خلع سلاح مقاومت ساده نیست / مقامات و فرماندهان نظامی لبنان از خلع سلاح حزب‌الله طفره می‌روند / احتمال واکنش نظامی حزب‌الله در صورت افزایش تنش‌ها

یک تحلیل‌گر مسائل خاورمیانه می‌گوید: «دولت لبنان، رئیس‌جمهور لبنان و بسیاری از مسئولان این کشور همواره خواستار رابطه مستقیم و نزدیک با آمریکا بوده‌اند و انتظار داشتند از کمک‌های واشنگتن بهره‌مند شوند. بنابراین، اختلافات کنونی بین دولت لبنان و آمریکا به معنای گرایش کامل به ایران یا حرکت در مسیر دیدگاه‌های مقاومتی نیست.»

به اعتقاد ایرانی جوزف عون، رئیس‌جمهور لبنان، بنابر وظیفه ملی خود این دستور را صادر کرد و مقامات و فرماندهان نظامی کشور نیز از خلع سلاح حزب‌الله طفره می‌روند، زیرا می‌دانند این اقدام به معنای ورود لبنان به جنگ داخلی خواهد بود.

ایرانی تصریح کرد که لبنان می‌داند بدون وجود سلاح مقاومت در جنوب، بیروت عملاً در اختیار اسرائیل قرار خواهد گرفت و این رژیم، آینده سیاسی، نظامی و ژئوپلیتیکی لبنان را تعیین خواهد کرد. او همچنین تأکید کرد که دولت لبنان به دنبال راه‌حل سیاسی و دیپلماتیک است، هرچند احتمال واکنش نظامی حزب‌الله در صورت افزایش تنش‌ها وجود دارد.

در ادامه متن کامل گفت و گوی 

ببینید، ایشان پیش‌تر فرمانده ارتش لبنان بوده و فردی نظامی است؛ بنابراین با مسائل جنوب لبنان، پیچیدگی‌های آن و تجاوزهای مکرر اسرائیل به این منطقه در دوران مسئولیتش آشنایی کامل دارد. به همین دلیل می‌توان گفت از عمق فاجعه‌ای که ممکن است در صورت خلع سلاح حزب‌الله برای لبنان رخ دهد، آگاه است و نسبت به آن نگرانی دارد.

به نظر من، این مسئله تفاوتی میان ایشان و برخی دیگر از دولتمردان لبنانی-از جمله نخست‌وزیر جدید-ایجاد می‌کند. رئیس‌جمهور بر اساس وظیفه ملی خود عمل کرده و دستور داده است که در صورت تجاوز اسرائیل، ارتش لبنان وارد عمل شود. این اقدام از یک‌سو نشان می‌دهد که او بر استقلال و حاکمیت ملی لبنان تأکید دارد و می‌خواهد اعلام کند کشورش از این حق برخوردار است.

از سوی دیگر، این تصمیم پیامی هم برای رژیم صهیونیستی دارد؛ بدین معنا که طولانی‌شدن روند پیچیده خلع سلاح حزب‌الله به هیچ وجه به معنای آزادی عمل اسرائیل در جنوب لبنان نیست و این رژیم نمی‌تواند هر زمان که بخواهد به مناطق مختلف تجاوز کند.

نکته سوم نیز این است که موضع رئیس‌جمهور لبنان بیانگر وضعیت بغرنج و پیچیده‌ای است که این منطقه در آن قرار دارد؛ به‌ویژه پس از توافق آتش‌بس و تشکیل هیئت مشورتی-‌نظارتی با حضور آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها که عملاً توانایی مقابله با ارتش اسرائیل را ندارد. در چنین شرایطی، آقای جوزف خلیل عون، رئیس جمهور لبنان، ناگزیر است بر وظیفه ملی خود تأکید کند و در برابر تجاوز اسرائیل از ارتش حمایت و دفاع نماید.

