کتاب بهتر بود یا فیلم؟ بررسی ۱۰ از بهترین و بدترین فیلم‌هایی که از روی کتاب ساخته شدند

این جمله که «کتاب همیشه بهتر از فیلم است» کمی آلرژی‌زاست. جمله‌ای است که اغلب رنگ و بوی خودنمایی دارد؛ انگار که گوینده می‌خواهد بگوید:«هه هه من اهل مطالعه‌ام!». البته که خواندن و لذت بردن از کتاب عالی است و اگر برای شما هم چنین است پس درود خداوندگار بر شما. اما بیایید کمی واقع بین باشیم. در بسیاری از موارد زمانی که بین دوراهی کتاب یا فیلم قرار می‌گیریم، کتاب انتخاب بهتری است. اما گاهی فیلم‌های ساخته شده از روی کتاب‌ها، موفق‌تر و جذاب‌تر می‌شوند. گاهی هم ممکن است هر دو نسخه یعنی هم کتاب و هم فیلم به یک اندازه خوب باشند، مانند زنان کوچک. گاهی هم اقتباس‌هایی از کتاب‌هایی شاهکار تولید می‌شود که تماشای آن فقط اتلاف وقت است.

هر چقدر که بیشتر کتاب‌ها و فیلم‌ها را در کنار هم بگذارید و بررسی کنید، متوجه می‌شوید که هیچ برتری ذاتی بین آن‌ها وجود ندارد. از همین روی در این مقاله قصد داریم کمی در مورد ذات این مقایسه و سپس تعدادی از بهترین و بدترین اقتباس‌ها صحبت کنیم.

چرا اقتباس‌های سینمایی نسبت به کتاب‌ها متفاوت هستند؟

یکی از دلایل اصلی ناامید شدن خواننده‌های کتاب از اقتباس‌های سینمایی محدودیت زمانی فیلم است. فیلمنامه معمولاً چیزی بین ۹۰ تا ۱۲۰ صفحه است. به همین دلیل نویسنده فیلمنامه مجبور است که بخش‌هایی را حذف کند یا پیش‌زمینه‌های طولانی و توصیف‌های درونی شخصیت‌ها را کنار بگذارد. در عوض فیلم با زبان تصویر و با استفاده از ابزارهای دیداری احساسات و افکار را منتقل خواهد کرد. همین موضوع گاهی باعث می‌شود که فیلم نسبت به به کتاب ساده‌تر یا ناقص به نظر برسد. اما همین محدودیت‌ها منجر می‌شود فیلم قدرتی داشته باشد که کتاب از آن برخوردار نیست: یعنی قدرت نشان دادن به جای گفتن.

از طرفی بسیاری از فیلم‌سازها لزوما به دنبال بازآفرینی عین به عین یک کتاب نیستند. فیلم‌سازها اصولاً می‌خواهند داستان را برای مخاطب امروزی بازسازی کنند یا اینکه آن را از زاویه‌ تازه‌ای نشان دهند. به طور کلی باید پذیرفت که کتاب و فیلم دو قالب متفاوت هستند که هر یک مزایا و محدودیت‌های خاص خودشان را دارند و همین تفاوت‌ها باعث می‌شود تجربه خواندن یک کتاب با تماشای فیلم آن متفاوت باشد.

بررسی چند تفاوت مهم بین کتاب و فیلم

اصولاً در زمینه عمق روایی، کتاب‌ها برنده هستند. رمان این فضا را دارد که زیرشاخه‌های داستانی متعددی را در خود جای دهد و انگیزه‌های پیچیده و رشد تدریجی شخصیت‌ها را به مخاطب نشان دهد. اما فیلم با نشانه‌های ظریف بصری یا دیالوگ‌های عمیق می‌تواند همان عمق را در زمانی کوتاه‌تر به مخاطب نشان دهد.

