راه نجات سینمای ایران، بازخوانی دوباره مفهوم سینماست

اگر در تاریخ سینمای ایران جستجویی کوتاه داشته باشید خواهید دید که سینما از بدو حضور خود در کشور ایران رابطهای تنگاتنگ با ژانر کمدی داشته است. از نخستین فیلمهای صامت و ناطق تا دوران فیلمفارسی و سینمای بعد از انقلاب؛ سینمای کمدی بهعنوان یک ژانر مردمی همواره جایگاه ویژهای نزد مخاطب ایرانی داشته است.
از ادوار گذشته این گونه بود که مردم ایران دوست داشتند تا به سالن سینما بروند و چند ساعتی بخندند و سرگرم باشند. به سینما میرفتند تا بتوانند از سختیهای زندگی روزمره فاصله بگیرند و در کنار خانواده تجربهای شادی جمعی را تجربه کنند.
تمامی این دلایل و موضوعات باعث شد تا ژانر کمدی یا طنز نهتنها محبوبترین گونه سینمایی ایران باشد، بلکه تبدیل به یک ستون اقتصادی برای گیشه و فروش در سینمای ایران شود.
اما پرسش مهم امروز این است که چرا با وجود این محبوبیت طبیعی و اصیل، سینمای کمدی این روزها به سطحیترین شکل ممکن ارائه میشود؟ چرا شوخیهای مبتذل و جنسی، دیالوگهای تکراری و طرحهای داستانی بیمایه، بخش عمدهای از تولیدات کمدی ایران را تشکیل دادهاند؟ آیا این نتیجه تغییر ذائقه مخاطب است یا حاصل سیاستگذاری غلط و کمکاری فیلمسازان اجتماعی است؟
برای پاسخ به این پرسشها باید هم به جایگاه تاریخی کمدی در ایران نگاه کرده و وضعیت امروز سینمای ایران را بررسی کنیم، و هم رابطه پیچیده میان دو قطبی به وجود آمده بین «سینمای کمدی» و «سینمای اجتماعی» را به تحلیل گذارده و مرور کنیم.
کمدی در سینمای ایران؛ ریشهای مردمی دارد
کمدی در ایران هیچگاه یک ژانر فرعی نبوده است. حتی در دورانی که سینمای جدیتر و هنری در ایران رشد میکرد، کمدی همچنان بیشترین فروش را داشت. از فیلمهای سینمایی قبل از انقلاب گرفته تا فیلمها و سریالهایی که در دهه ۷۰ و ۸۰ توسط مهران مدیری، رضا عطاران و بعدتر رامبد جوان فضای طنز تلویزیونی و سینمایی را به خود اختصاص داده و مخاطبان را با خود همراه کرده بودند، همه و همه نشان دهنده آن است که مخاطب ایرانی همیشه خندیدن و شاد بودن را انتخاب کرده است.
این علاقهمندی به شادی و خندیدین اتفاقاً نکته منفی نیست. طنز یک ژانر مشروع و مهم در تمام دنیا است. در هالیوود هم کمدیهای خانوادگی یا رمانتیک کمدیها، همیشه پرفروش هستند. مساله در ایران این نیست که مردم به کمدی علاقه دارند؛ مساله کیفیت کمدیهایی است که تولید میشوند.
کمدی یا ابتذال؟
در سالهای اخیر، بسیاری از فیلمهای کمدی ایرانی به سمت شوخیهای سطحی، تکهکلامهای بیمزه و موقعیتهای غیرمنطقی رفتهاند. گویی تنها راه خنداندن مخاطب «ابتذال» است. این وضعیت در حالی است که کمدی میتواند بسیار شریفتر و عمیقتر باشد؛ از طنز موقعیت گرفته تا کمدی اجتماعی که با نگاهی تیزبینانه تناقضها و مشکلات جامعه را به تصویر میکشد.