به نظر می‌رسد همین‌طور است. البته ساختار ارتش لبنان از گذشته ساختاری آمریکایی بوده و تجهیزات محدودی هم که در اختیار دارد از سوی آمریکایی‌ها تأمین شده است. با این حال، باید توجه داشت که اصولاً لبنان به معنای متعارف، ارتش منسجم و سازمان‌یافته‌ای مانند سایر کشورهای عربی ندارد.

همان‌طور که در پاسخ به سؤال پیشین اشاره کردم، کمیته نظارتی‌ای که برای نظارت بر اجرای آتش‌بس تعیین شده، موظف است اجازه ندهد هیچ‌یک از طرفین مفاد توافق را نقض کنند. اما این کمیته یا توانایی انجام چنین کاری را ندارد، یا عمداً تجاوزات روزمره اسرائیل را نادیده می‌گیرد. این تجاوزها تاکنون خسارت‌های فراوانی به مردم، املاک، مزارع و خانه‌های متعدد در جنوب لبنان وارد کرده است.

بنابراین، همین وضعیت نشان می‌دهد که اگر قرار بود این کمیته واقعاً مانع تجاوزات اسرائیل شود، تاکنون باید اقدامی انجام می‌داد. از همین‌رو، رئیس‌جمهور لبنان ترجیح داده است ارتش ملی کشور خود را برای مقابله با این تجاوزها وارد عمل کند.

به نظر من آنچه در صحنه میدانی لبنان جریان دارد با تصمیماتی که در سطح سیاسی اعلام می‌شود، تفاوت زیادی دارد. باید میان خواست آمریکایی‌ها برای خلع سلاح حزب‌الله و موضع بخشی از نیروها و احزاب لبنانی-عمدتاً گروه‌های مسیحی تندرو مانند فالانژها یا کتائب-که از این خواسته حمایت می‌کنند، تمایز قائل شد. اما سؤال اصلی این است که آیا چنین تصمیمی صرفاً با تصویب دولت یا تحت فشار خارجی قابلیت اجرا دارد یا نه؟ به نظر من جای تأمل دارد.

شرایط امروز لبنان به گونه‌ای نیست که موضوع خلع سلاح حزب‌الله مسئله‌ای ساده باشد. تقریباً تمام کارشناسان آشنا با مسائل لبنان بر این باورند که این موضوع به یک مسئله ملی تبدیل شده است. بر اساس آخرین نظرسنجی‌ها نیز بسیاری از مردم، روشنفکران و احزاب ملی لبنان به این جمع‌بندی رسیده‌اند که بدون وجود سلاح مقاومت در جنوب، بیروت عملاً در اختیار اسرائیل قرار خواهد گرفت و این رژیم است که آینده سیاسی، نظامی و حتی ژئوپلیتیکی لبنان را تعیین خواهد کرد. 

در واقع، واقعیت‌های میدانی بیش از پیش خود را نشان داده و روشن است که این مسئله از طریق زور و فشار نظامی قابل حل نیست. بنابراین، تصمیم دولت لبنان-که در دو مرحله و بدون حضور نمایندگان برخی گروه‌ها گرفته شد-در شرایط کنونی اجرایی نیست. همان‌طور که آقای جوزف عون نیز در دیدار با برخی مسئولان حزب‌الله اشاره کرد و سپس در مصاحبه‌ای گفت، این موضوع فقط از طریق گفت‌وگو و مذاکره قابل پیگیری است؛ موضعی که حزب‌الله نیز از آن استقبال کرد. به نظر من، این رویکرد مبتنی بر گفت‌وگو تنها راه‌حل واقع‌بینانه برای این مسئله است، چرا که راه‌حل نظامی به هیچ وجه کارساز نخواهد بود.

می‌توان گفت جنگ هم‌اکنون نیز در جریان است، هرچند شدت آن به اندازه‌ای نیست که بتوان آن را با درگیری‌های تمام‌عیار گذشته، مانند جنگ ۳۳ روزه، مقایسه کرد. اما تنش و درگیری در مرزهای جنوبی لبنان وجود دارد و احتمال تشدید آن در ماه‌های آینده بعید نیست.