از طرفی این روزها دسترسی به کتاب و فیلم از همیشه آسان‌تر است. تفاوت اصلی در میزان ساعتی است که هر کدام از آن‌ها از ما می‌گیرند. تماشای یک فیلم معمولاً کمتر از دو ساعت طول می‌کشد در حالی که خواندن رمان می‌تواند حداقل یک هفته زمان ببرد.

کتاب می‌تواند تخیل ما را فعال کند؛ در واقع کتاب ما را به ذهن شخصیت‌ها می‌برد. اما فیلم با استفاده از تصویر، صدا و موسیقی احساسات ما را مستقیماً به حواس ما منتقل می‌کند. خواندن شکسپیر دشوار است اما تماشای اجرای آن روی پرده یا صحنه می‌تواند تجربه آن را ساده‌تر و ملموس‌تر کند. به هر حال نکته‌ای که باید به آن توجه داشت این است که هر دوی این قالب‌ها دو شکل متفاوت از هنر هستند که هدف‌شان ایجاد ارتباط انسانی است.

قوی‌ترین ویژگی کتاب این است که ذهن خواننده را وادار به اندیشیدن می‌کند. هنگام تماشای فیلم مغز به حالت خودکار می‌رود و تنها حالت نظاره‌گر به خود می‌گیرد. این در حالی است که در مطالعه کتاب شما باید در تمام مدت فعالانه با متن درگیر باشید و اگر ذهن شما همراه با متن نباشد، پیشرفتی در خواندن رخ نخواهد داد.

همچنین گفتن این نکته ضروری است که بعضی از ژانرها هم در قالب تصویری بسیار بهتر عمل می‌کنند. مثلاً ژانر وحشت عموماً در سینما بسیار تاثیرگذارتر از نسخه‌های نوشتاری است.

معرفی ۵ تا از بدترین اقتباس‌های سینمایی

کتاب‌های شاهکاری داریم که از بد روزگار، اقتباس‌های ضعیفی از آن‌ها ساخته شد. فیلم‌هایی که گاهی آنچنان سطحی یا ناقص ساخته شدند که هیچ شباهتی به کتاب نداشتند و شاید حتی باعث شوند که آن جمله آلرژی زا یعنی «کتاب همیشه بهتر از فیلم است» را به زبان آوریم. در ادامه به تعدادی از این موارد اشاره خواهیم کرد:

ترغیب (Persuasion)

  • سال: ۲۰۲۲
  • کارگردان: کری کرکنل

اقتباس سینمایی ترغیب به کارگردانی کری کراکنل یکی از نمونه‌های بارز شکست در انتقال روح یک اثر ادبی به پرده سینماست. رمان جین آستن اثری آرام و غم‌انگیز است که بر درون‌گرایی و نجابت شخصیت اصلی یعنی اَن الیوت، تاکید دارد. جین آستن در رمان خود زنی ساکت، مهربان و عمیقاً اندوهگین را به تصویر می‌کشد.

اما فیلم در یک تلاش ناموفق در راستای مدرن‌سازی اثر، او را به زنی شوخ‌طبع و پرحرف تبدیل کرده و در لحظاتی با نگاه مستقیم او خطاب به دوربین، قهرمان سریال فلیبگ را الگو قرار داده. اما این تغییر، نه تنها شخصیت‌پردازی دقیق آستن را از بین برد، بلکه حس اندوه و گذر زمان که جوهره اصلی داستان است را نیز نابود کرد. رمان جین آستن بر ظرافت عاطفی و بلوغ احساسی تمرکز دارد اما فیلم در سطحی‌ترین لایه‌ها باقی می‌ماند.

