امریکا به اسرائیل «چک سفید امضا» نداده!/ پزشکیان، ظریف را برای مذاکره بفرستد

در روزهای اخیر، تحولات مرتبط با پرونده هستهای ایران، مواضع تند رئیسجمهور آمریکا و واکنشها به توافق آتشبس در غزه، بار دیگر توجه محافل سیاسی و رسانهای را به خود جلب کرده است.
به گزارش سرویس سیاسی تابناک، سخنان اخیر رئیسجمهور آمریکا مبنی بر اینکه «اجازه نخواهد داد برنامه هستهای ایران شکل بگیرد» و گمانهزنیها درباره احتمال تغییر رویکرد واشنگتن و تلآویو در قبال تهران، پرسشهای تازهای را در عرصه سیاست خارجی پدید آورده است. در همین حال، تحلیلگران مسائل بینالملل معتقدند که رفتار آمریکا و اسرائیل را باید در چارچوب رقابتهای درونساختاری، فشارهای داخلی و مناسبات قدرت جهانی بررسی کرد.
در همین خصوص پایگاه خبری تحلیلی تابناک در گفتوگو با سید جلال ساداتیان، دیپلمات پیشین و کارشناس ارشد روابط بینالملل به ارزیابی سخنان رئیسجمهور آمریکا، نقش لابیهای صهیونیستی در تصمیمسازیهای واشنگتن، تأثیر آتشبس غزه بر رفتار اسرائیل و همچنین چشمانداز آینده مذاکرات هستهای ایران و غرب پرداخته است.
گفتوگوی تابناک با ساداتیان را در ادامه بخوانید:
** رئیسجمهور آمریکا در سخنرانی اخیر خود مدعی شده که دیگر اجازه نمیدهد برنامه هستهای ایران شکل بگیرد. آیا این اظهارات به معنای حمله پیشدستانه به هرگونه تأسیسات هستهای ایران است؟
این اظهارات جدید نیست. از ابتدا هم بارها این مطلب را تکرار کردهاند که «ما نمیخواهیم اجازه دهیم ایران به سلاح هستهای دست پیدا کند». این حرف در واقع تکرار موضعی است که اسرائیل مطرح کرده و به طور مداوم آن را دنبال میکند. به نظر میرسد بعد از این اتفاق، برخی گفتگوها که توسط جناحهای به اصطلاح صلحطلب در آمریکا تکرار شده معتقدند راهحل مسئله ایران گفتگوست. اینها در واقع نشانه احساس خطری است که نتانیاهو دارد و تلاش میکند اجازه ندهد این اتفاق بیفتد.
** این مواضع دقیقا برعکس نظر جریانهای جنگ طلب امریکایی و اسرائیلی است...
جناحهای جنگطلب در اسرائیل و همچنین برخی جریانها در آمریکا اهداف خود را دنبال میکنند. آنها دنبال این هستند که ایران تسلیم خواستههایشان شود و آنچه مورد نظرشان است، اجرا شود. به ویژه در این رابطه جناحهایی که اسرائیل را حمایت میکنند، نقش برجستهای دارند. این افراد نفوذ وسیعی در داخل آمریکا دارند.
** حتی روی رئیس جمهور امریکا هم نفوذ زیادی دارند...
فشار آنها بر دونالد ترامپ قابل توجه است. قدرت فشار و تأثیرگذاری آنها بر ترامپ بسیار بالا است. گاه این دیدگاهها و فشارها بازتابی هم از سوی خود ترامپ پیدا میکند. به هر صورت ترامپ طرحی را دنبال میکند که بتواند تسلط خود را بر مسائل جهانی اعمال کند و ایده «آمریکا اول» - قرار گرفتن منافع آمریکا در درجه اول - محور اقداماتش است.
** اما در تحقق اهدافش با ناکامیهای زیادی هم روبرو بوده است...
اگر این چارچوب را در موضوع اوکراین در نظر بگیریم وی با ناکامیهایی روبرو شده است. در ارتباط با چین نیز با مشکلات و ناکامیهایی مواجه شده و حتی در تعامل با اروپاییها نیز مقاومتها و ناکامیهایی مشاهده میشود. به عبارت دیگر آنچه در ابتدا مطرح کرده بود، هنوز به طور کامل محقق نشده است.