تهدیدات اخیر اسرائیل پس از اظهارات نماینده آمریکا صورت گرفت که دولت و حتی رئیس‌جمهور لبنان را تهدید کرد و از ارتش این کشور خواست طرحی برای خلع سلاح حزب‌الله آماده کند. با این حال،

البته این به معنای آن نیست که اسرائیل آرام خواهد نشست. احتمال دارد این رژیم عملیات‌هایی انجام دهد و وضعیت نظامی را تشدید کند یا حتی دامنه جنگ را به بیروت و مناطق دیگر لبنان بکشاند. در نهایت، اینکه آیا اسرائیل واقعاً قادر به انجام چنین اقداماتی خواهد بود، جای تردید دارد؛ اما هدف آن فشار بر دولت لبنان است تا این کشور را به اتخاذ مواضعی خاص وادار کند.

با این حال، چنین شرایطی برای لبنان خوشایند نخواهد بود و ممکن است به درگیری داخلی بینجامد؛ مسئله‌ای که ارتش لبنان همواره از آن پرهیز کرده و مایل نیست کشور وارد چنین باتلاقی شود. با این حال، همه احتمالات وجود دارد.

در عین حال، باید دید در برابر اقدامات احتمالی اسرائیل چه پاسخی داده خواهد شد؛ آیا شاهد تقویت دوباره مقاومت مسلحانه خواهیم بود یا تحولات سیاسی جدیدی در منطقه رخ می‌دهد. اکنون مصر با تلاش‌های دیپلماتیک خود، از جمله سفرهای اخیر وزیر خارجه‌اش به لبنان، درصدد کاهش تنش‌هاست و نقش عربستان سعودی نیز در این روند قابل توجه است. در مجموع، باید منتظر ماند و دید که آیا اسرائیل وارد مرحله جدیدی از تنش نظامی می‌شود یا نه.

به نظر من، در صورتی که مرحله جدیدی در لبنان آغاز شود و کشور به سمت نابسامانی پیش برود-که عامل اصلی آن افزایش حملات اسرائیل خواهد بود-وضعیت کاملاً متفاوت خواهد شد. حتی خود مقامات حزب‌الله هم معتقدند احتمال دارد این حملات به عملیات زمینی منجر شود.

در چنین شرایطی، فشارهای داخلی برای خلع سلاح حزب‌الله تا حد زیادی تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد، زیرا جامعه لبنان متوجه خواهد شد که باید جریانی وجود داشته باشد که بتواند در برابر تجاوزات اسرائیل ایستادگی کند. از نظر منطقه‌ای و بین‌المللی نیز فضا به همین سمت خواهد رفت.

البته تصمیم‌گیرنده نهایی در این زمینه خود حزب‌الله است، اما به نظر می‌رسد صبر این گروه نیز حدی دارد. به عبارت دیگر، نمی‌توان انتظار داشت که حزب‌الله در برابر گسترش حملات اسرائیل-چه زمینی و چه هوایی-صرفاً نظاره‌گر باشد. بنابراین،

بله، از ابتدا دولت لبنان به‌دنبال حل‌وفصل موضوع از طریق مذاکره بوده است. البته این به معنای تسلیم در برابر اسرائیل یا پذیرش حضور نظامی این رژیم در خاک لبنان نیست؛ بلکه لبنانی‌ها در پی یافتن راه‌حلی هستند که مانع از گسترش تجاوزات و حفظ منافع ملی کشورشان شود.

همان‌طور که اشاره کردم، بیروت در این زمینه رایزنی‌هایی را با برخی کشورهای منطقه آغاز کرده و به نظر می‌رسد در آینده نزدیک شاهد تحرکات جدی‌تری در این مسیر باشیم. هدف اصلی این تلاش‌ها جلوگیری از وقوع فاجعه‌ای بزرگ‌تر و مقابله با احتمال گسترش حضور نظامی اسرائیل در لبنان است؛ چرا که در چنین حالتی، دولت لبنان نیز آسیب خواهد دید. به همین دلیل، به مصلحت دولت لبنان است که بحران از طریق گفت‌وگو و دیپلماسی حل شود.

