به گزارش خبرگزاری ایمنا، «محمدرضا تورجیزاده» سال ۱۳۴۳ چشم به جهان گشود و از همان کودکی با عشق فراوان نسبت به اهل بیت (ع) در مجالس خاندان نبوت و امامت حاضر میشد.
او همزمان با تحصیل در مدرسه احمدیه، در مغازه پدرش کار میکرد و با توجه به اینکه آخرین سال دوره راهنمایی محمدرضا با قیام مردم قم مقارن شده بود، با تعدادی از دوستانش تظاهراتی در مدرسه برپا کردند.
در دوران انقلاب با تعدادی از دوستانش در مسجد ذکرالله فعالیتهای سیاسی انجام دادند و به همین جهت مورد ضرب و شتم عوامل ضدانقلاب قرار گرفتند؛ محمدرضا تورجیزاده از فعالان مبارزی بود که علیه گروهکهای ضدانقلابی و بنی صدر فعالیت کرد.
«هاتف» دبیرستانی بود که شهید تورجیزاده در آن تحصیل کرد و همان جا با صدای بسیار زیبای خود به مداحی و روضهخوانی میپرداخت؛ سال ۱۳۶۱ به جبهه رفت و در تیپ نجف اشرف در عملیاتهای محرم، والفجر و کربلا شرکت کرد.
او در جبهه نیز به مداحی و نوحهسرایی پرداخت و در آنجا بود که بسیاری از رزمندگان شیفته صدای گرم و زیبای او شدند، بهطوری که وصیت کردند دعای کمیل مراسم هفتگی آنها را بخواند.
علاقه فراوان محمدرضا تورجیزاده و درخواست رزمندگان دیگر موجب شد که آنها هیئت گردان «یازهرا (س)» را تأسیس کنند و این هیئت بعدها در اصفهان با نام هیئت محبان حضرت زهرا (س) و هیئت رزمندگان اسلام به فعالیت خود ادامه داد.
تورجیزاده بهعنوان فرمانده گردان یا زهرا (س) لشگر ۱۴ امام حسین (ع) خواب را از چشم دشمنان گرفته بود؛ او علاقه زیادی به حضرت فاطمه زهرا (س) داشت و در تمام مداحیهای خود در مدح ایشان میخواند. اشتیاق او به حضرت فاطمه زهرا (س) به حدی بود که وصیت کرد روی سنگ قبرش نام مبارک «حضرت زهرا» را بنویسند.
تورجیزاده همیشه نمازهایش را اول وقت میخواند و بسیار قرآن تلاوت میکرد؛ پیش از نماز صبح به راز و نیاز با خداوند مهربان میپرداخت و آنقدر خالصانه به نیایش میپرداخت که گاهی صدای گریههای او موجب بیدار شدن اطرافیان میشد.
علیرضا تورجیزاده برادر شهید محمدرضا تورجیزاده و عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان درباره توسل برخی مردم ایران به مزار شهید میگوید «نام شهید رفته رفته در ایران شهره شد و مردم از شهرهای مختلفی همچون مشهد و شیراز به اصفهان و حتی منزل ما میآیند و از مادر طلب دعا میکنند؛ این افراد نذر میکنند و حاجت میگیرند و سپس به شهرهای خود بازمی گردند.»
تورجیزاده بهطور مداوم در جبهه مجروح میشد و قبل از آنکه بهطور کامل بهبود پیدا کند، دوباره به جبهه میرفت.
شهادت
سوم اردیبهشت ۱۳۶۶ گردان یا زهرا (س) به فرماندهی محمدرضا تورجیزاده وارد عملیات شدند. رمز عملیات یا زهرا (س) بود؛ محمد گفته بود که در عملیاتی شهید میشود که رمز آن یازهرا (س) است.
صبح پنجم اردیبهشت ناگهان صدای انفجار خمپاره آمد. گلوله دقیق داخل سنگر فرماندهی خورده بود. محمدرضا را از سنگر بیرون آوردند. شکاف عمیقی در پهلوی چپ او بود. بازوی راست او هم غرق خون بود.
سرانجام شهید تورجیزاده ۵ پنجم اردیبهشت ۶۶ در ارتفاعات شهر بانه، منطقه عملیاتی کربلای ۱۰ حین فرماندهی گردان یا زهرا (س) در سنگر فرماندهی به شهادت رسید؛ جراحتی که موجب شهادت وی شد، همچون حضرت زهرا (س) جراحاتی بر پهلو و بازو و ترکشهایی شبیه تازیانه بر کمر وی بود.
وصیتنامه
«بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله ربالعالمین
شهادت میدهم که معبودی جز الله نیست و برای رشد انسانها پیامبرانی فرستاده که نبی اکرم محمد ابن عبدالله خاتم آنان است.
