طرفداری | جامجهانی ۲۰۲۶ با وجود ۴۸ تیم، احتمالاً گروهی بهنام «گروه مرگ» را که کمابیش در هر تورنمنت بزرگی داشتهایم بیمعنا میکند (حداقل روی کاغذ، همیشه نتایج قابلپیشبینی در مسابقات در رقابتهای جهانی داشتهایم و بهطور قطع در این یکی هم بینصیب نخواهیم ماند).
از اینرو بزرگان این ورزش در دور مقدماتی کمابیش بیدردسر به مراحل بعدی صعود خواهند کرد. امیدوارم در اینباره در اشتباه باشم! اما گروههای جامجهانی با توجه به قدرت هر نسل تغییر میکند از اینرو از بازگویی گروه چهار تیمه در آغاز خودداری میکنم و به این بهانه فقط به یک گروه در سالهای خیلی دور میپردازم… به ۴۷ سال پیش بازمیگردیم؛ به سال ۱۹۷۸.
باید اعتراف کنم نخستین صعود ایران به جامجهانی در سال ۱۹۷۸، در میان خاطرات شیرین فوتبالی دوران نوجوانیم جای دارد، خیلی شاد بودم و بودیم و روی ابرها در بازیهای خیابانی ضربه به توپ پلاستیکی میزدیم و خیال میکردیم چه اتفاقات خوشی در راه است. زمانیکه پی بردم با هلند، اسکاتلند و پرو همگروه شدیم ترس برم داشت و قلبم به تاپتاپ افتاد. نه من، برادرانم، بچههای محل، همهوهمه! این برای ما نخستین «گروه مرگ» هم بود!
واقعهٔ صعود به جامجهانی متأسفانه برای نسل امروز به امری عادی و برای خیلیها فاقد هرگونه هیجان و تعصب و افتخار همراه شده است.
قلباً افتخار میکردیم برای نخستینبار به جامجهانی میرویم، بهویژه با بدشانسی که چهار سال قبل از آن مقابل استرالیا داشتیم. پرویز خان قلیچخانی دو گل از سه گل را جبران کرد ولی سومی هرگز از راه نرسید. از دردناکترین دیدارهای تاریخ تیم ملی فوتبال ایران بود و هست.
ما به تیم بسیار خوب خودمان باور داشتیم، و میرفتیم تا بعد از دیدارهای فوقالعادهٔ لیگ داخلی تختجمشید و بازیهای آسیایی، بزرگان آن دوره را در جامجهانی ببینیم!
شاد بودیم، مثل کودکی که اولین دوچرخه یا عروسکش را هدیه میگیرد، مانند نوجوانی که میرود تا اولین بوسه را تجربه کند. چیزی مانند کسب دیپلم و لیسانس و تصدیق رانندگی، موفقیتی بود که هرگز تجربه نکرده بودیم، و این شوری داشت و با عشق سر بهسر میزد.
خام نبودیم و میدانستیم با بیتجربگی در این سطح، شانس زیادی نداریم و هر سه تیم کمابیش دمار از روزگار ما درمیآورند. ولی حضور و مبارزه با قلب برایمان کافی بهنظر میرسید.
ما بازیکنان هلندی و اسکاتلندی و ستارهٔ بیچونوچرای تاریخ فوتبال پرو را بهخوبی میشناختیم. ولی خوب، برای رؤیاهای هواداران فوتبال مرزی نیست. بعد از مدتی و پیش از آغاز بازیها، پرروتر شدیم و به ارزیابی شانسهای تیم پرداختیم.

