سرویس سیاست مشرق - سه سال است که اپوزیسیون گرفتار اختلافات درونسازمانی خود شده و در امتداد شکست اتحاد پوشالی، انسجام عملیاتی آنها نیز از هم فروپاشیده است. طی دو هفته اخیر هم لیدرهای جریان ضدانقلاب تعارفها را کنار گذاشته و به تخریب و توهین علنی به یکدیگر پرداختهاند.
در چنین شرایطی، شبکه بیبیسی فارسی از ضلع تازهای برای احیای اپوزیسیون و بازسازی چهره آنها در فضای مجازی رونمایی کرد و مستندی از گفتوگو با ترانه علیدوستی با محوریت حوادث ۱۴۰۱، منتشر کرد. این شبکه پیشتر در اردیبهشت ۱۴۰۳ نیز گزارشی تحقیقاتی درباره نحوه درگذشت نیکا شاکرمی و ادعاهایی سراسر جعلی تحت عنوان تجاوز و قتل این دختر نوجوان به دست نیروهای نظامی و امنیتی منتشر کرد. گزارشی که طی بررسیها نشان داد که تنها سوژهای عملیاتی و از پیش طراحی شده بوده که پس از دست به دست شدن بین منافقین و موساد، برای انتشار به دست بیبیسی فارسی رسیده است.
این مستند به کارگردانی پگاه آهنگرانی، بازیگر سینما که هم اکنون ساکن لندن است، در قالب یک گفتوگوی آنلاین با ترانه علیدوستی ساخته شده است؛ مستندی که در روایت خود، هیچ اشاره یا موضعگیریای نسبت به محکومیت حملات تروریستی جنگ دوازدهروزه و آسیبهایی که متوجه زنان و دختران ایرانی شده، ندارد.
پشتپرده بازخوانی مرگ نیکا شاکرمی توسط انگلیسیها
نویسنده گزارش جعلی بیبیسی چه کسی است؟ /دست به دست شدن یک سوژه میان منافقین، موساد و انگلیسیها
خشم سه روزه یا هماهنگی گرگهای تنها؟
کلیت مستند ۵۰ دقیقهای ترانه بر این محور استوار است که با بهکارگیری همه ظرفیتهای روایی خود، فتنه ۱۴۰۱ را بهعنوان یک انقلاب ادامهدار بازنمایی کند؛ همان حوادثی گروهک منافقین، شرکتکنندگانش را «جوانان شورشی» نامیده بودند. علیدوستی در بخشی از این گفتوگو، با اشاره به مدت بستریشدن و زمان اعلام درگذشت مهسا امینی، مدعی میشود که همه ایران مطمئن بودند که او احیا نخواهد شد و حتی تا سه روز پس از اعلام درگذشت، جامعه در حال هضم این واقعه و جوشش خشم عمومی بود. علیدوستی مدعی است که در ایام ابتدایی فتنه به خیابانها آمده تا حوادث را از نزدیک تماشا کند و شاهد این بوده که بر سر هر چهارراه، تعدادی از جوانان تجمع کرده و شعار سر میدهند.
اما بهتر است بار دیگر حوادث آنروزها را بازخوانی کنیم تا این موضوع را بهتر درک کنیم که آن سه روز پیش از آغاز فتنه، مدت زمانی بود که گرگهای تنها برای شبکهسازی و هماهنگی یک آشوب سراسری نیاز داشتند و به سرعت هم اجرا کردند. گرگهای تنها یک الگو از رفتارهای خشونتآمیز فردی یا هستههای بسیار کوچک بودند که بینیاز از شبکهسازی کلاسیک و کمهزینه از نظر تشکیلاتی عمل میکنند و بهواسطه همین ویژگیها، برای طراحان ناامنی شهری جذاب بودند. گرگهای تنها، کسانیاند که یا مستقیماً تحریک شدهاند یا با بمباران رسانهای و عملیات روانی، به نقطه اقدام رسیدهاند. آنها صرفا نه آموزشهای کلاسیک دیدهاند و نه با شبکهها بیارتباط هستند، بلکه در یک فضای خاکستری از جامعه میان جمعیت و لیدرها، عملیات خود را اجرا میکنند.

عملکرد این افراد به این صورت بود که با ایجاد ناامنی نقطهای، بالا بردن هزینه امنیت و تولید شوک رسانهای با حداقل امکانات، میدانداری کنند. آنها خود را در میان جمعیت پنهان میکردند تا با تیراندازیهای پراکنده، ایجاد رعب در نقاط حساس یا تبدیل تجمعات به صحنه خشونت، فضای خیابان را ملتهب کنند.