او نیز برای استمرار راه صحیح این امت و عدم انحراف از مبانی عالیه اسلام حضرت علی (علیه السلام) را به عنوان ولی و وصی بعد از خود معرفی نمود. شهادت میدهم قیامت حق است و میزانی برای سنجش اعمال وجود دارد. بهشت و دوزخ حق است و اجر و جزایی در پی اعمال است.
امشب که قلم بر کاغذ میرانم، انشا الله هدفی جز رضای دوست و انجام وظیفه ندارم. در راه وظایفی که بر عهدهام گذاشته شده، از ایثار جان و … هیچ دریغی ندارم.
زمانی که قدم اول را در این راه برداشتم به نیت لقای خدا و شهادت بود، امروز بعد از گذشت این مدت راغبتر شدهام که این دنیا محلی نیست که دلی هوای ماندن در آن را بنماید.
خدایا شاهدی که لباس مقدس سپاه را به این عشق و نیت به تن کردم که برای من کفنی باشد آغشته به خون. خدایا معیار سنجش اعمال خلوص است. من میدانم اخلاصم کم است، اما اگر مخلص نیستم امیدوارم. اگر گناه و معصیت کورم کرده، بینای رحمتم. با لطف و کرم خود مرا دریاب که با لیاقت فرسنگها راه است.
همرزمانم، سخنی با شما دارم. همیشه گفتهام: بسیجیها، سپاهیها … این لباسی که بر تن کردهاید خلعتی است از جانب حضرت زهرا (سلام الله علیها) پس لیاقت خود را به اثبات برسانید. نظم در امور را سرلوحه خود قرار دهید.
روز به روز بر معنویت و صفای روح خود بیفزایید، نماز شب را وظیفه خود بدانید، حافظی بر حدود الهی باشید، در اعمال خود دقت کنید که جبهه حرم خداست؛ در این حرم باید از ناپاکیها به دور بود. پدر و مادرم سخن با شما بسی مشکل است. میدانم این داغ با توجه به علاقهای که به من داشتهاید بسیار سخت است.
پدرم مبادا کمر خم کنید. مادرم مبادا صدای گریه شما را کسی بشنود. پدر و مادرم همانطور که قبلاً مقاوم بودید در این فراز از زندگیتان نیز صبر کنید و با صبرتان دشمن را به ستوه آورید.
دوست دارم جنازهام ملبس به لباس سپاه به دست شما در قبر گذارده شود؛ مرا از کودکی خود از محبان حسین (ع) و زهرا (س) تربیت کردید. از طعن دشمنان نهراسید. نهایت و اوج محبت فانی شدن در راه معشوق است و من فانی فی الله هستم. همه باید برویم که انالله و انا الیه راجعون. فقط نحوه رفتن مهم است و با چه توشهای رفتن.
برادر و خواهرانم:
در زندگی خود، جز رضای حق را در نظر نگیرید، هرچه میکنید و هر چه میگوئید با رضای او بسنجید؛ به خاطر یک شهید خود را میراث خوار انقلاب ندانید.
اگر نتوانستم حق فرزندی و برادری را برای شما ادا کنم حلالم کنید. من همه را بخشیدم، اگر غیبت و تهمت و … بوده بخشیدم، امیدوارم شما هم مرا عفو نمائید. ببخشیدم تا خدا هم مرا ببخشد. اگر جنازهای از من آوردند دوست دارم.
روی سنگ قبرم بنویسید: «یا زهرا»
از طرف من از همه فامیل حلالیت بطلبید. خدایا سختی جان کندن را بر ما آسان فرما. در آخرین لحظات چشمان ما را به جمال یوسف زهرا منور فرما. خدایا کلام آخر ما را یا مهدی و یا زهرا قرار بده.
خدایا در قبر مونسم باش که چراغ و فرش و مونسی به همراه ندارم. خدایا ما را از سلک شهیدان واقعی که در جوار خودت در عرش الهی در کنار مولا حسین (ع) هستند قرار بده.»
مزار شهید محمدرضا تورجیزاده از زمان شهادت تا کنون محل زیارت کسانی است که راز دل را تنها با او گفتهاند و از او برای گشایش در کارهایشان یار میگیرند. هنوز هم بسیاری از شیفتگان شهدا به سراغش میآیند، راز دل با او میگویند و از او میخواهند شفیعشان باشد.
شعری از شهید محمدرضا تورجیزاده
هیهات، مصیبتی است تنها ماندن هنگام رحیل همرهان جا ماندن
سخت است زمان هجرت هم قفسان مبهوت قفسشدن ز ره واماندن
در چون و چرای حسرت هستی تا چند تاچند اسیر خودسریها ماندن
در حسرت پر کشیدن از دام وجود ماندیم و نبود در خور ما ماندن
مشتاق رحیل و بال و پر سوختهایم سخت است در این سرا خدایا ماندن