محصول مداقه او در کانت سه کتاب بوده است و عنوان رساله دکترایش «فلسفه ریاضی کانت» است. او در همین مصاحبه کوتاه پیش رو علایق فلسفیاش را بروز میدهد هم به کانت استناد میکند و هم در بحثی پیرامون کوروش با دوستان گروه تاریخ به جمهور افلاطون ارجاع میدهد تا خاطرنشان کرده باشد که سیاست را از دریچه فلسفه میبیند و از معدود محافظهکاران ایرانی است که فلسفه سیاسی و تبیین افق بر مبنای فرهنگ برایش مهمتر است تا آن رئیسجمهور که از دبیری شورایعالی امنیت ملی برکنارش کرد و یا نمایندگانی که با او به مجلس هشتم و نهم و دهم آمدند.
این سؤال مهمی است. پاسخش هم یک خطی نیست. یعنی مسائل مختلفی باعث شد که این وضع ایجاد شود. یک نقطه کانونی این است که حکومتگرها هم باید احساس کنند هر فعل سیاسی انجام میدهند اگر عقلانیت همراهش نباشد، مقبولیت پیدا نمیکند. جامعه وقتی نسبت به یک فعل سیاسی متقاعد میشود که احساس کند عقلانی است. حتی اگر سخت باشد. فرض کنید در مورد انرژی دولت میخواهد تصمیم بگیرد، اگر جامعه متقاعد شود کار عاقلانه است همراهی میکند. ولی اگر احساس کند عاقلانه نیست واکنش نشان میدهد. به همین دلیل مسئله حکمرانی یک وجه مهمش این است که تک تک تصمیمات مهم از عقلانیت برخوردار باشد و بعد بتوانند جامعه را قانع کنند. ما باید زحمت بکشیم. به همین دلیل کار سیاست کار سادهای نیست. کانت یک فیلسوف خیلی مبرز است که میگوید سختترین کارها کار سیاسی است.
البته خیلی ارتباطی با رسانه رادیو تلویزیون ندارم.
خیر - خیلی کم. آن هم بهخاطر کثرت اشتغالات من است. نمیرسم. مقداری کار دانشگاهی و کارهای دیگر دارم. گاهی خبر میبینم.
آنها گاهی میبینند.
این را نگفتم تأکید کردم وقت ندارم (لبخند میزند) شما شیطنت رسانهای کردید.
فقط کار رادیو تلویزیون نیست. ولی سازمان میتواند محلل آن باشد. میتواند بسترهایش را فراهم کند. یعنی فضای گفتگو ایجاد کند. مردم احساس کنند حرفشان و دیدگاهشان در رادیو تلویزیون مطرح است. یا مناظرات در موضوعات مختلف یا سلایق مختلف هنرمندان حضور داشته باشند. یعنی سختگیرانه در این موضوع عمل نشود. مناظرات خیلی مهم است. یادم است اوایل انقلاب، مناظرات سیاسی و فرهنگی با مرحوم آقای بهشتی و آقای سروش و آقای کیانوری آن زمان برگزار شد. همان موقع بحث بود که رهبران احزاب چپ و راست و منافق و همه را جمع کردیم. بحث آن روزها این بود که چرا به اینها مجال میدهید. یک بخش سیاسی بود و یک بخش فرهنگی اجتماعی و یک بخش ایدئولوژیک بود. به نظرم برای جامعه مفید بود. بههرحال عیارشان روشن شد. بهخاطر دارم بحث آن زمان درمورد تضاد دیالکتیکی بود، یک روزی از پلههای تلویزیون داشتیم بالا میرفتیم که آقای احسان طبری من را دید و گفت: تو این بحث تضاد دیالکتیک را چرا آنقدر دنبال کردی؟ گفتم این موضوع مهم خودتان است. مارکسیسم است. گفت نه تو میخواهی به توحید برسانی. من زیر بار این نمیروم که بگویم توحید را قبول ندارم. من نوعی مونیسم (Monism / یگانهگرایی) را قبول دارم.
