
نماز جمعه در جاکارتا؛
به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو، سریال «تاسیان» به کارگردانی تینا پاکروان و نویسندگی مشترک پاکروان و محمدرضا گوهری، یکی از بحثبرانگیزترین تولیدات پلتفرم فیلیمو در سال 1403-1404 است. این سریال در بستر روایی دهه ۵۰ شمسی، با محوریت یک داستان عاشقانه میان یک مأمور ساواک و یک زن معترض، تلاش میکند تاریخ را از زاویهای احساسی و شخصی بازنمایی کند. اما در عین حال با اتهامات جدی از جمله تطهیر ساواک، نادیدهگرفتن سرکوبهای حکومت پهلوی و بازنویسی تحریفآمیز تاریخ معاصر ایران مواجه شده است.
تینا پاکروان، با سابقه کار در آثاری چون «خانم»، «خاتون» و «لس آنجلس تهران»، همواره تلاش کرده در مرز میان سینمای روشنفکری و آثار مخاطبپسند حرکت کند. ورود او به یک موضوع سیاسی-تاریخی حساس مانند ساواک، چالشی بزرگ برای کارنامهاش محسوب میشود. انتخاب نگاه زنانه به یک فضای مردانه و خشن، شاید امضای او باشد، اما در «تاسیان» این رویکرد در خدمت بیخطرسازی و تلطیف تصویری است که در حافظه تاریخی ملت ایران، بسیار تلخ و خشونتبار ثبت شده است.
سریال از پلتفرم نمایش خانگی «فیلیمو» پخش میشود، و این خود نکتهای کلیدی است. فیلیمو در سالهای اخیر با تولید و پخش مجموعههایی با مضامین سیاسی و تاریخی، بهنوعی به بازنویسی حافظه تاریخی نسل جوان مشغول است. در این فضا، سانسور رسمی کمتر دیده میشود اما «سانسور ایدئولوژیک معکوس» به چشم میخورد؛ یعنی بازنمایی تاریخ با نگاه غیرحاکمیتی اما نه لزوماً بیطرفانه.
در حوزه آثار تاریخی، سریالهایی نظیر «شهرزاد» با محور عاشقانه در بستر تاریخی، یا «پروانه» و «سیانور» با تمرکز بر حکومت پهلوی، ساواک و مبارزه، نمونههایی قابلمقایسهاند. اما «تاسیان» با خلق یک مأمور ساواک رمانتیک و دردمند، روایتی شخصیشده از یک سازمان امنیتی خشن را ارائه میدهد؛ روایتی که در نوع خود تازه اما بسیار محل تردید است.
خسرو، مأمور ساواک، در سریال نه یک شکنجهگر که انسانی شریف، دردمند، متفکر و حتی عاشق به تصویر کشیده شده است. او نه تنها در برابر اعمال خشونت مقاومت میکند، بلکه در چندین موقعیت با وجدان خود درگیر است و گاه در برابر سیستم سر خم نمیکند. چنین تصویرپردازیای نهتنها تطهیر فردی است، بلکه تطهیر سازمانی و ساختاری نیز محسوب میشود؛ چرا که ساواک، نهادی نبود که افراد در آن قدرت انتخاب اخلاقی داشته باشند. ساختار بسته، فرمانمحور و سرکوبگر ساواک اجازه چنین منش انسانیای را نمیداد.
این شخصیتپردازی در بستر روایی سریال، در حکم نمایندهای از کل سیستم عمل میکند. اگر «خسرو» انسانی شریف است، و اگر سیستم به او اجازه عشق، تردید و تخطی میدهد، پس احتمالاً کل سیستم ساواک نیز چندان سیاه نبوده است. این دقیقاً همان تطهیر تاریخی است که منتقدان به آن اعتراض دارند.