مجبور شدیم مسابقهٔ آخر مقابل پرو را برد محسوب کنیم، ولی امتیاز لعنتی دیگر از کدام مسابقه خواهد آمد؛ اولی با هلند یا دومی مقابل اسکاتلند؟
هلند با رنسنبرینگ و نیسکنس و رِپ و آری هان و برادران کرکوف از مدعیان جام بود و تازه شانس آورده بودیم کرویف بعد از حادثهٔ آدمربایی خانوادهاش در اسپانیا از همراهی تیم خودداری کرده بود. اگرچه از عدم حضور او افسردهخاطر بودم. زمانیکه به عقب نگاه میکنیم، از دید من، غیبت او فاجعهای برای تاریخ فوتبال بود و دنیای فوتبال و هواداران بیشمارش از تماشای او محروم ماندند. کرویف از دوران طلایی آژاکس آمستردام و تیم هلند ۷۴ از بازیکنان محبوبم بود، و هنوز هم در میان ۳ بازیکن محبوب تمامی عمرم قرار دارد.
اسکاتلند هم که هیچی، عکسهای نیمی از آن تیم بر در و دیوار اتاق من و برادر کوچکترم، شاهین آویزان بود؛ کنی دالگلیش که بهتازگی بهعنوان جانشین کوین کیگان، گل پیروزی جام قهرمانی باشگاههای اروپا را بهثمر رسانده و لیورپول به دومین قهرمانی خود دست یافته بود. از ارچی جمیل، سوتس و جو جوردن و اسا هارفورد و… چه بگویم!
بازیها با شوری آغاز شد ولی گلهای پرطراوت هلندی خیلی زود امیدهای ما را پژمرده کردند. بچهها غافله را زود باختند و ناصر خان حجازی و خط دفاع ما با دو پنالتی ضعیفتر از آنچه باید عمل کرد. و ایران با هتتریک رنسنبرینگ ۳-۰ مغلوب شد. ولی از شما چه پنهان، در حسابوکتابهایمان اولی را باخت منظور کرده بودیم اگرچه نمایش بچهها غرورانگیز و امیدوارکننده نبود.

دومین بازی برای هر دو تیم حیاتی بود. اسکاتلند با مربی پرمدعای خود، مانند جام ۷۴، در غیاب دوبارهٔ انگلستان، تنها نمایندهٔ بریتانیا در این رقابتها بود. «ارتش تارتان» هم بعد از شکست ۳-۱ مقابل پرو با دو گل از «تئوفیلو کوبیاس» شکست خورده بود.
یکی از بزرگترین فوتبالیستهای تاریخ پرو و آمریکای جنوبی است که کمتر در میان بازیکنان آن قاره از او صحبت میشود. پُست هافبک هجومی یا مهاجم دوم را بازی میکرد و بهخاطر چهرهٔ کودکانه و جوان و ظاهر آرامش لقب «اِل نِنه El Nene» بهمعنای بچه را داشت. در جامجهانی ۷۰ هم ۵ گل بهثمر رساند ولی در سایهٔ برزیل و پله و جرزینیو بهترین گلزن رقابتها قرار گرفت.
مجموع گلهای جامجهانی: ۱۰ گل در ۱۳ بازی بود، این آمار او را در میان برترین گلزنان تاریخ جامجهانی قرار میدهد و او یکی از معدود هافبکهایی است که به چنین آماری رسیده است. خلاصه خیلی تماشایی بازی میکرد و سبک بازیاش را میتوان پیشدرآمدی بر شمارهٔ ۱۰های مدرن امروز دانست؛ چیزی بین یک «۱۰ کلاسیک» و «مهاجم دوم»!
یکی از بهترین زنندههای ضربهٔ آزاد در دوران خودش بود و چند گل بسیار معروف با ضربات آزاد در جامجهانی زده است، یکی از آنها با بیرون پا در مقابل اسکاتلند بود.
ايران با عزم و حزمی راسخ در مقابل اسكاتلند گيج و منگ نمایش خوبی داشت. و ايرج دانايیفرد با از كار انداختن «ارچی جمیل» چرخدنده اسكاتلند یکی از بهترین بازیهای عمرش را انجام داد و او با آن بدن ریزه، قدرت كنترل، بال و دریبل بود كه اولين گل تاريخ فوتبال ايران را در جام جهانی به ثمر رساند و ما را به عرش رساند. هر دو تيم هرچه زور زدند به جايی نرسيدند و بازی با حركات و چهره مغموم و كلافه و سردرگم «الی مکكلود» مربی اسكاتلندی روی نيمكت به پايان رسيد كه در تلويزيون و رسانههای انگليس بسيار مورد تمسخر قرار گرفت.

