رویداد ۲۴ گزارش می‌دهد:

بازخوانی پرونده قتل‌های زنجیره| مصطفی پورمحمدی به دنبال چیست؟

بازخوانی اخیرا پرونده قتل‌های زنجیره توسط مصطفی پورمحمدی و بیان اظهارات جدیدی درباره عاملان این حرکت با چه نیتی صورت گرفته است؟ آیا این اظهارات ناشی از فضای پساانتخاباتی است که پورمحمدی بعد از کاندیداتوری در تیرماه سال جاری، در حال سپری کردن آن است؟

بازخوانی پرونده قتل‌های زنجیره| مصطفی پورمحمدی به دنبال چیست؟

رویداد ۲۴| روح انگیز دری: مصطفی پورمحمدی، دبیرکل جامعه روحانیت مبارز، وزیر پیشین دادگستری و البته چهره‌ای که در سمت‌های امنیتی و اطلاعاتی مختلفی از دهه ۶۰ حضور داشته، در مصاحبه اخیر خود با تلویزیون اینترنتی «خبرگزاری دانشجو» روایت جدیدی را طرح و در این روایت خود جزئیات عجیبی را نیز طرح کرده است.

پورمحمدی که در تیرماه سال جاری به عنوان کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری با ادبیات و شمایلی متفاوت از گذشته در عرصه سیاسی حاضر شد در مناظرات انتخاباتی حتی تندتر از مسعود پزشکیان از برخی مشکلات در حوزه سیاست داخلی و خارجی انتقاد کرد و با چند روایت تاریخی نیز سعید جلیلی را با چالش‌های جدی مواجه ساخت.

بر اساس اظهارات پورمحمدی و اتمسفری که کاندیداتوری اش حول محور این چهره امنیتی ایجاد کرده بود، تصور می‌شد که پورمحمدی بعد از بالغ بر ۳۰ سال کار در حوزه‌های اطلاعاتی و امنیتی، در سال‌های اخیر و بعد از تکیه زدن بر صندلی دبیری جامعه روحانیت مبارز سعی دارد تا الگوی جدیدی از راست سنتی متعادل باشد.

اظهارات اخیر او در گفت‌و‌گو با شبکه دانشجو پیرامون قتل‌های زنجیره‌ای و اظهاراتی مبنی بر «نقش دولت سید محمدخاتمی و ارتباط آنها با عاملان قتل‌های زنجیره‌ای» در گام نخست هم روایت جدیدی از زبان یک مقاسم سابق امنیتی است و هم در جایگاه مقایسه با گفت و گویی قرار می‌گیرد که او در تیرماه سال ۱۳۹۸ با مجله مثلث داشت. گفت و گویی که در آن زمان نیز بازتاب زیادی داشت چرا که برخلاف سال‌های قبل و ادبیات رسمی نظام- و بیانیه‌ای که در همان زمان وزارت اطلاعات وقت در اینباره صادر کرده بود- پورمحمدی به صراحت تاکید کرد که عاملان «خودسر» نبودند.

گزارش قتل‌های زنجیره‌ای؛ دو روایت از پورمحمدی با فاصله ۵ سال

پورمحمدی در گفت‌و گوی اخیر خود مشخصا از دولت سید محمدخاتمی و خود او نام برده و باب جدیدی را در پرونده قتل‌های زنجیره‌ای باز کرده است.

او در این مصاحبه تصویری می‌گوید که «در طول ۱۱ سال خدمت در وزارت اطلاعات، ۹ سال را به عنوان رئیس اطلاعات خارجی گذراندم و در سال آخر خدمتم اتفاق زشت قتل‌های زنجیره‌ای افتاد».

نخستین نکته مهم که پورمحمدی آن را طرح کرده، درباره افرادی است که به عنوان «دست اندرکاران این قتل‌ها که اعتراف کردند» از آن یاد کرده و گفته است که این افراد از «مسئولین معاونت امنیت وزارت اطلاعات»، «نزدیک به جریان سیاسی سیدمحمد خاتمی» بوده‌اند. او دوباره در بخش دیگری از این گفت‌و‌گو تاکید می‌کند که این افراد «مقامات وزارت اطلاعات و وابسته به جناح چپ و طرفداران خاتمی بودند».

در همین بخش مصاحبه البته پورمحمدی می‌گوید که «خاتمی به دادگاه نامه نوشت و تاکید کرد که دولت او در قتل‌های زنجیره‌ای دخیل نبوده است»، اما در بخش دیگری می‌گوید که «طبیعی بود که خاتمی موضوع مطالبه گرانه داشته باشد».

نکته دوم مهم دیگر در اظهارات پورمحمدی جملاتی است که به انگیزه طراحان این قتل‌ها اشاره میکند. او در اینباره گفته است: «برای افراد دست‌اندرکار در قتل‌ها گفتند نیرو‌های تندروی ضد انقلاب در حال نزدیک شدن به دولت اصلاحات هستند و باعث بحران امنیتی می‌شوند. گفتند ما عملیات پیش‌دستانه انجام دادیم و برخی سوژه‌های خوش‌خیم مخالف را زدیم که بگویند دولت خاتمی به افراد میانه‌رو‌تر هم رحم نمی‌کند و تفاوتی بین دولت‌های جمهوری اسلامی نیست».

سومین نکته مهم در اظهارات پورمحمدی به مساله نحوه برخورد با عاملان قتل‌های زنجیره‌ای و احتمالا بازجویی از آنها می‌کند. او در این بخش روایت کرده است که «اتقافات زشتی از متهمین این پرونده افتاد و موضوع لوث شد. تندروی در بازجویی‌ها و پیش‌داوری اشتباه پیرامون نفوذ خارجی کار را خراب کرد.