نقد اصلی سریال نه فقط به یک شخصیت بلکه به کلیت فضای اجتماعی و سیاسی ارائهشده در آن بازمیگردد. در «تاسیان»، حکومت پهلوی دارای ساختاری منظم، مدرن، با معماری چشمنواز، نظم اجتماعی و امنیت نسبی نمایش داده میشود. این نگاه نه تنها فقر و نابرابری اقتصادی آن دوران را نادیده میگیرد، بلکه سرکوب سیاسی، سانسور فرهنگی، و خشونت دستگاههای امنیتی را نیز حذف یا کمرنگ میکند.
در هیچ صحنهای از سریال اثری از اعترافگیری اجباری، بازداشتهای دستهجمعی، یا فضای ترس و بیاعتمادی حاکم بر جامعه وجود ندارد. مأموران ساواک نه تنها خشن نیستند بلکه گاهی مشفق و اهل گفتگو نشان داده میشوند. مخاطب ناخواسته ممکن است نتیجه بگیرد که آن دوران، چندان هم بد نبوده و شاید انقلاب، یک واکنش احساسی بیش از واقعیت بوده است.
در سطح داستانی، روایت اصلی به جای تمرکز بر وقایع اجتماعی و جریانهای انقلابی، به مثلثهای عشقی، تعارضهای خانوادگی و دغدغههای شخصی میپردازد. این استراتژی روایی، در ظاهر از دل فضای ملودراماتیک میآید، اما در عمل کارکردی انحرافی دارد؛ یعنی دور کردن مخاطب از زمینه تاریخی واقعی و بدل کردن رخدادهای ملی به روابط فردی. زنان در سریال، گرچه ظاهراً دارای عاملیتاند، اما در اغلب صحنهها در نقشهای احساسی یا قربانی ظاهر میشوند. غیبت روشنفکران مذهبی، روحانیون مبارز، و حتی جنبش دانشجویی در سالهای منتهی به انقلاب، نوعی سانسور خاموش در روایت محسوب میشود.
در مجموع عمده انتقادات به روایت سریال در این سه محور قرار دارند:
یکی از مهمترین انتقادها به «تاسیان» مربوط به ساختار دراماتیک و نحوه روایت آن است. خط داستانی بهویژه در اپیزودهای نخست، فاقد کشش کافی برای نگهداشتن مخاطب است. روابط میان شخصیتها، بهویژه خسرو و شیرین، بیشتر بر پایه یک احساساتگرایی غیرقابلباور بنا شده تا منطق روایی دقیق. پیشزمینه شخصیتها بهدرستی معرفی نمیشود و بسیاری از تصمیمات و واکنشهای آنها ناگهانی و غیرقابلپیشبینی هستند.
شخصیت خسرو بهعنوان مأمور ساواک با بحران اخلاقی، فرصتی برای یک درام پیچیده سیاسی-انسانی فراهم میکرد، اما در عمل، بهجای کشف لایههای شخصیتی او، شاهد قهرمانی منفعل و بیریشهای هستیم که صرفاً قربانی عشق شده. شیرین نیز بهعنوان قهرمان زن سریال، از پرداخت درونی کافی برخوردار نیست و بیشتر به یک کلیشه عاشقانه شبیه است تا یک کاراکتر مستقل.
سریال نتوانسته شرایط پیچیده و پرتضاد سیاسی-اجتماعی سالهای منتهی به انقلاب را بهدرستی به تصویر بکشد. اعتراضات، فضای انقلابی و سرکوب سیاسی، که باید زمینهساز درام میبود، تنها در حد اشارههایی گذرا یا در قالب خبرهای روزنامهای ظاهر میشوند. فضای انقلابی در دانشگاه ها را با حضور چپ ها پررنگ می کند و مذهبی ها را در حاشیه مبارزه قرار داده است.
