چند روایت از ویژگی‌های اخلاقی شهید استاد مجید شهریاری؛ دانشمند هسته‌ای که شوخ و فروتن بود + فیلم
کد خبر:۱۳۳۷۵۰۱

چند روایت از ویژگی‌های اخلاقی شهید استاد مجید شهریاری؛ دانشمند هسته‌ای که شوخ و فروتن بود + فیلم

شهید مجید شهریاری نمادی از پیوند علم، ایمان و ایثار است. او با جان‌فشانی خود نشان داد که دانشمندان نیز می‌توانند در راه آرمان‌های ملی و دینی نقش‌آفرین باشند.
چند روایت از ویژگی‌های اخلاقی شهید استاد مجید شهریاری؛ دانشمند هسته‌ای که شوخ و فروتن بود  + فیلم

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو، شهید دکتر مجید شهریاری، از دانشمندان برجسته هسته‌ای ایران، در سال ۱۳۴۵ در زنجان به دنیا آمد. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در زادگاهش با موفقیت به پایان رساند و به دلیل علاقه و استعداد شگرف در علوم پایه، وارد دانشگاه صنعتی امیرکبیر شد. دکتر شهریاری در ادامه تحصیلات عالی خود در رشته مهندسی هسته‌ای، موفق به کسب مدرک دکتری از دانشگاه صنعتی شریف شد و به یکی از متخصصان برجسته کشور در زمینه فناوری هسته‌ای تبدیل شد.

 

وی با تلاشی خستگی‌ناپذیر در حوزه انرژی هسته‌ای، سهم بسزایی در پیشرفت فناوری صلح‌آمیز هسته‌ای ایران داشت. شهید شهریاری همچنین عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی بود و با تربیت دانشجویان مستعد، نسل جدیدی از متخصصان این حوزه را آموزش داد.

 

شهید شهریاری علاوه بر موفقیت‌های علمی، از نظر اخلاقی و شخصیتی نیز الگوی برجسته‌ای بود. او فردی متواضع، متدین و سخت‌کوش بود که همیشه در کنار فعالیت‌های علمی به ارزش‌های انسانی و دینی پایبند بود.

 

علی‌رغم دستاوردهای چشمگیر علمی، دکتر شهریاری همواره با دانشجویان و همکاران خود رفتاری صمیمی و فروتنانه داشت. او اعتقاد داشت علم باید در خدمت جامعه باشد و از هرگونه خودنمایی دوری می‌کرد وی همچنین به اصول اسلامی پایبند و زندگیش سرشار از معنویت و اخلاص بود و اعتقاد داشت پیشرفت علمی باید در مسیر خدمت به انسان‌ها و ارزش‌های انسانی باشد.

 

چند روایت از اخلاق متواضعانه و شوخ بودن وی بخوانید: 

روایت اول: 

یک روز مانده به عید، وسط خانه‌تکانی بودیم که دکتر عباسی به مجید زنگ زد.

از قضا ایشان هم مشغول بود! 

دکتر با همان لحن جدیِ بامزه‌اش به مجید گفت: 

«آقا دیوار! تمیز کردن دیوار خیلی خوبه آقا! 

همه ماهیچه‌ها رو به کار می‌ندازه، اینطوری از همه قابلیت‌هاتم استفاده می‌کنی...»

مجید همیشه در برگزاری مجالس روضه، کمک در کارهای خانه، خانه تکانی و... نفر اول بود. همیشه پای کار بود!

 

روایت دوم:

زمستان سردی بود و برف آنقدر بارید که همه مدارس تهران تعطیل شد.

خب مجید جثه کوچکی داشت و آن روز هم فقط چشم‌هایش از زیر کلاه و شال پیدا بود.

در مسیر دانشگاه کیف به دست در حال رفتن بود که پسربچه‌ای او را صدا می‌زند و می‌گوید: «کجا میری؟! امروز مدرسه تعطیل است! نرو...»

مجید هم آرام به مسیرش ادامه می‌دهد اما پسر بچه ‌می‌آید به طرفش قسم می‌خورد که مدرسه تعطیل است.

مجید هم از او تشکر می‌کند و اصلاً به روی خودش نیاورد که استاد دانشگاه شهید بهشتی است...

مجید بسیار انسان فرو تن، متواضع و شوخ طبعی…

 

 

پیشنهادی باخبر