 

آرتمیس فاول (Artemis Fowl)

  • سال: ۲۰۲۰
  • کارگردان: کنت برانا

آرتمیس فاول به کارگردانی کنت برانا در تلاش برای بازسازی کتاب‌های اورسولا کی. لوگوین به شکل قابل توجهی ناکام ماند. کتاب شخصیت‌پردازی دقیق و خلاقانه‌ آرتمیس و با هوشی و تیزهوشی منحصر به فرد او را به خوبی پیاده‌سازی کرده است؛ اما فیلم نیمه پنهان‌تر و جنایتکار شخصیت اصلی را حذف کرد. علاوه بر این تغییر نژادی شخصیت‌ها خصوصاً هالی شورت که در کتاب‌ها قهوه‌ای‌پوست توصیف شده اما در فیلم توسط بازیگر سفیدپوست ایفای نقش شد، نقدهای فراوانی به دنبال داشت. حتی حضور بتلر یعنی دستیار وفادار آرتمیس، نیز در فیلم به شدت کم‌رنگ و سطحی بود. در مجموع می‌توان گفت که داستان، شخصیت‌پردازی و پایان‌بندی نتوانستند به هیچ عنوان به کتاب وفادار بمانند و از همین روی می‌توان لقب بدترین اقتباس‌ها را به این فیلم اختصاص داد.

 

هابیت (The Hobbit)

  • سال: ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴
  • کارگردان: پیتر جکسون

بازسازی سینمایی هابیت را هم می‌توان از جمله بدترین اقتباس‌های سینمایی دانست که به هیچ عنوان نتوانست رضایت خاطر کتاب‌بازها و فیلم‌بین‌ها را جلب کند. خود کتاب قصه‌گویی بسیار جالب و شخصیت‌های جذابی دارد اما در نسخه سینمایی به‌خاطر تبدیل یک رمان نسبتاً کوتاه به سه فیلم سه‌ساعته و استفاده بیش از حد از جلوه‌های ویژه کامپیوتری این ویژگی‌ها کمرنگ شدند. از طرفی فیلم در شخصیت‌پردازی و ریتم داستان دچار پراکندگی شد و پایان‌بندی آن هم یکپارچگی داستانی کتاب را تداعی نمی‌کند. جکسون یعنی کارگردان این اثر نیز اذعان کرده که به دلیل عدم آمادگی کافی و نداشتن زمان نتوانست جادوی ارباب حلقه‌ها را دوباره تکرار کند.

 

سنت‌شکن (Divergent)

  • سال: ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۶
  • کارگردان: نیل برگر

مجموعه فیلم‌های سنت‌شکن با بازی تئو جیمز، بدون شک جذابیت بصری و هیجان خاص خود را دارند، اما وقتی بحث وفاداری به متن اصلی و انتقال پیام کتاب پیش می‌آید، می‌توان گفت که عملکرد ناامیدکننده‌ای داشته است. این کتاب به دلیل شخصیت‌پردازی دقیق و جهان‌سازی بسیار غنی خود تحسین شده بودند و توانسته بودند حس تعلیق و دنیای پیچیده دایورس را به خوبی منتقل کنند. اما فیلم‌‌ در این بخش‌ها خیلی ضعیف عمل کرد: شخصیت‌ها کم‌عمق بودند، داستان ساده‌سازی شده بود و پایان‌بندی در فیلم به‌شدت تحریف شد. در مجموع این اقتباس نمونه‌ای است که نشان می‌دهد فیلم هرچقدر هم سرگرم‌کننده باشد، نمی‌تواند همیشه روح کتاب را آنطور که باید و شاید حفظ کند.

 

ابزارهای مرگبار: شهر استخوان‌ها (The Mortal Instruments: City of Bones)

  • سال: ۲۰۱۳
  • کارگردان: هارالد زوارت

ابزارهای مرگبار: شهر استخوان‌ها، فیلمی است که با وجود انتخاب جیمی کمپبل باور در نقش جس نتوانست مانند کتابش جذاب ظاهر شود و به این ترتیب به یکی از بدترین نمونه‌های اقتباس سینما از یک کتاب معروف بدل شد.

