به گزارش ایسنا، سرمقاله صدوپنجاهوششمین شماره روزنامه اینترنتی «صدای ایران» که از سوی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب منتشر میشود، به موضوع حمله تروریستی رژیم صهیونیستی به ضاحیه جنوبی بیروت و شهادت شماری از رزمندگان حزبالله اختصاص داشت.
در این مطلب آمده است: «هیثم علی طباطبائی» فرمانده ارشد حزبالله لبنان روز یکشنبه دوم آذرماه در جریان حمله هوایی رژیم صهیونیستی به ضاحیه جنوبی بیروت، همراه با چند نفر از همرزمانش ترور شد و به شهادت رسید.
شهید طباطبائی یکی از برجستهترین فرماندهان میدانی حزبالله بود. او از نسل دوم مؤسسان حزبالله، فرمانده یگان نخبه رضوان و معمار «پرونده جولان» به شمار میرفت. طباطبائی سابقهای طولانی در نبردهای لبنان، سوریه و یمن داشت.
اسرائیل شهید طباطبائی را «رئیس ستاد نظامی حزبالله» توصیف کرده است. این فرمانده ارشد حزبالله چند بار از ترور جان سالم به در برده بود و از سال ۲۰۱۶ در فهرست تروریستی آمریکا قرار داشت. جایگاه او در ساختار فرماندهی مقاومت، این ترور را به یکی از مهمترین رخدادهای امنیتی لبنان تبدیل کرد.
اما اهمیت ماجرا تنها در ترور یک فرمانده برجسته نیست؛ پیام اصلی در زمان، مکان و شیوه عملیات نهفته است. حمله متجاوزانه اسرائیل به عمق ضاحیه جنوبی و هدفگیری مستقیم یکی از فرماندهان کلیدی حزبالله، بار دیگر این واقعیت را آشکار کرد که اسرائیل هیچگاه آتشبس را به معنای آرامش و توقف جنگ نمیداند. برای تلآویو، دورههای آتشبس چه در غزه و چه در لبنان بخشی از چرخه عملیات اطلاعاتی و میدانی است که کارایی آن برای رژیم سالهاست به اثبات رسیده است.
تحلیل دادههای میدانی نشان میدهد اسرائیل در دوره آتشبس پس از جنگ غزه و همچنین پس از درگیریها در لبنان، مجموعهای از فعالیتهای اطلاعاتی گسترده را دنبال کرده است. کاهش نسبی شدت درگیریها، فضای روانی آرامش نسبی و محدود شدن اقدامهای تهاجمی، این تصور را ایجاد میکند که تهدید کاهش یافته است، اما برای سرویسهای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی، همین وضعیت بهترین بستر برای بهروزرسانی بانک اهداف، رصد الگوهای تردد، پایش پوششهای حفاظتی و تصحیح مختصات عملیاتی است. ترور هیثم علی طباطبائی دقیقاً محصول چنین روندی است.
الگوی عملیاتی اسرائیل نشان میدهد که این رژیم در دوره آتشبس، شکلی از «نبرد کمصدا» شامل پروازهای مداوم شناسایی، رهگیری ارتباطات، جمعآوری دادههای انسانی از طریق شبکههای محلی و تحلیل تغییر آرایش فرماندهی را فعال نگه میدارد. بنابراین آتشبس در نگاه تلآویو، نه توقف جنگ و درگیری بلکه تغییر مرحله و شیوه تقابل است. بههمین دلیل انتظار پایبندی اسرائیل به آتشبس یک خطای محاسباتی آشکار محسوب میشود.
درسهای عملیات اخیر برای ساختارهای امنیتی و نظامی منطقه روشن است. نخست آنکه تجربه نشان میدهد اسرائیل در دورههای آتشبس بیشترین دستاورد اطلاعاتی را کسب میکند. دوم آنکه اتکا به سکوت ظاهری میدان میتواند موجب کاهش حس تهدید، تداوم روند عادی حفاظتی یا سادهسازی تدابیر امنیتی شود روندی که عملاً به نفع اسرائیل عمل میکند. سوم آنکه همکاری نزدیک آمریکا با اسرائیل در مدیریت دورههای آتشبس، نشان میدهد که این دورهها تحت پوشش سیاسی و امنیتی ویژه طراحی میشوند و نمیتوان آن را یک فرایند خنثی یا بیطرفانه تلقی کرد.
در چنین شرایطی لزوم هوشیاری مستمر برای نهادهای امنیتی و نظامی یک ضرورت راهبردی است. این هوشیاری الزاماً به معنای تشدید دائمی تنش نیست، بلکه مستلزم حفظ سطح پایدار رصد، بازبینی دورهای دستورالعملهای حفاظتی، تقویت پوششهای ارتباطی و توجه ویژه به رفتارشناسی میدانی اسرائیل است. تناقض ظاهری آتشبسها (سکوت بیرونی و پویایی اطلاعاتی درونی) دقیقاً همان چیزی است که رژیم صهیونیستی بر آن تکیه میکند و باید به صورت ساختاری و دائمی پایش و مدیریت شود.
انتهای پیام