از منظر فنی، سریال دارای کیفیت تولید قابل قبولی است. طراحی صحنه و لباس دقیق، نورپردازی کلاسیک، و استفاده از لوکیشنهای تاریخی، به بازآفرینی فضای دهه ۵۰ کمک کرده است. با این حال، بازیها در برخی سکانسها دچار اغراق یا سکوناند. شخصیت خسرو در عین پیچیدگی، گاهی بیش از حد ایدهآلگرایانه طراحی شده است و بازی بازیگر در انتقال این پیچیدگی دچار نوسان است.موسیقی سریال نیز گرچه گوشنواز و هماهنگ با فضاست، اما از نظر تنوع و عمق احساسی، در میانههای سریال تکراری میشود. تدوین سریال ریتمی نسبتاً کند دارد که ممکن است برای مخاطب عام خستهکننده باشد.
شاید مهمترین نقطه قوت «تاسیان» طراحی دقیق صحنهها و لباسهاست که حس دوران پهلوی دوم را بازسازی کردهاند. طراحی داخلی خانهها، مدل اتومبیلها، لباسها و حتی نحوه آرایش بازیگران بهخوبی با آن دوران مطابقت دارد.
موسیقی متن سریال هرچند زیبا و متناسب با فضای احساسی داستان است، اما بهواسطه تکرار بیش از حد در سکانسهای مشابه، تأثیرگذاری خود را از دست میدهد. از نظر بصری، استفاده از نورپردازی گرم و فیلترهای رنگی برای القای نوستالژی قابل توجه است، اما گاهی بیش از حد تصنعی به نظر میرسد.
صحنههای طولانی، نماهای آهسته، و تدوین کند باعث افت ریتم سریال شده و مخاطب را از مسیر داستان جدا میکند. بسیاری از سکانسها میتوانستند در زمان کوتاهتری همان پیام را منتقل کنند.
پس از انتشار قسمتهای نخست، واکنشهای رسانهای و مردمی به سریال شدت گرفت. در شبکههای اجتماعی، منتقدان نسبت به تصویرسازی از ساواک و حذف چهرههای انقلابی هشدار دادند. برخی رسانههای اصولگرا آن را «جعل تاریخی در قالب عاشقانه» توصیف کردند و خواستار ورود نهادهای فرهنگی به موضوع شدند.از سوی دیگر، برخی کاربران و روزنامهنگاران با گرایشهای تجدیدنظرطلبانه، از رویکرد سریال به عنوان «بازگویی روایتهای ناگفته» دفاع کردند. این دوگانگی در برداشتها، نشاندهنده حساسیت بالای موضوع و قدرت تأثیرگذاری آن است.این سریال مدتی نیز به دستور قوه قضاییه توقیف شد اما با رفع توقیف آن مجددا روال پخش آن در فیلیمو از سر گرفته شد.
ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) در سال ۱۳۳۵ با حمایت آمریکا و سازمان سیا توسط شاه تأسیس شد تا بر فعالیتهای سیاسی، فرهنگی، و اجتماعی در ایران نظارت کامل داشته باشد و مخالفان حکومت پهلوی را کنترل، سرکوب یا حذف کند. این نهاد طی دو دهه به نماد ترور، شکنجه، ارعاب، نفوذ و سرکوب سیستماتیک تبدیل شد.ساواک مستقیماً زیر نظر محمدرضا شاه فعالیت میکرد و استقلال عمل وسیعی داشت. بهصورت گسترده تلفنها را شنود میکرد، در اجتماعات نفوذ میکرد، مکاتبات را کنترل میکرد و حتی در آموزش و پرورش و دانشگاهها مأمور داشت. وظیفه اصلی ساواک، مقابله با «تفکر سیاسی مستقل» بود؛ اعم از چپها، مذهبیها، ملیگراها یا حتی هنرمندان و نویسندگان.