کتابی که ابزارهای مرگبار از آن اقتباس شده به قلم کاساندرا کلر، جهان‌سازی گسترده و شخصیت‌پردازی دقیقی دارد که مخاطب را در دنیای هیجان‌انگیز خود غرق می‌کند، اما فیلم اصلاً اینطور نیست. در این فیلم داستان به‌شدت فشرده و شتاب‌زده روایت شده و روابط شخصیت‌ها خصوصاً رابطه عاشقانه کلری و جس، به شکل عجیبی خیلی زود به نقطه اوج رسید. به همین دلیل مخاطبان حرفه‌ای کتاب و فیلم، از این اقتباس ناامید شدند و حتی ساخت ادامه آن لغو شد که این موضوع خوشحالی طرفداران را در پی داشت.

 

معرفی ۵ تا از بهترین اقتباس‌های سینمایی

درست است که کتاب‌ها می‌توانند ما را در دنیای خودشان غرق کنند؛ اما طی چند دهه اخیر با فیلم‌های اقتباسی مواجه شدیم که نه‌تنها به اندازه خود کتاب خوب بودند که حتی در برخی موارد بهتر هم ظاهر شدند. در ادامه ۵ تا از این بهترین اقتباس‌ها را با یکدیگر بررسی خواهیم کرد:

اما (Emma)

  • سال: ۲۰۲۰
  • کارگردان: آتمن دا وایلد

بهتر است لیست‌ بهترین‌ها را با یکی از جذاب‌ترین اقتباس‌های سینمایی یعنی Emma شروع کنیم. فیلمی که بر اساس رمان جاودانه‌ی جین آستن ساخته شده است. این اثر با امتیاز ۸۶٪ در راتن تومیتوز، نه‌تنها به فضای کلاسیک و طنز اجتماعی کتاب وفادار مان بلکه با اجرای چشمگیر آنیا تیلور-جوی روحی تازه به شخصیت دختر شوخ و خودرأی آستن بخشید. قبلا هم فیلم‌های متعددی از این رمان ساخته شده بود اما نسخه ۲۰۲۰ توانست میان ظرافت‌ ادبی و ریتم مدرن سینما تعادلی دلنشین برقرار کند.

 

زنان کوچک(Little Women)

  • سال: ۲۰۱۹
  • کارگردان: گرتا گرویگ

فیلم زنان کوچک به کارگردانی گرتا گرویگ یکی از درخشان‌ترین بازآفرینی‌های ادبی در سینماست. رمان لوئیزا می الکات سال‌هاست الهام‌بخش نسل‌های مختلف خوانندگان بوده اما گرویگ با نگاهی تازه و ساختاری غیرخطی، جان دوباره‌ای به آن بخشید. قدرت اصلی کتاب در نمایش رشد، استقلال و پیوند میان خواهران مارچ است و فیلم با بازی‌های درخشان سیرشا رونان (جو)، فلورنس پیو (امی) و تیموتی شالامی (لاری) این احساسات را به‌زیبایی به تصویر می‌کشد.

البته برخی تغییرات ساختاری شاید برای علاقه‌مندان به کتاب زنان کوچک غافل‌گیرکننده باشد اما گرویگ با حفظ روح اثر و افزودن عمق فمینیستی و عاطفی، نه‌تنها پیام اصلی رمان را منتقل کرد بلکه آن را به زبان سینمایی روز ترجمه کرده است.

 

مزایای گوشه‌گیر بودن (The Perks of Being a Wallflower)

  • سال: ۲۰۱۲
  • کارگردان: استیون شباسکی

مزایای گوشه‌گیر بودن ساخت سال ۲۰۱۲ یکی از معدود اقتباس‌هایی است که توانست روح کتاب را به‌خوبی حفظ کند؛ شاید به این دلیل که نویسنده رمان یعنی استیون شباسکی، خودش کارگردانی فیلم را نیز بر عهده داشت! همین پیوند مستقیم میان نویسنده و کارگردان باعث شد روایت فیلم، همان حس صمیمی، شکننده و در عین حال رهایی‌بخش کتاب را منتقل کند.

