصلی خود، دچار تضاد و تناقض آشکار کرده بود.

هنر معاصر (Contemporary art) اصطلاحی است که عموماً به جریانات و آثار هنری خلق شده از دهه 1960 به بعد اشاره دارد، که تحت تاثیر نگرش جدید نسبت به هنر و گونه ای نقد نسبت به رویکردهای هنری مدرن شکل گرفت.

هنرمندان معاصر در دنیایی متاثر از تحولات جهانی، تنوع فرهنگی و پیشرفت روزافزون تکنولوژی فعالیت می کنند و هنر آنها ترکیبی سیال از شیوه ها، مواد و مفاهیم و موضوعات مختلفی است که رسما مرزهای موجود پیش از خود را به چالش می کشند.

هنر معاصر بر فرآیند خلق و مفهوم اثر بیشتر از فرم نهایی تاکید داشته و با مسائل سیاسی، اجتماعی، زیست محیطی و جنسیتی مواجه می شود و اغلب مرز میان هنر و زندگی را از میان برمی دارد. این هنر در قالب های متنوعی مانند چیدمان(Installation Art)، مینیمالیسم، پرفورمنس، هنر دیجیتال، هنر تعاملی (Interactive art) و هنر مفهومی (Conceptual art) خلق و در ارتباط با مخاطب و محیط اطرافش قرار می گیرد. در این فرآیند هم ممکن است از مواد اولیه مختلف و حتی تکنیک های هنری متفاوت مانند هنرهای سنتی و یا صنایع دستی هم استفاده کند. به عبارت دیگر هنر معاصر بخشی از یک گفتگوی فرهنگی کلان است که به چارچوب‌های زمینه‌ای بزرگ‌تر مانند هویت شخصی و فرهنگی، خانواده، جامعه و ملیت مرتبط می‌شود.

در نتیجه معاصریت در هنر، صرفا بر «در زمان حال بودن» دلالت ندارد، بلکه به این معنی است که اثر هنری با زمانه خود وارد گفتگو و تعامل می شود و واکنشی نقادانه نسبت به مسائل روز، ساختار قدرت، زیست انسانی و بحران های زیست محیطی و انسانی می پردازد. هنرمند معاصر صرفا مصرف کننده مفاهیم مدرن نیست، بلکه بازآفرین آنها و واسطی منتقدانه برای بازآفرینی آنهاست و معاصریت در آثار وی به نسبت هر اثر، با مسائل روز و چالش برانگیز زمانه اش بستگی دارد.

 

در این میان اما صنایع دستی به عنوان بخشی از هنرهای سنتی ایران، واجد خصلت های زیبایی شناسانه و روش شناختی مختص به خود است. آثار هنری که از یک سو دربرگیرنده نقشمایه ها و شیوه های بومی هنر ایران هستند و از سوی دیگر حکمت و مفاهیم فرهنگی و هنری این مرز و بوم را تجلی می بخشند.

 حال اگر یک نوع یا سبک صنایع دستی در زمان فعلی خلق می شود و حتی از نظر فرم و طراحی مبتنی بر خصلت های سبک زندگی امروز تولید می شود، لزوما نمی توان آن را در زمره آثار هنر معاصر قلمداد کرد و با آن رویکردهای هنر معاصر به نقد و تحلیلش پرداخت. مسئله ای حساس و در عین حال مهم که عدم درک درست و تبیین متناسب آن می توان تبدیل به منشا تلقی و شناخت اشتباه مخاطب در خصوص صنایع دستی و حتی هنر معاصر گردد.

اینکه بنابر آشنایی با هنر معاصر یا ترند شدن آن در جامعه، ما را ترغیب کند که با همان رویکرد و نگرش به خوانش صنایع دستی بپردازیم، چندان شیوه درست و متناسبی نخواهد شد و این کار خود می تواند تبدیل به کج فهمی و به مرور شکل گیری انحراف در شناخت هنر در میان علاقمندان، دانشجویان و جامعه هنری گردد.

 این چالش در مواجه با رویدادهای مختلف هنری و دانشگاهی از جمله همایش ها، رویدادهای آموزشی، حراج های هنری و نیز برنامه ریزی و سیاستگذاری خرد و کلان حوزه فرهنگ و هنر نیز وجود دارد. اتخاذ چنین رویکرد اشتباهی نتنها به رشد و شناخت بیشتر و بهتر صنایع دستی کمک نمی کند، بلکه می تواند بستری مخرب برای درک اشتباه این هنرصنعت و آثار آن به وجود آورد.

 

انتهای پیام/

پیشنهادی باخبر