با وجود این، ترامپ تلاش کرد از طریق لابی و تصویرسازی به عنوان صلحطلب جایزه صلح نوبل را کسب کند که البته در رسیدن به این هدف هم ناکام بود. او در تلاش است وضعیت را به نفع خودش تغییر دهد، هر چند در منطقه خاورمیانه، رقابت با اروپاییها و مقاومتهای داخلی و بینالمللی وجود دارد. در موضوع غزه، فشارهای جدی از سوی اروپاییها اعمال شده چون دو دولت را به رسمیت شناختهاند، یعنی فلسطین را به رسمیت شناختهاند. همچنین افکار عمومی جهانی نیز بر ترامپ فشار وارد کرده است. او به همین دلیل فشارهایی را بر نتانیاهو وارد کرده به گونهای که از قطر عذرخواهی کند تا به توافق صلح نزدیک شوند. البته خود طرح صلح هنوز ابهامات زیادی دارد یعنی هنوز مشخص نیست حرفایی که زده تا چه حد قابل تحقق است. هدف حماس جلوگیری از کشتار بیشتر و فشار به مردم بیگناه، به ویژه زنان و کودکان است زیرا اقدامات جنایتکارانهای از سوی نتانیاهو و تیمش در جریان است و به همین دلیل برای جلوگیری از کشتار با اسرائیل موافقت کرده است.
جناح صلحطلب آمریکا، شامل معاون اول و دیگر مسئولان، علاقهمندند از طریق گفتگو و صلح مسائل را پیش ببرند و اهداف ترامپ را تحقق ببخشند، اما نتانیاهو با این رویکرد موافق نیست و ترجیح میدهد فشارهای خود را افزایش دهد. به عنوان نمونه نتانیاهو ادعا کرده که ایران با افزودن ۴ هزار تن قصد دارد با افزایش برد موشکهایش واشنگتن را تهدید کند. این نوع اظهارنظرها منبع و منشأ آن کجاست و بر همین اساس ترامپ نیز گاهی این مواضع را تکرار میکند.
** با توجه به صدور فرمان اجرایی رئیسجمهور آمریکا درخصوص قطر و تأکید بر اینکه هر گونه تهدید علیه این کشور به منزله تهدید علیه آمریکا تلقی خواهد شد، برخی معتقدند این اقدام میتواند به منزله دادن «چک سفید» به اسرائیل در منطقه تلقی شود و پیامدهایی مانند پیمان دفاعی عربستان با پاکستان را به همراه داشته؛ در صورتی که چنین باشد، آیا آمریکا نیز ممکن است درخصوص ایران چنین «چک سفید» یا آزادی عمل کامل را به اسرائیل برای هر اقدامی بدهد؟
بنده معتقدم تاکنون آمریکا به اسرائیل «چک سفید» برای هر اقدام احتمالی را نداده است. برخی گزارشها حاکی از آن است که حمله گذشته رژیم صهیونیستی به ایران، مدتها قبل در پنتاگون طراحی و توسط پایگاههای امریکا تمرین شده بود، اما این بدان معنا نیست که آمریکا به اسرائیل آزادی کامل داده است. نتانیاهو نیز میداند که بدون مشارکت آمریکا قادر به درگیری با ایران نخواهد بود. نمونه آن عملیاتهایی است که اسرائیل به عنوان یک پیشران انجام داد و پس از آن آمریکا نیز نطنز و اصفهان را مورد حمله و بمباران قرار داد. اگر به گذشته تاریخی نه چندان دور نگاه کنیم، هیلاری کلینتون که وزیر امور خارجه امریکا بود، در آن دوره به اسرائیل هشدار داد که «دست از پا خطا نکند و بدون هماهنگی با امریکا هیچ اقدامی انجام ندهند». این تذکر در زمان اوباما داده شد و هدف آن کنترل رفتار اسرائیل بود. به نظر میرسد که اسرائیل کارگزار است و این کارگزار از وقاحت و جنایتکاری نتانیاهو استفاده میکند و این اقدامات را به عنوان تهدید مطرح میکند.
از سوی دیگر، خواستهها و جاهطلبیهای اسرائیل نیز در راستای اهداف آنها قرار دارد. حتی گاهی تمایل دارند حرکت تندتر و تهاجمیتر انجام شود و آمریکا پشت سر آنها قرار بگیرد. شرایط کنونی نشان میدهد که آمریکا با بررسی وضعیت و شرایط مختلف اقدام و جنبههای مختلف قضیه را رصد میکند. به عبارت دیگر تحولات مربوط به روسیه و اخباری مبنی بر تحویل جنگنده های روسی به تهران یا نوع برخورد چین و سایر تحولات منطقه را تحت نظر دارد. این اقدامها نشان میدهد که آمریکا وجوه مختلف قضیه را رصد و بررسی کرده و تلاش میکند به اهداف خود برسد و همچنان بر این موضع هستند که فضای ایرانهراسی فعال باشد.
