نکته دیگر اینکه روسیه همسایه ما بوده، هست و خواهد بود. این یک واقعیت است که ما باید بر اساس یک شناخت واقعبینانه از روسیه با این کشور تعامل کنیم. نکته سوم اینکه هرچه روابط ما با غرب بهتر شود یا بدتر، روابط ما با روسیه به عنوان یک همسایه باید راهبردی باشد. عشق و نفرتهای احساسی که ناشی از ضعف شناختی است، نباید وارد این معادله واقعی روابط همسایگی و واقعیت جهانی شوند.
ما نیازمند روابط خوب با همه همسایگانمان هستیم و روسیه به عنوان یک همسایه قدرتمند، حالا از دید بعضیها قدرت منطقهای و از دید بعضیها قدرت جهانی، یک شریک راهبردی برای ایران است. ولی این شراکت راهبردی باید بر اساس چشمان باز باشد و با شناخت دقیق از روسیه شکل گیرد.
واقعیتی که برای همه ما در روابط بینالمللی ملموس است، اینکه روسیه در دوران پساجنگ سرد حداقل دو دوره متمایز را دنبال کرده است؛ بازگشت روسیه به ملیگرایی روسی یا محافظهکاری روسیه. علاوه بر دلایل تاریخی، در واقع یک بازخورد به نوع برخورد غرب با روسیه است. روسیه در دوره یلتسین تقریباً تمام مسیر را برای غربی شدن پیمود و با یک واکنش بسیار نامناسب از سوی غرب مواجه شد. این شاید پایه سیاسی این بازگشت عقیدتی به نومحافظهکاری روسیه باشد که در آقای پوتین مشاهده میشود. ایشان این را به عنوان بازگشت به محافظهکاری می نامند تا با نئوکانهای آمریکایی یکی نشود. در این حرکت، مبانی قابل توجهی نیز وجود دارد. این کتاب آنچه را که درباره شناخت روسیه لازم است، فراهم کرده است.