روندی که باعث میشود آنها را به خیابان بکشاند این است که ابتدا بحرانسازی ذهنی از طریق شبکههای اجتماعی و رسانههای فارسیزبان خارج از کشور ایجاد شده و سپس قهرمانسازی از خشونت، و در نهایت هل دادن افراد به اقدام خشونت آمیز منجر میشود. طراحان آشوب ۱۴۰۱ با تربیت گرگ تنها و فعالسازی مهرههای بیپرچم، مدت زمان خود را به جای ایجاد یک سازمان، بر روی روان افراد خشمگین سرمایهگذاری میکند. این همان الگوی موردعلاقه گروههای تروریستی چون داعش بود که در آن، فرد تحریکشده با الهام ایدئولوژیک و بدون نیاز به ارتباط سازمانی آشکار، دست به اقدام میزند.
ترحم برای یک جوان که کشتن را به مثابه بازی کامپیوتری میدید!
در ادامه این گفتگو ترانه علیدوستی به اعدام محسن شکاری اشاره کرده و قصد دارد با لحنی ترحم آمیز، او را بیگناه در حوادث ۱۴۰۱ جلوه دهد. ماجرای محسن شکاری یکی از نخستین پروندههای منتهی به اجرای حکم اعدام در ارتباط با حوادث ۱۴۰۱ بود. محسن شکاری به اتهام «محاربه» محاکمه شد و در کیفرخواست وی مشخص شد که او در جریان فتنه، با سلاح سرد قمه به یک نیروی بسیج حمله کرده، موجب جراحت شدید از ناحیه گردن شده و با بستن خیابان و ایجاد رعب عمومی در نظم عمومی اخلال کرده است. از همان ابتدا بارها گفته شد که قصد او صرف حضور در تجمع نبوده، بلکه استفاده مستقیم از خشونت علیه مأمور تلقی شده و در مراحل تحقیق به حمل سلاح سرد، بستن مسیر عبور و حمله به یک نیروی بسیجی اقرار کرده است و انگیزه اقدام خود را تأثیرپذیری از فضای مجازی، بازیهای خشونتآمیز کامپیوتری و هیجانات خیابانی اعتراف کرده بود و در بخشی از اعترافش گفته بود: یکی گفت مربع را بزن!
این الگو را مهدی حاجتی، از لیدرهای آشوب ۱۴۰۱ و مروج نظریه خرابکاری شرافتمندانه، ستوده بود و در توئیتی نوشت: گیمرها استراتژیستهای خوبی برای جنگهای نامتوازن شهریاند؛ چون بارها و بارها آن را تمرین کردهاند. میتوانند با ایدهپردازی در شبکههای مجازی و تشکیل گروههای کوچک در خیابان برای راهبری مبارزه شهروندی به خلق روشهای جدید کمک کنند. افزوده بر این موارد، پس از اعدام محسن شکاری، حتی دیوید جفی، کارگردان و طراح آمریکایی بازی کامپیوتری مورد علاقه محسن شکاری نیز او را شجاع خواند و ستود.

انقلاب یا شورش جوانان محلات منافقین
هرچند علیدوستی اصرار دارد که فتنه ۱۴۰۱ را یک انقلاب توصیف کند، اما هیچ اشارهای به صفحات سایبری منافقین و پروژه ایران دیساینفو ۲ ندارد. دولت آمریکا در اواخر زمستان ۱۳۹۹ بودجه پروژه ایران دیساینفو را قطع کرد و بعد هم گزارشی منتشر شد که این پروژه زیر چتر عملیات توانا، یکی از مراجع امنیتی ضدانقلاب و با پیوند به اندیشکدههایی مثل FDD پیش میرفته و در عمل به جای براندازی، به آزار آنلاین منتقدان سیاست خارجی ترامپ و انحرافات داخلی کشیده شده بود. بعد از توقف نسخه اول، برخی گروهها برای گرفتن فاند نسخه جدید صف کشیدند و نوبت به مصی علینژاد و منافقین رسید و با نقشآفرینی چهرههایی مثل بنیامین وینتال و اتصال به برخی فعالان رسانهای، مسیر تازهای برای عملیات تبلیغاتی تعریف شد که در حوادث ۱۴۰۱ به نمایش درآمد.
یکی از افراد جداشده از موسسه توانا درباره این شبکه تبلیغاتی ضد ایرانی میگوید: مریم معمار صادقی به هیچ معیار اخلاقی پایبند نبود! او میگفت هرکسی که با ترامپ زاویه دارد را باید ترور شخصیتی کرد، ازجمله اقدامات توانا جمعآوری اطلاعات خصوصی از مخالفان ترامپ در خارج از کشور و انتشار آن در فضای مجازی بوده است. مریم معمار صادقی پس از شکست اغتشاشات مردم ایران را گدا نامیده است!