حتما توصيه میكنم مستند «دنیا در زیر پایشان World at Their Feet» درباره تيم ملی اسكاتلند در جام جهانی ۱۹۷۸ را در يوتيوب ببينيد!
شايد امروزه با وجود رسانهها غيرممكن باشد ولی بعدها داستانی را از حشمت مهاجرانی، مربی تيم، شنيديم كه حيرتانگيز بود؛ از آنجا كه انگلستان به جام جهانی نرسيده بود، ران گرينوود، سرمربی وقت انگلستان، و دستيار او چند روز پيش از بازی با اسكاتلند به هتل اقامت تيم ملی ما در آرژانتين رفتند و تقاضا كردند مربی تيم را ببينند.
گرينوود از مهاجرانی پرسيد: قصد داريد چگونه مقابل اسكاتلند بازی كنيد؟
مهاجرانی توضيحاتی داد. گرينوود تأكيد كرد نگران دابكلیش و هوردن نباشيد، اهرم اصلی تيم اسكاتلند ارچی جمیل است. اگر او را متوقف كنيد، تمامی تيم را متوقف كردهايد.
مهاجرانی توصيه گرينوود را به جان خريد. ولی مانده بود چه كسی را مأمور كند سايهبهسايه جمیل حركت كند. جرقهای در ذهن او زد. او ايرج دانايیفرد را كه همقد و قواره جمیل بود در تيم قرار داد و ايرجخان به حق مأموريتش را تماموكمال انجام داد و حتی تكگل ما را هم به ثمر رساند.
هنوز هم وقتی به اين حكایت فكر میكنم، واقعا باورم نمیشود. مربی انگلستان مخفيانه به آرژانتين برود تا شايد مانع شود اسكاتلند به موفقيت دست پيدا نكند! فكر كنيد امروزه چه انعكاسی در مطبوعات و رسانهها داشت! حقيقتا دوران ديگری از فوتبال بود.
با كلافگی و لجاجت بچهها بازی را ۱-۱ مساوی كرديم. حالا كارمان به پرو و كوبیاس افتاده بود. نيازمند پيروزی بوديم و ايران در بهترين بازی خود در اين جام نمايش خوبی به اجرا گذاشت. كسب پيروزی تنها راه گريز از مخمصه بود، اما بعد از تساوی صفر-صفر مقابل هلند، پرو با پيروزی قصد داشت در صدر جدول قرار بگيرد. طبق معمول، كوبیاس مأموريتش را جدیتر از هميشه گرفت و مثل رنسنبرینگ هتتريک كرد.

در حالی كه به راستی اين بهترين بازی ما طی سه ديدار بود. گل زيبای حسن روشن، مهاجم قابل و مستعد تاج تهران، در اين ديدار در ميان زيباترين گلهای تاريخ فوتبال ما در اين سطح قرار گرفت. بازی را ۴-۱ باختيم. اسكاتلند هم با گل تاريخی ارچی جمیل كه در ميان بهترين گلهای تاريخ جام جهانی قرار دارد و تماشای آن را هم به كسانی كه آن را نديدهاند شديدا توصيه میكنم، هلند را ۳-۲ شكست داد. ولی ما و اسكاتلندیها با تفاضل گل راهی خانه شدیم و در آن جام هلند به مصاف آرژانتين در فينال رفت.