** با توجه به شرایط کنونی درخصوص مساله هستهای ایران و همراهی اروپا با آمریکا درباره غنیسازی، آیا راه برونرفت قابل قبول برای طرفین وجود دارد؟
با وجود مسائل داخلی ایران، ابتدا لازم است از تمامی ظرفیتهای دیپلماتیک و ابزارهای موجود استفاده شود. از جمله حفظ احترام به سید عباس عراقچی، وزیر محترم امورخارجه ضروری است اما چون دونالد ترامپ نماینده ویژهای به نام ویتکاف در این امور دارد، ایران نیز بهتر است محمدجواد ظریف را به عنوان نماینده یا فرستاده خود معرفی کند. حتی اگر قبل از سفر رئیس جمهور به آمریکا و سازمان ملل چنین تصمیم اتخاذ میشد و ظریف را به عنوان نماینده یا فرستاده انتخاب میکردند به این معنا بود که اذن مقامات بالاتر را برای ورود به این کار کسب کرده و در آن شرایط به عنوان نماینده حاکمیت تلقی میشد. نمایندهای که بتواند توان گفتگو و مذاکره را داشته باشد. شخصی که بتواند مانورهایی مانند تعلیق موقت چند ماهه تحریمها و ... را پیش ببرد اما اینکه آنها دنبال گفتگوی جامعی هستند به این معناست که ایران باید ضمن محدود نکردن ظرفیت دفاعی و موشکی خود، آگاهسازی و روشنگری لازم را برای افکار عمومی جهان انجام دهد تا حقانیت ایران و خنثی کردن فضای ایرانهراسی تثبیت شود.
** ادعاهایی مطرح شده که «آتشبس در غزه» ممکن است دست اسرائیل را برای ماجراجویی جدید علیه ایران بازتر کند...
باید گفت که اسرائیل گرفتاریها و فشارهای بینالمللی خود را دنبال میکند و تلاش دارد آنها را کاهش دهد و تمرکز خود را روی مسائل دیگر بگذارد. این موضوع همواره میتواند ذهنها را مشغول این کند که پشت پردهی داستانشان چیست.
** آیا شرایط برای آن چیزی که اسرائیل دنبال میکند، مهیا است یا خیر؟
بهتر است بگوییم ایران میتواند اقداماتی انجام دهد که نیات اسرائیل را خنثی کند. این موضوعها همه جای تامل دارد و وضعیت به گونهای نیست که بتوان قطعی گفت این اتفاق خواهد افتاد و هیچ چیز دیگری رخ نخواهد داد. شرایط میتواند بسته به موقعیتهای پیشآمده، نوع تعامل و نوع همکاری دیگران تغییر کند. به عنوان مثال میتوان دید چگونه چین و روسیه میتوانند مؤثر باشند و افرادی که در شورای امنیت فعال هستند چه نقشهایی میتوانند ایفا کنند. حتی اگر تصور کنیم هیچ اقدامی در شورای امنیت انجام نشده از همان رای اول که شورای امنیت گرفت که چهار رأی موافق، نه رأی مخالف و دو رأی ممتنع داشت مشخص شد. در مرحله دوم نیز تقریباً همان وضعیت باقی ماند.
** آیا نمیشد تلاشهای جدیتری پیش از آن صورت گیرد و با برخی کشورها، حتی در حالی که تحت نفوذ آمریکا بودند، مذاکراتی انجام شود تا نتیجه به شکل بهتری رقم بخورد؟
حتی قبل از سفر دکتر پزشکیان به آمریکا و حضور در سازمان ملل، این موضوع به این معنا بود که اذن و اجازهی لازم از سطوح بالاتر را برای ورود به این کار کسب کردهاند. بنابراین دوستانی که این تحلیل را مطرح میکنند میتوان گفت خیلی هم بیراه نمیگویند. این مطلب قابل توجه است و باید مورد توجه قرار گیرد. تقریباً هیچ اقدامی انجام ندادیم. برای مثال، چرا رئیس دورهای شورای امنیت در آن مقطع، یعنی کره جنوبی که تحت فشار آمریکا قرار دارد، باید رأی ممتنع بدهد؟ این موضوع نشان میدهد که اتفاقات، جریانات و قضایایی میتواند تأثیرگذار باشد. نباید چنین تصور شود که ما جبراً همه چیز را تابع شرایطی بدانیم که در جهان حاکم شده یا آنچه را که آمریکا اراده کرده، قطعی تلقی کنیم.
گفتگو: مهتاب بهرامی آسترکی
پیشنهادی باخبر


