«احسان اقبال سعید» کارشناس مسائل بینالملل در یادداشتی برای ایسنا نوشت: مناسبتها تنها روایتگر تاریخ یا علل تام و تمام آنچه امروز در جریان است نیستند. سیزدهم آبانماه سال ۱۳۵۸ در روزهایی که تا یکسالگی انقلاب اسلامی در ایران چندی باقی مانده بود، دانشجویان موصوف به خط امام، سفارت ایالات متحده در تهران را تسخیر نمودند و رابطه دو کشور برای نزدیک به نیم قرن از آن روز در وضعیتی ویژه و البته تعلیق قرار گرفت.
دانشجویان دانشگاههای تهران البته به غیر از دانشگاه علم و صنعت که با این اقدام مخالف بودند و حتی تهدید نمودند که قبل از وقوع به دولت مهندس بازرگان اطلاع خواهند داد، (استدلالشان این بود که اول باید سروقت سفارت شوروی برویم که در تبهکاری از آمریکا کم ندارد) در حقیقت میخواستند در درجه اول امکان یک بیست و هشتم مردادماه دیگر را از میان ببرند که هراس از اقدام برخی نظامیان وفادار به سلطنت و وابسته با آمریکا بسیار پررنگ بود.
آن روزها تصور کودتا چنان پررنگ بود که مردم اجازه حرکت یک دسته محدود و معدود نظامی را هم نمی دادند مگر آنکه از کانال دولتمردان انقلابی، مقید و توجیه شوند. سفارت آمریکا بیست و شش سال قبل از تاریخ تسخیر، میاندار کودتای بیست و هشتم مرداد بر علیه یک دولت مستقل و مقبول مردم گشت و ملاحظات تقابل با کمونیسم خود را بر تمام آرمانهای یک ملت یا بخش بزرگی از ملت مرجح دانست. پیامد کودتا حبس و تعذیر برای هزاران ایراندوست و البته مواجهه سخت تر با مذهبیونی در هیبت جمعیت مؤتلفه و ... شد. ساواک سربرآورد و ایران در اذهان مخالفان شاه از چپ و مارکسیست تا مصدقی و مذهبی، یکی از کارگزاران بی اراده ایالات متحده تصویر شد.
برای ایرانیان، سفارت ایالات متحده به نمایندگی از کشورش در تمام اقدامات ساواک، کاپیتولاسیون، کشتارهای تپه اوین، تبعید و تعذیر مخالفان مذهبی و مرجعیت همدست و همداستان بود و از بزرگترین موانع برای انقلاب نوپا و البته ناباور ایرانیان می نمود.
صادق زیباکلام استاد بازنشسته دانشگاه تهران که در آن روزگار در دفتر نخست وزیر، مصدر کاری بوده روایت می کند که افسران راهنمایی و رانندگی از هراس خشم عمومی جرأت بازگشت به کار نداشتند و با پادرمیانی او قرار شد به صورت دسته جمعی و دود کردن اسفند از محل نخست وزیری عازم محل کار خود شوند. زیباکلام میگوید: ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه وقت با سختی و عتاب او را از این کار منع نموده و خطر تجمع نظامیان را گوشزد کرده است. این خاطره، آن فضا و برداشت و داوریها را به خوبی نشان میدهد.
در مقابل، واکنش جامعه و فعالان و مبارزان سیاسی به آن اقدام را هم باید در چارچوب شرایط آن روز و نه با تغییر این زمانی دریافت. از حزب توده و چریکها و حتی سحابی دست به تحسین و تایید زدند و برخلاف باورها تصمیم دولت موقت بازرگان به استعفا، که چند روز پس از سیزده آبان رخ داد، ارتباطی به اعتراض به تسخیر سفارت نداشت و تصمیمی بود که قبل تر گرفته شده بود و آن زمان اعلام شد. اما پس از تسخیر سفارت، آمریکا باز به همان عادت دیرینه نگاه از بالا و روال کاپیتولاسیونی بازگشت و تهدید و تحریم و البته اقدام ناکام نظامی در طبس را پیش گرفت.
در همان شرایط انقلابی، امام خمینی (ره) تعیین تکلیف گروگانها را به مجلس سپرد تا اراده نمایندگان ملت محقق شود و در قرارداد الجزایر که عزیزی و نبوی نماینده ایران بودند نهایتاً با تعهد ایالات متحده به عدم دخالت در امور ایران و بازگرداندن اموال و دارایی کشور، موضوع خاتمه یافت. (و البته سید ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور وقت علیه نبوی و عزیزی با اتهام نادیده گرفتن منافع ایران در قرارداد الجزایر در داستانی اعلان جرم نمود).
در عین حال، در اقدامی انسان دوستانه، پیشتر سیاهان و بیماران و زنان رها شده بودند. واشنگتن اما به تعهدات خود در الجزایر پایبند نماند، در جنگ، عراق را تجهیز و اطلاعات ماهواره ای نیروهای ایرانی را در اختیارشان قرار داد، سازمان مجاهدین که پیشتر، سابقه کشتن افسران و تکنیسین های آمریکایی در ایران دهه پنجاه را داشتند از فهرست تروریستی خارج نمود، علیه جمهوری اسلامی ایران دستشان را باز گذاشت و سرانجام، اموال بلوکه شده ایران هم گشاده دستانه در اختیار مدعیان مختلف از یهودی تا .... قرار گرفت.
ایران به آزادی گروگانهای غربی در بیروت کمک کرد و در افغانستان و عراق عزم خود را برای مبارزه با تروریسم نشان داد. برای قربانیان یازدهم سپتامبر همدلی نشان داد و دیگر داستانها... اما حاصل، قرار گرفتن در محور شرارت توسط آمریکا، اعمال تحریمهای بی محابا و البته حمله به تأسیسات اتمی و همدستی با رژیم صهیونیستی علیه ایران بود.
البته گاهی درهای نیمه بازی چونان مک فارلین و داستان کیک و کلت و .... هم در میان بود که البته اراده و تداومی نداشت.
روز تقلیل دلیل روی گردانی تهران و واشنگتن به حادثه سیزده آبان خام دستانه بوده و از ابتدای آن دفتر تاکنون برگهای زیادی رقم خورده است. سیاست ایالات متحده در قبال تهران بیشتر از منافع آمریکا یک سیاست اسرائیل محور است و جاده تهران - واشنگتن از عوارضی تل آویو میگذرد و منطق و ماهیت انقلاب ایران هرگز نمیتواند صهیونیسم را بپذیرد و البته در این سال ها یک خروار پرونده جدید و دریاچه خون هم به میان آمده است.
سالهای بعد از تسخیر سفارت، آمریکائیان بیشتر، ایران را و روایت خودشان از داستان را هالیوودی و ناواقع تصویر و ترسیم نمودهاند. بدون دخترم هرگز و آرگو، نمودهایی از این داستان آمد که در اولی مردم نماز جمعه را برخلاف امام جماعت به اقتدا ایستاده آمد و شتر در خیابانهای تهران تردد می کند و در دومی بیشتر خیال است که ترسیم میشود...
اکنون و در همین امروز و این دوازده روز دفاع ملی هم انگار ایالات متحده هنوز درگیر خیال و درمانده در تاریخ است.
انتهای پیام


