سریالهای محلی و اقلیمی؛ فرصت یا تکرار کلیشهها؟
سریالهایی، چون «پایتخت»، «نونخ» و «نجلا» نشان دادهاند که مخاطب ایرانی خواهان دیدن فرهنگهای متنوع و بومی خود است.
باشگاه خبرنگاران جوان ـ تلویزیون ایران در طول سالهای گذشته بارها تلاش کرده تا با ساخت سریالهایی بر پایه لهجهها و فرهنگهای گوناگون، رنگ تازهای به آنتن ببخشد. از «پایتخت» با فضای شیرین مازندرانی گرفته تا «نونخ» با روایت زندگی مردمان کردستان، یا حتی آثاری که به جنوب کشور و بویژه خلیج فارس پرداختهاند؛ همه اینها یک نکته مهم را ثابت کردهاند: مخاطب ایرانی تشنه دیدن خودش روی پرده تلویزیون است.
اما پرسش اصلی اینجاست که آیا این توجه به فرهنگهای محلی صرفاً در حد «رنگ و لعاب» باقی مانده یا توانسته به فرصتی واقعی برای تقویت هویت ملی و پیوند اجتماعی بدل شود؟
در بسیاری از نمونهها، سریالهای محلی موفق شدهاند همزمان با ایجاد لحظههای شیرین و طنز، بخشی از دغدغههای اجتماعی مردم را هم بازتاب دهند. «پایتخت» سالها توانست خانوادهای ایرانی را با همه تناقضهایش به تصویر بکشد؛ «نونخ» تلاش کرد زبان و موسیقی و آیینهای کردی را به خانههای میلیونها ایرانی ببرد؛ و «نجلا» با پرداختن به آیین پیادهروی اربعین، هم رنگ محلی داشت و هم هویت دینی را برجسته کرد. اینها همه نشان میدهد که رسانه ملی، اگر هوشمندانه عمل کند، میتواند آیینهای از تنوع فرهنگی ایران باشد.
با این حال، خطر بزرگ اینجاست: کلیشهسازی. بسیاری از آثار، وقتی به فرهنگهای محلی میرسند، تنها به لهجه، لباس یا چند اصطلاح بومی بسنده میکنند. در حالی که فرهنگ محلی چیزی فراتر از اینهاست؛ سبک زندگی، اقتصاد، دغدغههای روزمره، مهاجرت، و حتی تضاد نسلها در بستر اقلیم خاص. اگر سریالها تنها به سطح بسنده کنند، نهتنها فرصت بزرگ دیده شدن از دست میرود، بلکه ممکن است همان مردم محلی هم احساس کنند تصویرشان تحریف یا کاریکاتور شده است.
از زاویهای دیگر، این سریالها میتوانند پیوند اجتماعی و اقتصادی ایجاد کنند. وقتی مردم سراسر ایران با موسیقی کردی، خوراکهای جنوبی یا آیینهای بومی آشنا میشوند، هم احساس همبستگی بیشتر میکنند و هم گردشگری و صنایع محلی میتواند رونق بگیرد. رسانه ملی، برخلاف بسیاری از پلتفرمهای خصوصی، این ظرفیت را دارد که چنین پیوندی را در مقیاس ملی ایجاد کند؛ و اینجاست که نقش هوشمندی مدیران و نویسندگان برجسته میشود.
نکته مهم دیگر، نگاه نسل جدید است. جوان امروز که با شبکههای اجتماعی و پلتفرمهای آنلاین خو گرفته، معمولاً جذب محتوایی میشود که اصیل، واقعی و عاری از تصنع باشد. اگر سریالی محلی تنها به «شوخی با لهجه» خلاصه شود، در بهترین حالت چند خنده زودگذر میگیرد، اما اگر عمیق باشد و شخصیتهایی چندلایه و باورپذیر خلق کند، میتواند حتی فراتر از مرزهای ایران هم بدرخشد. نمونههای جهانی از سریالهای محلی ـ مثل تولیدات اسپانیایی یا ترکی ـ نشان میدهد که روایت اصیل محلی میتواند جهانی هم بشود.
پس انتخاب پیش روی رسانه ملی روشن است: یا همچنان سریالهای محلی را صرفاً به عنوان ادویهای برای جذب مقطعی مخاطب نگاه کند، یا این مسیر را به فرصتی راهبردی برای برندسازی فرهنگی، تقویت وحدت اجتماعی و حتی رونق اقتصادی تبدیل کند.
در پایان میتوان گفت که سریالهای محلی و اقلیمی، اگر درست دیده شوند، نهتنها یک سرگرمی، بلکه سرمایهای ملی هستند. سرمایهای که میتواند ایران متنوع و رنگارنگ را در قاب تلویزیون به تصویر بکشد و در عین حال، پلی بسازد میان نسلها، فرهنگها و استانهای مختلف. تلویزیون اگر این فرصت را جدی بگیرد، آنتن نه تنها پر از رنگ و صدا خواهد بود، بلکه به آینهای واقعی از ایران امروز بدل میشود.
پیشنهادی باخبر
تبلیغات