آزمون بزرگ امنیتی خلیج فارس در میانه تنش ایران و اسرائیل
آیا شیخنشینهای عربی میتوانند میان تهران و تلآویو توازن برقرار کنند؟

کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در میانه رویارویی ایران و اسرائیل با معضلی جدی روبهرو هستند: اتکای سنگین به چتر امنیتی آمریکا از یک سو آنها را در برابر ایران آسیبپذیر میکند و از سوی دیگر تلاش برای حفظ روابط دیپلماتیک با تهران به موازنه سازی دشواری منجر شده است. حملات اخیر اسرائیل به ایران و پاسخ موشکی تهران، ضعف ساختار امنیتی خلیج فارس را آشکار کرد. در این میان، قطر با نقش دوگانه نظامی–دیپلماتیک نماد تناقضهای معماری امنیتی منطقه است.
فرارو – دکتر محمد رکیپوغلو استاد علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه ماردین آرتوغلو ترکیه
به گزارش فرارو به نقل از نشریه پالیتیک تودی، وابستگی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به پایگاههای نظامی ایالات متحده، آنها را در برابر ایران در موقعیتی آسیبپذیر قرار داده است. از نگاه تهران، همکاری نزدیک این دولتها با واشنگتن که خود یکی از عوامل اصلی بیثباتی در خاورمیانه به شمار میآید ــ عملاً آنها را در صف غیرمتحدان قرار میدهد. در نگاه جمهوری اسلامی، آمریکا «شیطان بزرگ» است و هر کشوری که زمینهساز حضور نظامی و اجرای سیاستهای منطقهای آن باشد، میتواند بهعنوان تهدید علیه امنیت ملی ایران تلقی میشود.
تنشهای پنهان میان ایران و اسرائیل در ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵ وارد مرحلهای تازه شد؛ روزی که تلآویو حملات هوایی را علیه ایران آغاز کرد. برخلاف رخدادهای آوریل ۲۰۲۴، این بار تقابل میان دو کشور به بحران مستقیم و آشکار نظامی تبدیل شد و موجی از نگرانیهای امنیتی را در میان کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس برانگیخت. این رویارویی ژئوپولیتیک منطقه و راهبردهای امنیتی خلیج فارس را بهشدت تحت تأثیر قرار داد.
اسرائیل پیشتر تا ۸ دسامبر ۲۰۲۴ بارها نیروهای نظامی تحت آموزش ایران در سوریه را هدف قرار داده بود و در ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵ حتی سفارت ایران در دمشق را بمباران کرد. درگیریهای پس از آن نتایجی نامتقارن رقم زد؛ زنگ خطری که کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نمیتوانند آن را نادیده بگیرند.
در چنین شرایطی، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس ناچار شدند در روابط خود با ایران و اسرائیل نوعی توازن برقرار کنند. از یک سو همکاریهای امنیتی خود را با آمریکا و اسرائیل ادامه دادند و از سوی دیگر تلاش کردند روابط دیپلماتیک با تهران را تقویت کنند. این وضعیت، نوعی پارادوکس امنیتی ایجاد کرده که نهتنها بر پیچیدگی معادلات منطقه افزوده، بلکه چشمانداز ثبات خاورمیانه را مبهمتر ساخته است.
چتر امنیتی واشنگتن و شکنندگی معماری خلیج فارس
ساختار امنیتی خلیج فارس بهطور بنیادین بر حمایت نظامی و همکاریهای دفاعی ایالات متحده و متحدان غربی آن استوار است. کشورهای منطقه طی دهههای گذشته، برای مقابله با تهدیدهای مستقیم یا نیابتی از سوی بازیگرانی چون مصر، عراق و ایران، خود را زیر چتر امنیتی واشنگتن قرار دادهاند. در این میان، اسرائیل نیز چه بهطور مستقیم و چه غیرمستقیم در این همکاریهای دفاعی نقشآفرینی کرده است.
اما همین وابستگی شکافهای بزرگی را در معماری امنیتی خلیج فارس پدید آورده است. نخست آنکه اتکا به پایگاههای آمریکا، آسیبپذیری جدی در برابر ایران ایجاد کرده است. علاوه بر این، همکاری نزدیک با واشنگتن که از نگاه بسیاری عامل بیثباتی در خاورمیانه است، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس را عملاً رودرروی تهران قرار داده است. از منظر جمهوری اسلامی، که آمریکا را «شیطان بزرگ» مینامد، این کشورها با در اختیار گذاشتن پایگاهها و مسیرهای زمینی برای سیاستهای منطقهای واشنگتن، به تهدیدی علیه امنیت ایران تبدیل شدهاند.
در مقابل، حضور نظامی آمریکا خود به هدفی بالقوه برای ایران تبدیل شده است. تهران بارها تهدید کرده بود به پایگاههای آمریکایی حمله خواهد کرد و سرانجام در ۲۳ ژوئن ۲۰۲۵ با شلیک موشک به پایگاه العُدید در قطر این تهدید را عملی ساخت. هرچند این حمله ضعفهای چتر امنیتی خلیج فارس را آشکار کرد. این شکنندگی پیشتر نیز در سال ۲۰۱۹ نمایان شده بود؛ زمانی که دولت ترامپ در برابر حمله حوثیها به تأسیسات نفتی عربستان (شریان حیاتی درآمد این کشور ) واکنشی ضعیف نشان داد و ناکامی آمریکا در تأمین انتظارات امنیتی شرکای عربی حاشیه خلیج فارس عیان شد.
