طرفداری | تورنمنت چهارجانبه العین قرار بود فرصتی برای سنجش روند آمادهسازی تیم ملی فوتبال ایران پیش از جام جهانی ۲۰۲۶ باشد، اما نتیجهاش چیزی جز نگرانی بیشتر نبود. تیم ملی ایران در دو مسابقه نهتنها گل نزد، بلکه هیچ نشانهای از هویت تاکتیکی، برنامه و پیشرفت نشان نداد. این دو بازی نه یک محک، بلکه یک هشدار جدی بود؛ اگر مسیر فعلی ادامه پیدا کند، خروجی ایران در جام جهانی چیزی جز یک ناکامی سنگین نیست.
مشکل اصلی اینجا است که این ناکامی بالقوه را نمیتوان فقط گردن امیر قلعه نویی یا چند بازیکن پا به سن گذاشته انداخت. ریشه بحران بسیار بالاتر است؛ در همان تصمیم اشتباهی که فدراسیون فوتبال سه سال پیش گرفت و هدایت تیم ملی را به مربیای سپرد که سقف توان تاکتیکیاش سالهاست مشخص است. امیر قلعه نویی مقصر است، اما مقصر اصلی نیست؛ مقصر اصلی مدیری است که چنین انتخابی را انجام داد و امروز هم چشمش را بر نتایجش بسته است.
ازبکستان راه درست را پیدا کرد، ما هنوز اندر خم یک کوچهایم!
برای درک بهتر تفاوت مسیر درست و غلط، کافی است همین ازبکستانِ امروز را ببینیم؛ تیمی که برخلاف گذشته، برای ایران تبدیل به یک رقیب جدی شده است. ازبکستان برای نخستین بار در تاریخش به جام جهانی صعود کرد؛ آن هم با هدایت تیمور کاپادزه، مربی جوان ۴۴ سالهای که قهرمانی جام کافا ۲۰۲۵ را هم برایشان آورد. اما فدراسیون ازبکستان در نقطه اوج احساساتی نشد و با خود نگفتند چون کاپادزه تیم را به جام جهانی رسانده، پس باید خودش هم تیم را در آن تورنمنت هدایت کند. برعکس، تصمیم گرفتند پروژه آمادهسازی را به مربیای بسپارند که تجربه بینالمللی و دانش روز بیشتری دارد. نتیجه؟ انتخاب فابیو کاناوارو.

این انتخاب یک پیام روشن دارد؛ حتی ازبکها هم فهمیدند جام جهانی جایی برای ریسکهای احساسی، فرصت دادنهای بیمنطق یا رزومهسازی نیست. آنجا حیثیت یک کشور وسط است. ازبکستان میداند که با «تجربه آسیای مرکزی» نمیتوان مقابل تیمهای بزرگ دنیا ایستاد. لازم است ساختار، علم روز و مربی سطح بالا وارد کار شود. آنها این را فهمیدهاند؛ ما هنوز نه.
در مقابل، تیم ملی فوتبال ایران با ساختاری در حال گذارندن روزهای خود به بطالت است که بدون تعارف و تلاش برای چیدن جملههای زیبا و گرفتن وقت مخاطب، هیچ چیزی در آن دیده نمیشود. هیچ چیز یعنی نه هیچ نکته مثبتی که بتوان به آن بالید و هیچ ساختاری که بتوان آن را تحلیل کرد. تورنمنت العین یک آزمون ساده بود که دوباره نشان داد تیم ملی ایران در هیچ شرایطی، هیچ ایدهای برای هیچ چیزی ندارد؛ نه حمله، نه راهکاری برای پرس، نه سرعتی در انتقال یا سازمانی در دفاع. هیچ!
۱۸۰ دقیقه و صفر گل برابر دو تیم متوسط و حتی پایینتر
اینکه در دو بازی مقابل کیپ ورد و ازبکستان حتی یک گل هم نزدیم، یک آمار تصادفی نیست؛ نشانه فقدان کامل ایده است. نشانه این است که تیم ملی ایران در اوج مسیر آمادهسازی، هنوز در ابتداییترین قدمها مانده است. حالا مدافعان این ساختار و حامیان رسانهای سرمربی تیم ملی و فدراسیون فوتبال، میتوانند کماکان به دوستانه بودن این بازیها استناد و نتایج آن را بیاهمیت تلقی کنند.
حضور در تورنمنت العین نه دستاورد داشت، نه امید ساخت، نه نشان داد مشکلی حل شده. تنها نتیجه واقعی آن این بود که فهمیدیم ایران با این مسیر و این مدیریت، در جام جهانی نهتنها حرفی برای گفتن ندارد، بلکه خطر یک حضور تحقیرآمیز واقعی است.

واقعیت این است که تمام این حرفها و نقدها از سر عصبانیتِ لحظهای یا تسویه حساب شخصی با هیچکس نیست. ما نقد میکنیم چون فوتبال این کشور و مردمی که آن را عاشقانه دنبال میکنند، دوست داریم؛ چون سالها با امید و حسرت بزرگ شدهایم و نمیخواهیم دوباره همان چرخه تلخ تکرار شود. ما وقتی از ضعفها میگوییم، از سر خستگی است؛ خستگیِ دیدن فرصتهایی که هر بار هدر میرود، نسلی که بدون برنامه فرسوده میشود. ما نمیخواهیم بعد از سه دوره آزمون و خطا، تکرار اشتباهات و درجا زدن با کارلوس کیروش، دوباره همان دور باطل را ادامه دهیم. نقد کردن از سر دشمنی نیست؛ از سر نگرانی است. نگرانی از اینکه فرصتهای نسل بعدی همینطور از بین برود و تیم ملی ایران دوباره قربانی تصمیمهایی شود که آیندهای برایش نمیسازد.
مشکل تیم ملی امروز فقط یک مربی نیست؛ مشکل ساختاری است که انتخاب اشتباه میکند، نقد را نمیشنود، آینده را نمیبیند و تصور میکند با همان روشهای قدیمی میتواند آبروی فوتبال ایران را حفظ کند. تورنمنت العین این واقعیت را واضحتر از همیشه نشان داد: اگر تغییر نکنیم، نتیجهای غیر از سقوط در انتظار تیم ملی نخواهد بود.
خلاصه بازی ایران ۰ (3) - (4) ۰ ازبکستان (فینال تورنمنت العین - 2025)