در حالی که تاریخ و روایتهای زندانیان سیاسی، چهرهای خشونتبار و بیرحم از ساواک ترسیم کردهاند، سریال «تاسیان» یکی از مأموران این سازمان را بهصورت مردی با وجدان، عاشقپیشه، و حتی مخالف شکنجه و خشونت تصویر میکند. او نه تنها در برابر برخی دستورات ایستادگی میکند، بلکه بهعنوان شخصیتی اخلاقگرا و فداکار به تصویر کشیده میشود. این تصویرسازی، با اسناد تاریخی و خاطرات گستردهای که طی چهل سال گذشته منتشر شده، در تضاد کامل قرار دارد.
روایت «تاسیان» از ساواک و حکومت پهلوی در این محورها قابل جمعبندی است:
شخصیت خسرو بهعنوان مأمور ساواک، بهجای آنکه نماینده دستگاه سرکوبگر حکومت باشد، به شکلی همدلانه و انسانی ترسیم شده است. او درگیر یک عشق عمیق است، تردید دارد، و حتی نسبت به عملکرد ساواک دچار بحران اخلاقی میشود. این تصویر در تضاد با واقعیتهای تاریخی مربوط به شکنجه، سرکوب و اختناق است که ساواک مسئول آن بود.
سریال تقریباً هیچ تصویری از عملکرد خشن ساواک ارائه نمیدهد. نه از زندانهای مخوف، نه از شکنجههای مستندشده، و نه از فضای رعبانگیز امنیتی آن دوران. این حذف عمدی یا آگاهانه باعث شده مخاطب با نسخهای «آرایششده» از ساواک مواجه شود.
حتی در طراحی فضایی و لحن روایی سریال، نوعی نگاه نوستالژیک به دهه ۵۰ شمسی دیده میشود. خیابانها تمیزند، مردم خوشپوشاند، زندگیها منظّم است، موسیقی گوشنواز است و فضای عمومی از هرجومرج بهدور. در چنین فضایی، تنها عاملی که ایجاد تنش میکند عشق ممنوعه و درونیات شخصیتهاست، نه تضاد سیاسی-اجتماعی دوران. سریال «تاسیان» در ظاهر یک ملودرام تاریخی است اما در باطن، اثری سیاسی با تأثیرگذاری خزنده بر حافظه فرهنگی جامعه است. بازنمایی عاطفی از ساواک و تطهیر رژیم پهلوی در پلتفرمی مانند فیلیمو، که دسترسی گسترده و مخاطب جوان دارد، مخاطرهای جدی برای روایت تاریخی انقلاب اسلامی محسوب میشود. در روزگاری که نبرد روایتها در فضای دیجیتال جریان دارد، تولیداتی مانند «تاسیان» بیش از آنکه سرگرمکننده باشند، حامل بار ایدئولوژیکیاند؛ ایدئولوژیای که تاریخ را با لنز احساسات و حذف واقعیت بازنویسی میکند.
تاسیان از جمله آثاری است که در ادامه یک روند تخریبی ساخته شده است. روند تخریبی که دهه شصت را در آثار سینمایی معوج نشان می داد. در این روند تاسیان با ارائه یک تصویر غیرواقعی و جعلی از دهه 50 - که اوج فشار اقتصادی علیه مردم بوده است _ سعی دارد مخاطب را به این نتیجه برساند که ثمره انقلاب آنها برخلاف دهه 50 که زندگی در آن جریان داشته است دهه شصت بود که سراسر زشت و پلشتی است که نمونه هایش را در آثار سینمایی از این دیده اید. در واقع تاسیان یک مهره در بازی شطرنجی است که می خواهد روایت وارونه اش را با تصویر به مخاطب حقنه کند. همان کاری که شبکه منوتو سعی کرد درباره پهلوی از طریق مستند و نوستالژی سازی انجام دهد. این اتفاق در حالی رخ می دهد که تاسیان زیر گوش نهادهای فرهنگی و رسمی جمهوری اسلامی ساخته شده است و این خطر بزرگ تری است که باید درباره آن تأمل کرد.
پیشنهادی باخبر
تبلیغات