علاوه بر این، تهدید مکرر ایران به بستن تنگه هرمز خطر دیگری است که پیامدهای ژئوپولیتیکی و اقتصادی گستردهای به همراه دارد. این گذرگاه حیاتی که شاهراه صادرات انرژی خلیج فارس و بخش عمده تجارت جهانی نفت به شمار میرود، در صورت بسته شدن میتواند امنیت انرژی جهان را بهطور مستقیم مختل کرده و منافع اقتصادی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس را در معرض تهدید جدی قرار دهد. چنین چشماندازی روابط این کشورها با ایران را بیش از پیش پیچیده ساخته و معادلات امنیتی منطقه را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد.
دوحه و پارادوکس امنیتی خلیج فارس
قطر بهروشنی نماد پارادوکس موجود در ساختار امنیتی خلیج فارس است. این کشور از یک سو روابط نظامی مستحکمی با ایالات متحده دارد و میزبان پایگاه العُدید، بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در منطقه است. از سوی دیگر اما، بهعنوان میانجی دیپلماتیک نقشی پررنگ ایفا میکند. ارتباط نزدیک با حماس، جایگاه قطر را در برجستهسازی ابعاد انسانی بحران غزه در سطح جهانی تقویت کرده و آن را به بازیگری کلیدی تبدیل ساخته است.
این موقعیت دوگانه، قطر را در مناقشه ایران و اسرائیل در وضعیتی پیچیده قرار میدهد: از یک سو با تهران وارد گفتوگو میشود و از سوی دیگر حملات نظامی اسرائیل را محکوم میکند. بهعنوان نمونه، دوحه حملات اسرائیل به ایران را «نقض آشکار حاکمیت» خوانده است؛ اما حضور نیروهای آمریکایی در خاکش، تناقضی آشکار در موضعگیری این کشور ایجاد میکند.
پس از حمله موشکی ایران در سال ۲۰۲۵، دوحه اعلام کرد که خود را تحت تهدید میبیند. قطر در واکنش، بار دیگر بر ضرورت حفظ ثبات منطقهای تأکید کرد. چنین رویکردی نشان میدهد که دوحه تلاش می کند در عین کاهش آسیبپذیریهای امنیتی، نقش میانجیگری خود را نیز حفظ کند. این سیاست دوگانه، قطر را به یکی از بازیگران کلیدی در معماری امنیتی خلیج فارس تبدیل کرده است. با این حال، حفظ این توازن همواره ممکن نخواهد بود؛ چراکه روابط امنیتی نزدیک با ایالات متحده میتواند دست دوحه را در عرصه دیپلماسی منطقهای ببندد و مانع ایفای نقش مستقلتر شود.
امنیت شکننده و معضل توازن در منطقه
کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس این روزها مجموعهای از ابتکارات دیپلماتیک را دنبال میکنند تا مانع گسترش رویارویی میان ایران و اسرائیل شوند. عربستان سعودی، امارات و عمان در این مسیر تلاش کرده اند روابط خود را با تهران عمیقتر سازند تا از شدت تنشهای منطقهای کاسته شود. نقطه عطف این روند، توافق مارس ۲۰۲۳ میان ریاض و تهران بود که با میانجیگری چین به دست آمد.
با این حال، این راهبردهای منعطف امنیتی خود با چالشهایی روبهرو است. کشورهای عربی خلیج فارس همزمان تحت فشار متحدان غربی و ایران قرار دارند. هرچند تضمین امنیت آنها همچنان به همکاری با ایالات متحده و غرب وابسته است، اما همین وابستگی میتواند بهجای کاهش تنش، به عاملی برای تشدید آن در منطقه تبدیل شود.
این کشورها همچنان تلاش می کند مانع سرایت جنگ به سرزمینهای خود شوند و همزمان همکاریهای امنیتی منطقهای را حفظ کنند. چنین تلاشی نیازمند تعادلی ظریف میان ارتباط مستمر با ایران و روابط پنهان یا آشکار با اسرائیل است. آنها با حفظ این توازن در پی پیشگیری از جنگی منطقهای هستند. با این همه، پیچیدگی این معماری امنیتی و معضلهای راهبردی موجود، آینده امنیتی خلیج فارس را در هالهای از ابهام فرو برده است.
آزمون بزرگ امنیتی خلیج فارس
مناقشه ایران و اسرائیل اکنون به چالشی اساسی برای امنیت خلیج فارس تبدیل شده است. کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس از یک سو به دنبال حفظ و گسترش روابط دیپلماتیک با تهران هستند و از سوی دیگر همکاریهای امنیتی خود با ایالات متحده را تقویت میکنند. در این میان، موقعیت خاص قطر بیش از هر چیز تناقضها و دشواریهای راهبردی معماری امنیتی خلیج فارس را نمایان میسازد.
قطر در حالی روابط نظامی خود را با آمریکا و اسرائیل حفظ کرده که همزمان در پی تعمیق روابط دیپلماتیک با ایران است؛ مسیری که تلاش جمعی کشورهای عربی برای جلوگیری از تشدید تنش و پاسداری از ثبات منطقه را پیچیدهتر میکند. حمله اسرائیل به دوحه قطر نشان داد که این وضعیت چقدر میتواند پیچیده باشد. به نظر میرسد برای آنکه شعلههای یک رویارویی گسترده افروخته نشود و ثبات منطقهای پایدار بماند، کشورهای عربی خلیج فارس ناچارند هم زیر چتر امنیتی غرب بمانند و هم روابط دیپلماتیک خود را با ایران ادامه دهند.