اما چرا سینمای ایران در ژانر کمدی به اینجا رسیده است؟ یک دلیل مهم، وابستگی گیشه به فروش فوری و آنی است. سرمایهگذار میخواهد مطمئن باشد فیلمش میفروشد و بازگشت سرمایه خواهد داشت. برای همین به فرمولی ساده پناه میبرد؛ چند بازیگر چهره، بهعلاوه شوخیهای سطحی، بهعلاوه داستان کلیشهای، مساوی است با؛ فروش میلیاردی و سود از تولید فیلم. این مدل تولیدات بارها و بارها در سینمای ایران جواب داده و متأسفانه چرخهای معیوب ایجاد کرده است.
دو قطبی خطرناک؛ اجتماعی علیه کمدی
اما کار در جایی دشوار میشود که در سالهای اخیر یک دوقطبی تصنعی در سینمای ایران شکل گرفته؛ «فیلم اجتماعی» در مقابل «فیلم کمدی». فیلم اجتماعی که متهم است به سیاهنمایی، تلخی و بیاعتنایی به ذائقه مردم و در مقابل، فیلم کمدی که به «ابتذال»، «سطحی بودن» و «سقوط سلیقه» متهم شده و به هر دری میزند تا از این اتهام مبرا شود. متاسفانه این تقابل در رسانهها، میان منتقدان و حتی در ذهن مخاطب عادی جا افتاده است و هر دو طیف خود را بر حق دانسته و بر این باورند که در حق سینمایی که آنها تولید کننده و یا دنبال کننده آن ژانر هستند جفایی صورت گرفته است.
اما واقعیت این است که این دوقطبی به سینمای ایران ضربه زده است. هیچکدام از این ژانرها ذاتاً بد یا خوب نیستند. مشکل در کیفیت فیلمهایی است که در این ژانرها به تولید و اکران رسیده است. فیلم اجتماعی اگر درست ساخته شود، میتواند هم سرگرمکننده و هم فکر برانگیز باشد. نمونهای مثل «پیرپسر» نشان داد که حتی در همین روزگار هم اگر یک فیلم اجتماعی متفاوت ساخته شود، مخاطب از آن استقبال میکند. از سوی دیگر، یک کمدی باکیفیت هم میتواند فروش بالا داشته باشد و هم شأن مخاطب را حفظ کند و هم پرهیز کند از شوخیهای سطحی و جنسی که این روزها صدای مخاطبان را در آورده است.
چرا مخاطب هنوز به تماشای کمدی مینشیند؟
برخی اظهار میکنند که دلیل فروش بالای کمدیها سقوط سلیقه مخاطب و مردم است. اما این قضاوتی عجولانه و به دور انصاف است. مخاطب سینما در شرایط سخت اقتصادی، اجتماعی و روانی که طی این سال بر جامعه حاکم بوده است بایستی که به دنبال خنده و شادی باشد. وقتی زندگی روزمره در دنیای امروز خصوصا در منطقهای که ما در آن واقع شدهایم پر از تنش و جنگ و رویدادهای تلخ است، هنر و خصوصا سینما میتواند و وظیفه دارد که باعث حال خوش مردم شده و تا حدی نشاط را در جامعه بسط و گشترش دهد.
انتخاب فیلمهای کمدی و طنز در این دوران به معنای بیسلیقگی مخاطبان نیست. مشکل اینجاست که بازار از کمدیهای باکیفیت خالی شده و جای خود را به فیلمهای کمدی سطحی و سخیف داده است. وقتی مخاطب گزینههای متنوعی برای انتخاب ندارد، به ناچار همان فیلمهای سطحی را میببیند و این چرخه معیوب به مرور باعث پائین آمدن ذائقه مخاطب شده و دیگر به دنبال فیلمهای خوب در ژانر کمدی نخواهد بود.
مسئولیت سینمای اجتماعی
سینمای اجتماعی سهم بزرگی در وضعیت به وجود آمده برای سینما دارد. بخش عمده فیلمهای اجتماعی ایران به ورطه تلخی و شعارزدگی و جشنواره پسند افتادهاند. کارگردان گویی تنها مأموریت دارد زندگی مردم را تیرهتر از آنچه هست نشان دهد. این فیلمها نه سرگرمکنندهاند، نه بهلحاظ هنری چشمگیرند و نه حتی راهحلی برای مشکلاتی که نشان میدهند ارائه میکنند. پس طبیعی است که مخاطب از این سینما دلزده شده و به همان سینمای سطحی کمدی پناه ببرد.