۱۵۰۰ تصویر، یکی دیگر از صفحات تروریستی فعال در طول اغتشاشات بود که سعی کرد نقش لیدری خبری را برعهدهگرفته و خود را بهعنوان منبع اعلام کشته شده های اغتشاشات (کشته سازی) معرفی کند. انتشار اخبار دروغین از وضعیت حقوق بشر در ایران، پیشبرد طرحهای تحریم مردم و نیز پروندهسازی برای فعالان سیاسی ازجمله اقدامات مهم این صفحه در ماههای اخیر بوده است، جالبتوجه آنکه این صفحات اجتماعی متعلق به این اکانت در انجام عملیاتهای روانی و رسانهای موبهمو شبیه به گروهک نفاق عمل میکند. اکانتهای این رسانه با هدایت مهدیار آقاجانی و سروش لشگری معروف به هیچکس فعالیت میکردند.
آقاجانی علاوه بر ادمینی صفحات ضدانقلاب، برای هیچکس نیز آهنگسازی میکند، در این میان، فدایی، خواننده رپی که از این مجموعه جدا شده بود افشا کرد که همسر این خواننده آنارشیست، عضو رسمی گروهک منافقین است. همچنین به گفته نزدیکان وی، این خواننده متواری بخش قابلتوجهی از امور و ارتباطات خود را از طریق همسرش، آزاده اکبری، به این گروهک واگذار کرده است.
گلسا گلستانه از ادمینهای این صفحه مجازی در یک افشاگری درباره مدیران این شبکه براندازی میگوید که مهدیار آقاجانی صفحات متعلق به این اکانت را از اهداف خود منحرف کرده و آن را به محلی برای تبلیغات منافقین بدل کرده است! او در ادامه این افشاگری ادعا میکند که مدیران این صفحات مجازی حتی عناصری ضدانقلابی که با منافقین زاویهدارند را سانسور خبری میکند.

جنگ ترکیبی با محور رسانه، شبکههای مجازی و فشارهای سیاسی اقتصادی به هدف نهایی خود نرسید و به همین دلیل تمامی صفحات و شبکههای مذکور تعطیل یا کماثر شدند؛ اکانت ۱۵۰۰ تصویر، پایان فعالیت خود را اعلام کرد و بعد از آن صفحات نزدیک به منافقین هم به تعطیلی یا توقف رسیدند.
کمک رباتها به دیدهشدن مصاحبه ترانه علیدوستی
اینکه چرا شبکه بیبیسی برای احیای آشوبهای ۱۴۰۱ به سراغ ترانه علیدوستی رفته کاملا واضح است. در جریان تحریک احساسات، دو عنصر برای طراحان آشوب و مردم، امیدآفرین است؛ همان دو عنصری که در جریان جهش و تداوم فتنه نیز فعال بودند. ابتدا جانباختگان حوادث و سلبریتیهای محبوب. تصاویر منتشر شده و گلایههای سلطنتطلبان نشان میدهد مصاحبه بیبیسی با ترانه علیدوستی بیش از گفتگو با فرح پهلوی دیده و دنبال شده است. روشن است که شبکه بیبیسی و جریان اپوزیسیون به این نتیجه رسیده که برای تحریک آشوبهای دوباره، هنرمندان و ورزشکاران محبوب در کنار خانوادههای جانباختگان سرمایههای پربازدهتری نسبت به کنشگران فرسوده سیاسی هستند.

در همین راستا باید تاکید کرد که شبکه بیبیسی نیز برای اعتباربخشی به این مصاحبه، عامدانه اقدام به خرید فالوور و بازدیدکننده اینستاگرامی کرده تا گزارش ترانه علیدوستی را در معرض توجه فضای مجازی قرار دهد. تصویر ارزیابی کیفیت مخاطبان حساب اینستاگرامی علیدوستی، به خوبی نشان میدهد که پروفایل وی به طور ناگهانی با فراوانی ۲۹ درصد، فالوورهای جعلی جذب کرده است؛ این مقدار نسبتاً بالا نشاندهنده حضور قابلتوجه حسابهای غیرواقعی و خریداری شده در میان دنبالکنندگان ترانه علیدوستی است.
نرخ تعامل حساب ۳٫۶۹٪ گزارش شده که در محدوده متوسط قرار میگیرد، اما در کنار آن میانگین لایک بسیار بالا و حدود ۲۷۹٫۳ هزار است، در حالیکه میانگین کامنت تنها ۸ عدد ذکر شده که این عدم توازن میتواند نشانه خریداری لایک و تعامل فیک باشد. در نمودار تفکیک نوع مخاطبان، حدود ۵۹٫۷۳٪ بهعنوان افراد واقعی، ۸٫۲۵٪ فالوورهای انبوه، ۲٫۰۴٪ اینفلوئنسر، ۲۹٫۹۸٪ فالوور جعلی، ۱۰٫۰۱٪ حساب مشکوک و ۱۹٫۹۷٪ بات معرفی شدهاند که مجموع این اعداد تصویر روشنی از کیفیت ناهمگون مخاطبان ارائه میدهد.
