ماجرای صحبتهای خداداد عزیزی ویژه برنامه قرعهکشی جام جهانی در صداوسیما و استفاده از الفاظ زشت و رکیک روی آنتن زنده تلویزیون، یک اتفاق تازه و جنجالی نبود؛ پرده آخر یک داستان طولانی بود که سالهاست با نام این ستاره سابق فوتبال ایران گره خورده است. عزیزی که زمانی «غزال تیزپای آسیا» لقب میگرفت، امروز بیش از هر زمان دیگری با پرسش درباره رفتارهای پرتنش و حاشیههایش روبهروست؛ مسألهای که حتی محبوبیت عمومیاش را هم تحتتأثیر قرار داده است.
جلال طالبی، سرمربی تیم ملی ایران در جام جهانی ۹۸ که سالها با روحیات تند خداداد از نزدیک سروکار داشته، درباره او میگوید: «خداداد بیش از همه به خودش ضربه زد. آدم بیغرضی است اما کنترل خود را ندارد و این زندگی حرفهایاش را نابود کرده.»
این روایت دقیقاً شبیه فهرست بلندبالایی است که در گذشته بارها تکرار شده؛ شروعی از یک اردوی تیم ملی، و ادامهای تا لیگ قهرمانان آسیا، MLS، تیم ملی، پاس، ابومسلم و حتی چند برنامه تلویزیونی.
اولین درگیری مهم او به دعوت شدنش توسط علی پروین برمیگردد. عزیزی جوان وقتی فهمید با وجود مهاجمانی مثل گروسی، مدیرروستا و پیوس قرار است نیمکتنشین باشد، بدون هماهنگی اردو را ترک کرد. رفتار عجیبی که از همان زمان عنوان «یاغیگری» را در کنار نام او قرار داد.
سالها بعد در تیم بهمن، در جریان یک بازی دوستانه، با یک هوادار درگیر شد. فرهاد کاظمی که آن زمان سرمربی بهمن بود، به شدت از رفتار او خشمگین شد و این اختلاف بعدها روابط دو طرف را بهطور کامل از بین برد.
درخشش او در جام ملتها، توقعش را برای حضور ثابت در تیم ملی بالا برد. با این حال، مایلیکهن در مقدماتی جام جهانی بیشتر به مدیرروستا بازی داد و همین موضوع باعث شد عزیزی طی یک مصاحبه تند علیه کادر فنی خط قرمزی بکشد که نتیجهاش حذفش از فهرست تیم ملی بود.
اردوی تیم ملی در آمریکا یکی از جنجالیترین مقاطع زندگی ورزشی اوست. بعد از یک تعویض، خداداد در اعتراض لگدی به نیمکت تیم زد؛ حرکتی که طالبی بعدها آن را «رفتاری از سر بیفکری و عصبانیت» توصیف کرد.
اما ماجرای اصلی، دعوای او با علی دایی بود. موضوع از یک «کاست موسیقی ترک» شروع شد. دایی آن را سه روز متوالی گوش میداد و عزیزی هم در غیاب او نوار را شکست. باخبر شدن دایی از طریق چند بازیکن، به درگیری لفظی شدید انجامید و چند روز بعد با وساطت مدیران تیم ختم به خیر شد.
خداداد سالها بعد مدعی شد که برخی حاشیههای رسانهای علیه او «زیر سر دایی» بوده و حتی ماجرای درگیری با خبرنگار شیرازی را هم از همین جنس میدانست.
در کلن، تنشش با دو بازیکن آلمانی باعث شد شوستر تحت تأثیر آنها قرار بگیرد. عزیزی بعدها گفت: «به شوستر توضیح دادم بیاحترامی نکردهام، اما چون یک بازیکن ایرانی بودم کسی از من دفاع نکرد.»
دو درگیری لفظی با شوستر، او را از ترکیب به سکو فرستاد و در نهایت موجب جداییاش شد.
ماجرای او در MLS هم آرام نبود. یک تکل خشن از بازیکن حریف باعث انفجار عصبانیتش شد و در درگیری فیزیکی شرکت کرد؛ اتفاقی که اقامتش در آمریکا را خیلی کوتاه کرد.

پیش از جام جهانی ۲۰۰۲، ندادن پیراهن شماره ۱۱ از سوی بلاژویچ، جنجالی تازه ساخت. عزیزی علیه بلاژویچ و رنجبر، سرپرست تیم، مصاحبه کرد. رنجبر گفت: «او فقط نان گل به استرالیا را میخورد.»
عزیزی هم پاسخ داد: «اگر من نانش را میخورم، شما چلوکبابش را میخورید!»
این جدال مدتها ادامه یافت.
در پاس، اختلاف با مصطفی دنیزلی مشهورترین درگیری باشگاهی اوست. ماجرایی که از یک بیاحترامی کوچک به سردار آجرلو شروع شد و به اعتراض شدید عزیزی انجامید. پس از آن رابطه او و دنیزلی بهطور کامل از بین رفت.
در بازی ابومسلم–پاس، شعارها علیه او باعث شد حرکتی انجام دهد که سالهاست بخش بزرگی از هواداران مشهد آن را فراموش نکردهاند؛ حرکتی غیراخلاقی که هرگز بابتش محاکمه نشد.
در دوره پاس، عملکردش خوب بود اما برانکو اعتقادی به او نداشت و دعوتش نمیکرد. موج رسانهای باعث شد یکبار به تیم ملی بازگردد و حتی پاس گل مهمی به قطر بدهد، اما بعد دوباره توسط برانکو خط خورد.
زمانی که در ابومسلم مربی بود، یکی از عجیبترین اتفاقات دوران حرفهایاش رخ داد. او وحید عسگری را پس از تنها سه دقیقه بازی تعویض کرد. شفق، مدیرعامل، از شدت عصبانیت ورزشگاه را ترک کرد.
در رختکن، عزیزی با عصبانیت به سمت شفق رفت. روایتها متفاوت است: بعضیها میگویند سیلی زد، بعضیها میگویند او را به دیوار کوبید. هرچه بود، نتیجهاش اخراج او از ابومسلم شد.
۲۵۱۲۵۶