او در اینباره می‌گوید که «ریشه قتل‌های زنجیره‌ای باید در وزارت اطلاعات خشک می‌شد، اما وزارت نباید آسیب می‌دید. در مرحله بازپرسی هم خط انحرافی ایجاد شد و ادعا شد که عوامل قتل نفوذی هستند».

مخالفت پورمحمدی با اطلاق عنوان نفوذی به این عوامل یادآور گفته‌های او در تیرماه سال ۱۳۹۸ است. در گفت و گوی سال ۱۳۹۸، پورمحمدی درباره نقش سعید امامی در قتل‌های زنجیره‌ای سخن گفت و تاکید کرد سعید امامی در قتل‌های دهه ۷۰، نقش عاملیت نداشت و حداکثر می‌توان او را مشاور پروژه دانست. چنین خوانشی مخالف روایت رایج، یعنی نقش تعیین‌کننده امامی در آن رویداد بود و البته با واکنش‌های زیادی همراه شد.

علاوه بر این پورمحمدی در گفت و گوی مذکور با هفته نامه مثلث در تیرماه سال ۱۳۹۸ تاکید کرد که «آن بخش وزارت اطلاعات هیچ خودسر نبودند. شاید مدیرانش یک‌سری تصمیمات بد می‌گرفتند، ما داشتیم جا‌هایی که خود من موضع و انتقاد داشتم که بیخود کردید این تصمیم را گرفتید. در یک بخشی بود در گپ‌های مباحثاتی با دوستانمان صحبت می‌کردیم، می‌گفتم که این سیاست را قبول ندارم، نباید این‌جور باشید، اما این‌جور نبود که از دست رها باشد؛ حتی این داستان قتل‌های زنجیره‌ای در سیستم اتفاق افتاد، جانشین امنیت؛ یعنی معاونت امنیت، جانشینش مدیر این پروژه بود که گرایش چپ داشتند؛ یعنی جایی نبود که پنج نفر خودسرانه آمده باشند دست به این کار زده باشند».

تاکید مصطفی پورمحمدی بر این که عوامل این قتل‌ها نه نفوذی بودند- جمله‌ای که به صراحت در گفت و گوی اخیر آن را مطرح کرده است- و نه خودسر بودند- تاکیدی که در گفت و گوی تیرماه سال ۱۳۹۸ با هفته نامه مثلث داشته است- نشان می‌دهد پورمحمدی به دنبال بیان روایتی متفاوت از روایت رایج و رسمی در اینباره است.

اما مصطفی پورمحمدی به دنبال چیست و چرا بعد از این که سعی کرد با کاندیداتوری در انتخابات ریاست‌جمهوری چهاردهم و نحوه حضور در مناظرات و بعد از آن اتخاذ رویکرد‌های اعتدالی در زمینه سیاست خارجی، در حالی که به یک سمت راهنما می‌زند به یکباره به سمت دیگری می‌چرخد؟

عبور از راست سنتی و تغییر سلیقه رای دهندگان اصولگرا

واقعیت امر این است که پورمحمدی مثل بسیاری از چهره‌های سیاسی دیگر در ساختار مسئولیتی کشور علی رغم سابقه مبسوط و یدطولایی که در عرصه مدیریت مناصب امنیتی و فعالیت در زمینه سیاست داشته، اما گزینه محتملی برای رای آوری در انتخابات نیست.

این مساله البته ریشه در موضوعاتی مختلفی دارد. نخست این که در زمین بازی اصولگرایی کسی به پورمحمدی پاس گل نمی‌دهد. او نه با جریان جلیلی میانه خوشی دارد و نه در طیف قالیباف برای کسی جز خود قالیباف فضایی وجود دارد. او نماد اصولگرایی سنتی است که سعی کرده تا از پستو‌ها بیرون بیاید و با اظهاراتی که خود آنها را آوانگارد می‌داند، تصویر جدیدی از روحانیت اصولگرای سنتی ارائه دهد.

به نظر می‌رسد بدنه رای اصولگرایی از راست سنتی فاصله زیادی گرفته است. بدنه مردمی رای دهندگان به جناح اصولگرا جمعیت مشخصی هستند که بر اساس تکلیف رای می‌دهند و رای را مساله‌ای شرعی و نه سیاسی می‌دانند. در این بین بخش اقلیتی از این بدنه رای چشم به نهاد‌های اجماع ساز در زمان انتخابات دارند، اما بخش غالب آن جوانان و یا افراد میان سالی هستند که پیش از انتخابات در تقسیم‌بندی‌های خودی و خودی تر، در مرزبندی انقلابی و انقلابی‌تر، تکلیف خود را روشن کرده‌اند. در این مرزبندی‌ها در شرایط فعلی و برای انتخابات‌های پیش‌رو، زمین به دو بخش قالیباف و جلیلی تقسیم شده است.

جوانان انقلابی برخلاف پدرانشان حتی نیم نگاهی به نهاد‌هایی همچون جامعه روحانیت مبارز ندارند. جامعتین متشکل از جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین در دهه ۸۰ به فراموش خانه تبدیل شدند و کمتر کسی حتی از خود اصولگرایان برای موضوعی همچون انتخابات در این نهاد‌ها را «دق الباب» می‌کند.

از این جهت به نظر نمی‌رسد حتی اگر در روایت از ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای اسامی جدید دیگری هم طرح شود یا روایت‌هایی فاصله‌های معنادار‌تر از روایت رسمی نظام در اینباره بیان شود، نفعی برای مصطفی پورمحمدی داشته باشد.

پیشنهادی باخبر