همچنین در بخش مقایسهای یا بنچمارک فالوورهای جعلی، جایگاه این حساب بالاتر از میانه حسابهای مشابه قرار گرفته و نشان میدهد سهم فالوور جعلی آن از حد متوسط بالاتر است. از نظر جغرافیایی نیز تمرکز مخاطبان بسیار بالاست، بهطوریکه ۸۲٫۸۱٪ از دنبالکنندگان در ایران و تنها درصد اندکی، از جمله ۲٫۰۱٪، در عراق قرار دارند.

تصویر ارزیابی کیفیت مخاطبان حساب اینستاگرامی علیدوستی
علیدوستی و فراموشی زنان در جنگ ۱۲ روزه!
پیام اصلی مستندها همیشه در بخشهای پایانی آنها آشکار میشود. علیدوستی در این گفتوگو، با روایت سرگذشت خود میکوشد در نهایت بر زندهبودن و تداوم آشوبهای ۱۴۰۱ تأکید کند. او در لحظات کلیدی مستند، با تکرار عباراتی مانند «ما هنوز هستیم و زندهایم»، تلاش دارد این گزاره را برجسته سازد و فعالیتهای سینمایی سالهای اخیر خود را در چارچوب مبارزه با حجاب تعریف میکند.
علیدوستی مدعی است که او و شماری دیگر از زنان سینما، گاه با پانسمان و گاه با کلاه، مقابل دوربینها ظاهر شدهاند و بهصورت مرحلهبهمرحله در مسیر قبحشکنی بیحجابی در جامعه حرکت کردهاند. او در این مصاحبه، تصویری ستایشآمیز از خود ارائه داده و کارنامه سینماییاش را سرشار از دستاورد توصیف میکند؛ در این ۳ سالی که نبودم، هیچ فیلم خوبی درست نشده؛ این چیزی که الان وجود دارد اصلا اسمش سینما نیست.
مستند ۵۰ دقیقهای علیدوستی یک بایکوت رسانهای تمامعیار از زنان و کودکان شهید جنگ ۱۲ روزه بود. این بازیگر سابق سینما که در جریان فتنه، توجه بسیاری از هنرمندان و کارگردانهای بینالمللی را به خود و آشوب در ایران جلب کرده بود، کلامی درباره جنایات رژیم اسرائیل در حملات تروریستی خردادماه ۱۴۰۴ به میان نیاورد و در عوض مدعی مبارزه و جانفشانی برای مردم ایران طی سه سال اخیر بود.
شبکه مادر به داد اپوزیسیون رسید
مستند اخیر بیبیسی نشان میدهد که قرار است مهندسی روایت آشوب، از کنشگران فرسوده سیاسی به سلبریتیهای فرهنگی و عامهپسند منتقل شود. این شبکه نقش مرجع، جهتدهنده و الگوساز برای سایر رسانههای فارسیزبان خارج از کشور دارد؛ یعنی بسیاری از روایتها، کلیدواژهها و چارچوبهای تحلیلی ابتدا در بیبیسی فارسی مطرح میشود و سپس با فاصله زمانی کوتاه در رسانههای دیگر بازتولید یا تکمیل میگردد.
بیبیسی سعی دارد نقاب خود را با فاصله محدودی از شبکههای مروج تروریسم نظیر اینترنشنال، خود را مردمی و همسو با قشر خاکستری جلوه دهد. بیبیسی فارسی به عنوان شبکه مادر در بین رسانههای فارسیزبان، نه صرفاً یک رسانه، بلکه مرکز ثقل روایتسازی و هماهنگکننده فضای رسانهای فارسیزبان بیرون از ایران تلقی میشود.
پروژه ترانه علیدوستی بخشی از مهندسی تازه روایتها درباره آشوبهای ۱۴۰۱ است؛ تلاشی برای بهحاشیه راندن شکافها و درگیریهای دروناپوزیسیونی که این روزها حتی به فحاشیهای ناموسی در فضای مجازی کشیده شده است. همزمان، اعترافها و ابراز پشیمانی برخی هنرمندانی که در جریان ۱۴۰۱ از کشور خارج شدند و اکنون سهمی از منافع آن تحولات ندارند، تصویری ناامیدکننده از وضعیت این شبکه در کشور به نمایش کشیده است. در چنین فضایی، بیبیسی با برجستهسازی ترانه علیدوستی میکوشد بار دیگر انگیزه هنرمندان بیکار و مستعد اعتراض را تحریک کند و آنان را، مشابه تجربه فتنه ۱۴۰۱، با وعدههای براندازانه به میدان بکشاند.


