به گزارش خبرگزاری ایمنا، رئالیتیشوی «کارناوال» جدیدترین اثر رامبد جوان است؛ برنامهای که با محوریت رقابت و استندآپ کمدی در شبکه نمایش خانگی منتشر شده و دارای نقاط قوت، ضعف و ابعاد مختلف قابل بررسی است. اینگونه برنامهها میتوانند از یکسو زمینه رشد فرهنگی، انتقال تاریخ، هنر، فرهنگ و بازتاب صدای مردم باشند و از سوی دیگر در صورت فقدان مراقبتهای محتوایی، بستر بروز ضدفرهنگها و رواج ناهنجاریهای اخلاقی، رفتاری و اجتماعی را فراهم کنند.

رامبد جوان در گفتوگویی درباره «کارناوال» اظهار کرده است: «ما بزرگترین مسابقه استندآپ را راه انداختیم تا خانمها، آقایان، کوچک و بزرگ با ارسال ویدئو بتوانند در آن شرکت کنند.»
از جمله نقاط قوت «کارناوال» میتوان به مشارکت گسترده مردم اشاره کرد؛ مشارکتی که نوعی دموکراسی رسانهای را رقم میزند و نشان داده نظر تکتک مخاطبان در آن مؤثر است و به نتیجه میرسد. همچنین کیفیت مناسب تصویربرداری، ترکیببندی رنگها و انتخاب ساختار و عنوان برنامه از دیگر نکات قابل توجه در آن است.

بهنظر میرسد رامبد جوان، بر پایه سابقه هنری، تجربیات حرفهای، نگاه خلاقانه و ریسکپذیری خود، توانسته است حضوری پررنگتر در عرصه فرهنگ و هنر داشته باشد و به الگویی برای فعالان این حوزه تبدیل شود؛ با این حال، این مسیر نیز همچون بسیاری از عرصههای فرهنگی، شمشیری دولبه است که میتواند هم به خدمت فرهنگ درآید و هم در صورت غفلت زمینه بروز ضدفرهنگها را فراهم کند.
از سوی دیگر، هنر همواره زبان مشترک و دلنشین مردم بوده و ظرفیتی مؤثر برای حفظ و تقویت هویت فرهنگی و اجتماعی به شمار میآید.
با این مقدمه، قسمت نوزدهم «کارناوال» صفحه تازهای از این برنامه گشود و استعدادهای پنهان هنرمندان این سرزمین را در کنار ارجاعاتی به تاریخ و سیاستهای معاصر جهان به نمایش گذاشت. «کارناوال» نهتنها فرآیندی کامل از استعدادیابی ارائه داد، بلکه شاید بتوان گفت بستری برای واکاوی رفتارهای فرصتطلبانه بیگانگانِ دوستنما نیز فراهم کرد.

«کارناوال» رامبد جوان در کنار یک مسابقه فرصت مناسبی برای بروز استعداد و انرژی است که جلوه تازهای به تولیدات این حوزه تزریق کرده و نگاهها را به خود دوخته است.
ترکیب هنر روز با حفظ ذائقه فرهنگی، حاصلش برنامهای مانند «کارناوالِ رامبد جوان» شده؛ برنامهای که توانسته بدون وابستگی به برچسبهای مرسوم، نقش مؤثری در فرهنگسازی صحیح در جامعه ایفا کند.
این مجموعه، ظرفیتها، توانهای اجرایی و خلاقیت کارگردانان و هنرمندان ایرانی، همچنین امکان سرمایهگذاری داخلی در تولیدات فرهنگی را بهروشنی نشان میدهد.
چنین برنامههایی درصورتی که به خوبی اجرا شوند، میتوانند در ایجاد انسجام اجتماعی، نشاط عمومی و افزایش قدرت نرم داخلی مؤثر باشند و در عین حال فضای رقابت سالم میان گروههای مختلف را نیز شکل دهند.
با وجود همه نقاط مثبت این برنامه، نقدهایی نیز به اجرای آن وارد بوده است؛ یکی از انتقادات مهمی که به این اثر شده است؛ خوانندگی توسط یک خانم در قسمت نوزدهم این برنامه است که واکنشهای بسیاری به همراه داشته است.
یکی دیگر از این نقدها ترکیب گروهها و فرم رقابت در کارناوال است که به نظر «شلوغ» و مبهم است: شرکتکنندگان در گروههای سهنفرهاند، اما نمیدانیم، هر عضو اجراگر است یا گروه طراحیکننده اثر. این میتواند باعث شود کار، به جای تمرکز و عمق، سطحی و پراکنده شود.
علاوه بر این آیتمهای نمایشی این برنامه گاهی از لحاظ محتوا و ساختار نقد شدهاند و بعضی منتقدان معتقدند اجرای برخی آثار نه داستان دارد و نه ساختار منسجم و فقط ترکیبی از موسیقی، دکور و تصویر است که نتیجهاش «آششلمشوربا» شده تا یک اثر جدی یا طنز حسابشده؛ به عبارت دیگر، اینجا مخاطب انتظار دارد شاهد استندآپ کمدی، طنز یا حتی اجرا با محتوای خاص باشد، اما گاهی با اثری روبهرو میشود که بیشتر جنبه سرگرمی سطحی دارد تا عمق و فکر. منتقدان این را نوعی «سو استفاده از ایزوله بودن فضای نمایش خانگی» و کمتوجهی به مخاطب میدانند.

با این وجود، در دنیای امروز که «دیدهشدن» نقش پررنگی پیدا کرده است، ضروری است تولیدکنندگان چنین برنامههایی را با دقت و وسواس بیشتری تولیید کنند تا اثرشان فقط در حد سرگرمی نباشد؛ بلکه خنده و نشاط همراه با محتوا و ارزشافزوده فرهنگی ایجاد کند و وقت ارزشمند مخاطب را محترم بشمارد.