تيم ما به خانه بازگشت ولی حتم داشتيم جام جهانی ۸۲ بهتر عمل خواهيم كرد. بحثی نبود. اما اتفاقات خوشی در راه نبود. پس از آن تا سالها از فوتبال جهانی عقب مانديم و شكوه و منزلت خود را در قاره خودمان هم از دست داديم، در حالی كه سلطان بیمنازع آسيا بوديم.
با اين اوصاف، جام جهانی ۷۸ آرژانتين و اولين حضور ما در جام جهانی فوتبال همچنان مانند اولين بوسه و اولين عشق زندگی در خاطرات شيرين ما ماندگار و ابدی شد. اگرچه متأسفانه جام ۷۸ آغاز پايان دوران طلايی فوتبال سرزمين ما بود!
موخره؛ مادر مادرهای «گروه مرگ»
اگر بخواهم سؤال شما عزيزان را دور بزنم و به جوابی كوتاه با داستانی بسيار شنيدنی اشاره كنم كه بايد بشنويد و شايد بعدها از آن حرف زديم، بايد به گروه مرگ جام ۸۲ بعد از بازیهای مقدماتی اشاره كنم كه با فرمولی احمقانه چهار گروه با حضور ۳ تيم در دور دوم تشكيل میشد كه تنها يک تيم از هر گروه به مرحله نيمهنهايی صعود میكرد؛
خوب گوش كنيد، اين گروه در هر عصری گروه مرگ به حساب میآيد؛
- برزيل با زيكو، سوكراتس و فالكائو و…
- ايتاليا با زوف، تاردلی، جنتيله، روسی و…
- آرژانتين با ديهگو مارادونا، دانيِل پاسارلا و ماريو كمپس، اسوالدو آرديلس و…

سعی نكنيد مرا قانع كنيد؛ روی دست اين گروه، آن هم در دور دوم، نداريم و نخواهيم داشت!
گروه C در دور دوم جام جهانی ۱۹۸۲ نمونهی كامل «گروه مرگ» بود. اين اصيلترين و سختترين گروه مرگ تمامی اعصار است.
آرژانتين، قهرمان وقت جهان؛ برزيل، كشوری كه تا آن زمان بيش از هر كشوری جام جهانی را برده بود؛ و ايتاليا، كه همان تابستان سومين جام جهانیاش را میبرد.
برخلاف گروههای دور اول امروزی، فقط يک تيم قرار بود صعود كند، هيچ حريفی آسان نبود؛ اصلا. در مقايسه با اين تركيب مرگبار، تمام گروههای موسوم به «گروه مرگ»، در بدترين حالت شبيه «گروه سردرد خفيف يا كمی مشكل» به نظر میرسند.
با توجه به اينكه ايتاليا پس از سه تساوی و فقط به لطف تفاضل گل بهتر تلوتلوخوران خودش را به گروه C رسانده بود، انتظار میرفت دو تيم آماده آمريكای جنوبی برای تنها سهميه نيمهنهايی بجنگند.
قصه اين گروه و ديدار برزيل و ايتاليا در ميان فولكلور فوتبال هر كشور و تاريخ جامهای جهانی و فوتبال قرار دارد.
گفتم كه در اين خلاصه نمیگنجد.

پس به هيچوجه به خودتان استرس و ناراحتی راه ندهيد. در قرعهكشی جام جهانی ۲۰۲۶ آمريكا، كانادا و مكزيک، با وجود ۴۸ تيم، فقط شايد با گروه مرگ خفيف يا چالشانگيز روبهرو باشيم و ديگر هيچ!
شخصا به انتظار نيش زدن تيمهای كوچکتر به بزرگان فوتبال مینشينم؛ كی، كجا و چطورش اصلا اهميتی ندارد. به هر حال شاهد حذف خيلی از بزرگان در دور مقدماتی بودهايم، خاطرتان كه هست!
دوستدار شما فوتبالدوستان عزیز؛ امیرحسین صدر