در مصاحبهام عرض کردم که وفاق باید حول یک فکر شکل بگیرد. همینطور وفاق یعنی چهکار میخواهیم بکنیم؟ (با کنایه) فقط با هم باشیم؟ وفاق برای چه؟ این خلأ دارد. آن جا توصیه کردم که موضوع توسعه ملی را مبنا بگذاریم. وفاق حول تحقق توسعه ملی باشد. اگر این باشد، آن وقت بحث باز میشود. نمیخواهیم کار کاریکاتوری از وفاق داشته باشیم. این حاصلی ندارد. اگر میخواهیم واقعی باشد، وفاق باید حول یک محور فکری باشد. اگر آن بود هر بخش باید کار خود را در این جهت انجام دهد. در کل معتقدم رادیو و تلویزیون و رسانهها میتوانند در همگرایی مردم مؤثر باشند. همین بحث وفاقی را برای مردم باز کنند و احساس کنند آرای مختلف حتی در همین موضوع هست و نقد شود. کمک کنیم که جامعه به یک نظریه بهتر برسد. در این سالها از زمان سوءاستفاده کردم و کتابی نوشتم که بخشی از آن مربوط به عدالت است. به نظرم عدالت اجتماعی جز این راهی ندارد که بسترهای رشد استعدادها را فراهم کنیم. این رشد استعدادها وقتی رخ میدهد که رقابت باشد. اگر نباشد استعداد رشد پیدا نمیکند. این هم در فرهنگ و هم در آموزش و هم اقتصاد و هم در سیاست مطرح است.
اگر دنبال شعار عدالت هستیم و میخواهیم عدالت اجتماعی واقعا رخ دهد، باید زمینه مسابقه مردم در بخشهای مختلف را فراهم کنیم. ولی مسابقه متوازن؛ لذا در عرصه فرهنگ هم همینطور است. فکر میکنم اگر دولت دنبال عدالت است مسیر همین است. البته نظر من این است.
چون واقعاً یک سال است که فیلم ندیدهام. آنقدر سرم شلوغ بوده و کار داشتهام وقت نکردهام.
کتابی آقای جیسون برنان را خواندهام که از فیلسوفان معاصر ما است. خیلی عقاید جذابی دارد. کتابش ترجمه شده. هم نقد دمکراسی دارد و هم توجه دارد که باید دمکراسی باشد؛ لذا میخواهد بین نخبهگرایی و دمکراسی تلفیق ایجاد کند. نمیگویم راهحلهایش درست است. ولی روی موضوع فکر کرده است.
من در حال حاضر مسئولیتی در این امور ندارم که بخواهم بگویم دولت میخواهد چهکار کند. باید از مسئولین مربوطه سؤال کنید. ولی چیزی که میتوانم توصیه کنم این است. درگذشته روشهایی برای همکاریهای فرهنگی میان کشورها، بهخصوص کشورهای همسایه همزبان داشتیم که به نظرم باید در آن روشها تجدیدنظر شود؛ اما مهمترین مسئله نوع رفتار و دیپلماسی فرهنگی در مواجهه با موضوعات مختلف است. در واقع رفتار باید بهگونهای باشد که جذابیت فرهنگی ایجاد کند. بهعنوانمثال وقتی از مردم مظلوم غزه حمایت میکنیم یک رفتار فرهنگی انجام دادهایم که این رفتار فرهنگی در دنیای غرب و دنیای اسلام جذابیتهای بسیاری دارد و جهان متوجه میشود که ایران این مظلومیت بشری را تنها نگذاشته است.
بنابراین رفتار و سلوک سیاسی و رفتار اجتماعی ما باید بهگونهای باشد که جذابیتهای فرهنگی داشته باشد.
توصیه میکنم در حوزه ایران قدیم فعالیت و تولید محتوای بسیاری صورت گیرد. زیرا حوزه ایران قدیم بسیار گسترده و فراگیر بوده است و این سرزمین در دنیا علاقهمندان بسیاری دارد که میتوان توجه به این بخش مهم از تاریخ را بهعنوان یک سرمایه فرهنگی احصا کرد.
۵۷۵۷