شیوه‌های برخوردی که از سوی نمایندگان این دولت مشاهده می‌کنیم، با عرف معمول در صحنه بین‌الملل تفاوت زیادی دارد. این تیم جدید تلاش می‌کند روش‌ها و سبک مدیریتی خود را به نمایش بگذارد، اما تجربه نشان می‌دهد که این شیوه‌ها نه فقط در خاورمیانه بلکه در بسیاری از کشورهای دیگر غیرمعمول است و با استانداردهای پذیرفته‌شده بین‌المللی مطابقت ندارد.

واقعیت صحنه لبنان نیز متفاوت است؛ فضای رسانه‌ای در این کشور کاملاً آزاد است و خبرنگاران و شهروندان می‌توانند نمایندگان دولت‌های خارجی را به چالش بکشند. بنابراین، چنین رفتارهایی از سوی نمایندگان آمریکا در لبنان به راحتی قابل پذیرش نیست و با فرهنگ سیاسی و رسانه‌ای لبنان سازگار نیست.

همواره لبنانی‌ها در نقد و پرسشگری آزاد بوده‌اند و هر نماینده خارجی که با رویکرد متفاوت یا جدید وارد لبنان شده است، با چالش روبه‌رو بوده است. با توجه به روحیه تیم دولت ترامپ و اقدامات آقای تام باراک، این نوع برخوردها نه‌تنها خوشایند طرف مصاحبه‌کننده نیست، بلکه نشان‌دهنده ضعف نسبی طرف مقابل در مواجهه با واقعیت‌های موجود در لبنان است.

به نظر من اگر بخواهیم به وضعیت گذشته بازگردیم و تصور کنیم تهران دوباره می‌تواند روابط سابق خود را با لبنان احیا کند، کمی خوش‌بینانه است. در گذشته، لبنان و گروه‌های مقاومت، از جمله گروه‌های فلسطینی، نقش تعیین‌کننده‌ای در صحنه مقاومت داشتند، اما این وضعیت در حال حاضر تغییر کرده است.

دولت لبنان، رئیس‌جمهور لبنان و بسیاری از مسئولان این کشور

دولت لبنان همچنان انتظار کمک از آمریکا را دارد؛ کمک‌هایی که بتواند مشکلات اساسی کشور، به‌ویژه بحران اقتصادی، را کاهش دهد. این نگاه نزد بسیاری از احزاب لبنانی، به‌خصوص گروه‌های راست افراطی، همواره وجود داشته است. حتی پس از تحولات اخیر، از جمله حمله اسرائیل و انتخاب رئیس‌جمهور جدید،

هدف اصلی آن‌ها بازگرداندن لبنان به شرایطی آرام‌تر و بهبود اوضاع اقتصادی و امنیتی کشور است. بانک مرکزی و بخش‌های اقتصادی لبنان وضعیت بسیار دشواری دارند و دولت تلاش می‌کند از کمک‌های نظامی، اقتصادی و دیپلماتیک آمریکا بهره ببرد.

در لبنان در طول تاریخ معاصر همواره میان گروه‌ها، قومیت‌ها و طوایف مختلف، اشتراک نظر و زندگی مسالمت‌آمیز وجود داشته است. در چنین شرایطی، لبنانی‌ها با به رسمیت شناختن جایگاه یکدیگر، توانسته‌اند روی پای خود بایستند و پیشرفت کنند. اما نزاع‌ها و تنش‌های کنونی که به لبنان تحمیل می‌شود، ناشی از جریاناتی است که می‌خواهند فاصله میان گروه‌ها و طوایف مختلف را افزایش دهند و کشور را به سمت بی‌ثباتی سوق دهند. این وضعیت می‌تواند ثبات داخلی لبنان را به خطر بیندازد و مانع از پیشرفت و انسجام ملی شود.

۳۱۲/۴۲

پیشنهادی باخبر