به واقع اگر فیلمی اجتماعی با نگاه تازه، شخصیتپردازی درست و قصه جذاب ساخته شود، مخاطب حتماً از آن استقبال کرده و به سینما آمده تا از ژانر مورد علاقه خود استقبال کند. باید این نکته را متذکر شد که مشکل نبود تماشاگر برای فیلم اجتماعی نیست؛ مشکل نبود فیلم اجتماعی خوب و خوش ساخت در سینمای ایران است.
حال چه باید کرد؟
البته که مانند هر معضل دیگری میتوان زیرساختهای مناسب را برای حل موضوع فراهم کرد. به عنوان مثال میتوان کمدی را از نو بازتعریف کرد؛ فیلمسازان باید بدانند کمدی لزوماً به معنای شوخی سطحی یا کلمات رکیک نیست. طنز میتواند ظریف، اجتماعی و حتی فلسفی باشد.
نمونههای جهانی و فیلمهای کمدی که در همین دهههای گذشته در ایران ساخته شده است، نشان میدهد که کمدی میتواند خندهدار وچندلایه باشد.
تعادل در ژانر اجتماعی نیز نکته مثبتی در طی این مسیر خواهد بود؛ فیلم اجتماعی نباید فقط تلخی و سیاهی را نشان دهد. پرداختن به امید، راهحلها و حتی طنز در دل درام اجتماعی میتواند تعادلی ایجاد کند تا مخاطب با اشتیاق برای دیدن فیلمهایی در ژانر اجتماعی به سالن سینما بیاید.
شکستن دو قطبیهایی که این روزها گریبانگیر سینمای ایران هم شده است، یکی دیگر از راهحلها خواهد بود. نباید سینما را به دو جبهه «طنز» و «اجتماعی» تقسیم کرد. این تقسیمبندی هم نادرست است و هم مانع رشد در سینمای ایران میشود.
قطعا منتقدان و رسانهها نقش مهم و بسزایی در طی این مسیر دارند؛ نقد جدی درباره فیلمهای کمدی و اجتماعی و تشویق فیلمسازانی که توانستهاند فیلمهای خوبی را به تولید و اکران برسانند میتواند مسیر دو قطبی و خطا را تغییر دهد و در نهایت حمایت از فیلمسازان جوان، دیگر راه حل این معضل به وجود آمده در سینمای ایران است. سرمایهگذاران، ارگانها و نهادها باید به پروژههای جسورانهتر اعتماد کنند تا سینمای ایران از رخوتی که امروز دچار شده است رهایی پیدا کند.
و کلام آخر…
سینمای ایران امروز گرفتار چرخهای شده است که در آن کمدیهای سطحی بیشترین فروش را دارند و فیلمهای اجتماعی عمدتاً تلخ و بیکیفیت هستند و نتیجه آن، نزول تدریجی سلیقه مخاطب است.
اگر فیلمسازان اجتماعی یاد بگیرند داستانهای جذاب و امیدبخش روایت کرده و کمدیسازان به جای ابتذال به طنز هوشمندانه روی بیاورند، سینمای ایران میتواند دوباره توازنی میان سرگرمی و اندیشه ایجاد کند.
مردم ایران کمدی را دوست دارند و این اصلاً فعل ناپسند و بدی نیست. مشکل آنجاست که این عشق به خنده طی سالهای اخیر با فیلمهای سطحی و تجاری پاسخ داده شده است و به همین دلیل دیگر حتی آن کمدیهای ضعیف و سطحی حتی به صورت مقطعی هم نمیتواند نجات دهنده سینمای ایران باشد.
راهحل امروز سینمای ایران، حذف کمدی یا تقبیح مخاطب نیست؛ راهحل، تولید کمدیهای باکیفیت و در عین حال فیلمهای اجتماعی جذاب است و تنها در این صورت است که میتوان به صعود دوباره سلیقه مخاطب و فروش بالای فیلمها امیدوار بود.
انتهای پیام/
پیشنهادی باخبر
تبلیغات