قسمت اصلی این رمان درون‌نگری شخصیت چارلی است و فیلم توانست این تنهایی و بلوغ تدریجی را به تصویر بکشد. از وفاداری به کتاب در این اثر باید بگوییم که فیلم به‌جای ساده‌سازی متن، به معنی واقعی کلمه آن را زنده کرده است. در نهایت این اقتباس نشان داد وقتی خالق اصلی خودش پشت دوربین می‌ایستد، نتیجه می‌تواند به شکل پیش بروند که نفهمید کتاب یا فیلم کدامیک بهتر از دیگری است؟

 

ارباب حلقه‌ها (The Lord of the Rings)

  • سال: ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳
  • کارگردان: پیتر جکسون

فکر نکنم در اینکه سه‌گانه ارباب حلقه‌ها یکی از موفق‌ترین و بهترین اقتباس‌های سینمایی و یکی از بهترین فیلم های جهان است، شکی وجود داشته باشد. اثری سینمایی که نه‌تنها به جهان پیچیده و شاعرانه‌ی تالکین وفادار ماند، بلکه توانست روح حماسی را با شکوهی سینمایی بازآفرینی کند. اگر کتاب ارباب حلقه‌ها را خوانده باشید احتمالاً می‌دانید که متن‌ آن با توصیف‌های پرجزئیات و زبان اسطوره‌ای‌اش شناخته می‌شود. از طرفی فیلم هم به خوبی توانست آن عمق را از طریق جلوه‌های بصری خیره‌کننده، موسیقی و بازی‌های درخشان منتقل کند. البته برخی از جزئیات روایت و شخصیت‌های فرعی در فرآیند اقتباس حذف شدند، اما وفاداری به مضمون اصلی به اندازه کافی بود.

 

چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم (How to Train Your Dragon)

  • سال: ۲۰۱۰
  • کارگردان: کریس سندرز

چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم اثری است که حتی از منبع اصلی خود فراتر رفته است. قبول دارم که مجموعه کتاب‌های کرسیدا کاول در نوع خود جذاب و خلاقانه‌اند، اما دین دبلوا و کریس سندرز با بازآفرینی کامل داستان، این کتاب را به یک شاهکار سینمایی تبدیل کردند. فیلم بخش‌هایی از روایت کودکانه‌ کتاب را کنار می‌گذارد و جهانی عمیق‌تر و احساسی‌تر خلق می‌کند. شخصیت‌های این کتاب بالغ‌تر، روابط آن‌ها انسانی‌تر و روایت آن بسیار قدرتمندتر است. انیمیشن‌های نفس‌گیر، موسیقی باشکوه جان پاول و پیوند شاعرانه‌ میان هیکاپ و آسترید، این اثر را به یکی از درخشان‌ترین نمونه‌های وفاداری به کتاب در تاریخ اقتباس‌های سینمایی بدل کرده است.

 

سخن پایانی

شاید بهتر باشد یک بار دیگر بگوییم که هم کتاب و هم فیلم دو زبان متفاوت برای روایت داستان‌ها هستند. یکی با واژه‌ها شما را به دنیای خود دعوت می‌کند و دیگری با تصاویر. مقایسه کردن کتاب یا فیلم همیشه وسوسه‌برانگیز است اما انجام این کار بیش از اینکه ما را به جواب برساند، ظرافت‌های هنر را به پیش چشما‌ن‌مان آشکار می‌کند. ما در این مقاله سعی کردیم تا تعدادی از بهترین و بدترین اقتباس‌های سینمایی را به شما معرفی کنیم. آیا اثر دیگری وجود دارد که جایش در این لیست خالی باشد؟ آن را با ما در میان بگذارید.

پیشنهادی باخبر