به گزارش خبرگزاری ایمنا، نهم آذر روزی که در تقویم رسمی کشور به نام «روز ملی جزایر سهگانه خلیج فارس» ثبت شده، تنها یک مناسبت تقویمی نیست؛ یادآوریِ دوباره حقیقتی است که در طول تاریخ، بر سنگ و نقشه حک شده: ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک جزیرههایی ایرانی بودند، هستند و خواهند بود.

پیشینه حضور ایران در خلیج فارس سابقهای به درازای تاریخ مکتوب منطقه دارد. از زمانی که داریوش راه دریایی هند را سازمان داد تا روزگار ساسانیان که نیروی دریایی ایران امنیت آبراهها را برعهده داشت، سواحل و جزایر خلیج فارس از ارکان ساختار حکمرانی ایران بودهاند. نقشههای یونانی، اسلامی، عثمانی، اروپایی و ایرانی، نام Persian Gulf را بدون یک مورد استثنا ثبت کردهاند و جزایر سهگانه در بسیاری از این اسناد با رنگ قلمرو ایران مشخص شدهاند. این تداوم تاریخی در حقوق بینالملل امروز یک معنا دارد: ایران از گذشته تا امروز اعمال حاکمیت کرده و هرگز رضایت به واگذاری این جزایر نداده است.

از قرن هجدهم به بعد، وقتی بریتانیا مسیر هند را شاهرگ امپراتوری خود دید، خلیج فارس برایش نه یک دریاچه گرمسیری، بلکه یک میدان استراتژیک شد. این قدرت استعماری با ایجاد «شیخنشینهای وابسته»، میخواست سواحل جنوبی ایران را از عمق تاریخیاش جدا کند. در همین مسیر بود که قطر با فشار و دخالت مستقیم بریتانیا از ایران جدا شد، بحرین با روندی ساختگی و تحت فشار سیاسی شورای امنیت از ایران جدا شد و در دهه پایانی حضورشان تلاش کردند ادعای مالکیت شیوخ تحتالحمایه را بر جزایر سهگانه مشروعیت ببخشند. اما هیچکدام از این اقدامات برای ایران سند حقوقی ایجاد نکرد و نه ملت ایران پذیرفت و نه دولت ایران امضا کرد.
دوره پهلوی، بر خلاف تصویر رایج، دورانی بود که استقلال سیاسی ایران در برابر لندن و واشنگتن بهشدت محدود بود. سیاستهای دفاعی، امنیتی و حتی مذاکرات سرزمینی، اغلب نه از اراده ملی، بلکه از اراده قدرتهای خارجی تأثیر میگرفت. در سال ۱۳۴۹ رژیم پهلوی بدون مقاومت مؤثر و در شرایط وابستگی مطلق، به روند جدایی بحرین تن داد؛ روندی که بهطور عملی یکی از استانهای تاریخی ایران را از کشور جدا کرد و نخستین شکست بزرگ در حوزه تمامیت ارضی پس از قرنها بود، همچنین هرچند ایران در پایان سال ۱۹۷۱ حضور نظامی در جزایر برقرار کرد، اما وابستگی دولت پهلوی به بریتانیا موجب شد نتواند وضعیت حقوقی را کامل تثبیت کند و امارات با تکیه بر حمایت خارجی، ادعاهای خود را سازماندهی کرد. نتیجه روشن است: پهلوی نه توان بازدارندگی داشت، نه استقلال و نه قدرت تصمیمگیری ملی و میراث تلخ آن دوره هنوز در فضای منطقه حس میشود.

پس از انقلاب، سیاست ایران در برابر خاک ملی دگرگون شد: هیچچیز قابل معامله نیست، هیچ جزیرهای قابل واگذاری نیست و هیچ فشار خارجی تعیینکننده نیست. در دهههای اخیر حضور پایدار ارتش و سپاه در جزایر تثبیت شده، قوه قضائیه اسناد رسمی مالکیت را صادر و ثبت کرده و وزارت خارجه هرگونه ادعای امارات و بیانیههای شورای همکاری را قاطعانه رد کرده است. خبرگزاریهای رسمی نیز گزارشهای حقوقی و تاریخیِ مستند منتشر کردهاند. در ادبیات حقوق بینالملل، این اقدامات برابر است با اعمال حاکمیت مؤثر و مستمر که مالکیت را قطعی و غیرقابل خدشه میکند.
جزایر سهگانه تا این اندازه اهمیت دارند، زیرا درست در دهانه تنگه هرمز قرار دارند؛ جایی که یکسوم تجارت انرژی جهان از آن عبور میکند و کنترل آن یعنی کنترل نبض خلیج فارس. آبهای پیرامون جزایر از غنیترین مناطق دریایی در حوزه انرژی و شیلات هستند و برای ایران پیشانی امنیت ملی در جنوب کشور محسوب میشوند. تلاش امارات برای جا انداختن اصطلاح «خلیج عربی» تنها یک بحث زبانی نیست، بلکه پیشزمینهای برای مشروعیتبخشی به ادعاهای سرزمینی است، اما اسناد تاریخی جهان، همگی نام «Persian Gulf» را تأیید میکنند.

ثبت نهم آذر بهعنوان «روز ملی جزایر سهگانه» اعلام رسمی حاکمیت، اعمال قدرت حقوقی و تثبیت تاریخی مالکیت ایران است. این روز پیام روشنی دارد: جزایر سهگانه بخش جداییناپذیر از خاک ایران هستند، هیچ ادعای خارجی قدرت تغییر واقعیتهای تاریخی و حقوقی را ندارد و ایرانِ امروز مانند ایران دوره پهلوی نیست، سرزمینش را واگذار نمیکند!
جزایر سهگانه، نه ابزار چانهزنیاند و نه موضوعی برای مصالحه. آنها تاریخ ایران، سند قانونی ایران و نقطه اتکای امنیت ملی ایران هستند. هیاهوی سیاسی برخی دولتهای کوچک منطقه، در برابر هزار سال تاریخ و دهها سند رسمی، تنها یک روایت ضعیف در برابر حقیقتی استوار است. ایران این را روشن و سربلند اعلام کرده است: ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک، جزیرههایی ایرانی بودند، هستند و برای همیشه خواهند بود.


